سفارش تبلیغ
صبا ویژن


اقراء باسم ربک الذی خلق ؛ خلق الانسان من علق ؛ اقراء و ربک الاکرم الذی علم بالقلم

 بخوان…خدایت زمانی تو را فرمان خواندن داد که سیاهی جهالت و یأس بر آسمان قلب انسانیت سایه افکنده بود،زمانی تو را دعوت به خواندن کرد که شب دیجور برای فرار از سیاهی خویش به دنبال روزنی می گشت .زمانی که شکوای سبز درختان و گلایه های زلال آبشار و اشک حسرت ابرهای غم گرفته از نبودنت و در انتظار آمدنت غمگنانه ترین تسبیح را با خدا می گفتند .معشوق زمانی تو را فرمان خواندن داد که معصومانه ترین فریاد انسان از پاهای جستجوگر تاول زده اش قلب سخت ترین صخره ها را می لرزاند .انسان (( بلی )) گفته ای که پا به پای پیامبران از آدم تا مسیح درس عبودیت خوانده بود فارغ از مرور مکرر کلاسهای پیشین ؛ معلمی را جستجو می کرد که عمیقترین و ظریفترین نیازهای همیشه اش را اغنا کند .معبود زمانی تو را دعوت به خواندن کرد که گوش دل تمامی محرومان تاریخ در انتظار شنیدن کلام تو لحظه می شمرد .وتو زمانی لب به اجابت گشودی که فرشتگان را تاب نگریستن در جهلستان کفر زمین نبود .معشوق لحظه ای تو را یافت و برگزید که در جستجوی ظرفی به گنجایش بی نهایت ؛ گل تمامی آدمیان را با محک علم لایتناهی خویش آزموده بود .و تو با خواندنت سرنوشت تاریخ را رقم می زدی و کشتی جاودانه هدایت را بر زلال فطرت انسانهای همیشه ؛ بادبادن می کشیدی .تو که با خواندنت شکوفه های امید را بر شاخه درخت وجود می نشاندی ؛ تو که با خواندنت عشق را جان دوباره می بخشیدی .
تو که با خواندنت ایثار را توان ایستادن می دادی .
تو که با خواندنت خورشید هدایت را از ظلمت (( نه توی )) جهالت بیرون می کشیدی .
تو که با خواندنت غبار کهنه از چهره دردآلوده مستضعفین جهان می تکاندی و رمق در پاهایشان می ریختی و غرور در نگاهشان و خنده بر لبانشان ؛ تو که با خواندنت مشیت بالغه خداوندی را پاسخی عارفانه می گفتی .
طبیعی بود که تامل کنی و بلرزی آنچنانکه ضربان قلب تو را فرشتگان آسمان بشنوند .
طبیعی بود که عرق پیشانی تو را بالهای تواضع جبرئیل بروبد .
طبیعی بود که فلق ؛ سرخی آن لحظه چهره تو را به یادگار همیشه بگیرد چرا که تو تنها برای آن زمان و مکان نمی خواندی .
تو خواندی ؛ آنچنان رسا که خون در رگهای منجمد محرومین تاریخ دواندی .
تو خواندی ؛ آنچنان شیوا که پشت خمیده مستضعفان با جوهر کلام تو استقامت یافت .
تو خواندی ؛ آنچنان بلند که محکمترین ستونهای ظلم در دورترین نقطه تاریخ از کلام تو لرزید .
و تو آنچنان استوار خواندی که از ورای مظلومیت چهارده قرن اکنون ما کلام تو را از حلقوم فرزندت شنیدیم .
و گوش به زبان و جان به آوای تو سپردیم .آنچه ما را از خواب غفلت دیرینه برانگیخت ؛ آنچه گره در مشتهای ما انداخت و آنها را گره کرد .آنچه فریاد مظلومیت ما را به آسمان پاشید .آنچه رمق شکستن پایه های ظلم را در دستهای ما انداخت .همان کلام تو بود که از حنجره مبارک فرزندت طلوع کرد.

 برای دانلود عکسهای مناسبت مبعث حضرت محمد(ص) کلیک کنید
اهداف مبعث حضرت محمد (ص)...

نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


دانلود کتابهای مذهبی

پنج شنبه 89 تیر 17 ساعت 11:52 صبح

برای دانلود کتاب وارد لینک زیر شوید

آرشیو لیست کتابها...

نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


دانلود عکس

پنج شنبه 89 تیر 17 ساعت 11:39 صبح

برای دانلود عکس ها وارد لینک زیر شوید:
دانلود عکس مهدویت 1

       دانلود عکس های شهادت امام موسی کاظم (ع)...

نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


ویژه نامه شهادت امام موسی کاظم (ع)

پنج شنبه 89 تیر 17 ساعت 12:36 صبح


کاظم، فرو خورنده‌ی خشم و غصب، لقبی بود که درپرتو عفو و گذشت بی‌کران و برد باری و صبر فراوان در برابر نادانان، تو را به آنمی‌خواندند. به راستی هم غصب جایگاه بلند شما و ستم‌های آنچنان سترگ، کظمی اینچنین بزرگ را می‌طلبد!ای هفتمین چراغ هدایت، ای شمس همیشه فروزان، ای مظلومترین مظلومان زمانه، ای زیبا‌ترین ترانه‌ی غربت!
گویی خورشید پشت ابر بودن و چونان دری در صدف ماندن و چه می‌گویم غربت همیشگی و ناتمام انگار همان ارثی است که از پیامبر اعظم (صلی‌الل ‌علیه‌و‌آله) و از کوچه‌های خاکی مدینه برای شما مانده است. حدیث مظلومیت ‌تان از سقیفه تا کربلا و شام و از سرزمین فدک آن ارث حقیقی شما تا سیاه چاله‌های زندان هارون دهن به دهن گشت و همچنان باقی بود! و هرچه تاریخ، این دفتر کهنه ی روزگار را ورق می‌زنی، غربت و مظلومیت افزونتر می‌شود و قصه‌ی نا تمام شما حزن انگیز‌تر از قبل!
تمام دیوار‌های تنگ و تاریک زندان را شاهد می‌گیرم که هفت سال میزبانت بودند و زنجیر‌های سنگین و آهنین را هم! تحمل نکردنی بوده است لحظه‌های تو، می‌دانم!! می‌دانم که فرشته‌های عتید و رقیب خوب یادشان مانده است که روزها را روزه می‌گرفتید و شبها را هم به عبادت می‌ایستادید تا صبح همگام! ای سید عابدان و ای فخر صبور مردان
!!
آری دینداری همیشه بهای گرانی دارد و اگر نبود ایستادگی و مقاومت در برابر جور و ستم شاید که شما از قاضی ابو یوسف-آن دنیا طلب خود فروخته- حتی بیشتر حرمت داشتید در دربار حکومت جور عباسی و گرامی‌تر بودید نزد هارون خونخوار
!
در آن روزهای خفقان و واهمه شیعیان واقعی شما اما هرگز فراموشتان نکرده بودند و در هر فرصتی ابراز می‌کردند ارادتشان را به شما و اظهار می‌کردند، محبت خالصانه شان را به خاندان نبوت و امامت! از قیام شهید فخ و خدمات علی بن یقطین آن نیروی تربیت شده ی شما که در لباس وزارت هارون که بگذریم، آن مالیت هایی که مردم دور از چشم حاکم می‌دادند به شما و آن بیعت‌های مخفیانه، دلیل محکمی بود برای آنکه بفهماند هنوز هم مردمی که حق و حقیقت را می‌جویند، شما امامشان هستید و لا غیر
!
و عجب لحظه‌ای بود، لحظه‌ی دیدارتان با هارون در کنار خانه‌ی کعبه. و عجیب‌تر آن جمله‌ای بود که در جواب او فرمودید
.
او با آن غرور و خودکامگی همیشگی اش، گفت:تو هستی که مردم پنهانی به تو بیعت کرده‌اند و تو را به پیشوایی بر می‌گزینند؟
!
وقتی که آن جواب تاریخی را می‌خواندم یاد جمله‌های حکیمانه ی مولا (علیه‌السلام) و جوابهای آتشین و بنیان کن حضرت زینب(س) افتادم. انگار تاریخ تکرار شده باشد
...
و شما فرمودید
:
انا امام القلوب و انت امام الجسوم
.
من بردلها و قلبها حکومت می‌کنم و تو بر تنها و بدنها
برای دریافت عکس مناسبت شهادت امام موسی کاظم (ع) کلیک کنید
نطق دلی از یک زندانی...

نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


کاش می شد...

چهارشنبه 89 تیر 16 ساعت 12:5 عصر

یا رب المهدی بحق المهدی اشف صدر المهدی بظهور الحجت
 
کاش میشد... جمعه ما شاهد ابروی زیبای تو می شد دیده نا قابل ما فرش گیسوی تو می شد کاش می شد انتظار منتظر بپایان رسد وهوا میزبان یاسها و نسترنها خاک پای مهدی زهرا شود کاش می شد تو هم از انتظار خسته شوی و برای فرج دعا کنی کاش می شد000


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


نشریه شماره 52

چهارشنبه 89 تیر 16 ساعت 4:39 صبح

    هوالجمیل                                       شماره 52   __  تاریخ انتشار:25/03/1389


مهدویت (13)
- انتظار فرج (انقلابی ماندن، همه جا، همه وقت) (7):

گفتیم: ما جوان ها باید خود سازی کنیم، بچه مسجدی که از اسلام چیزی نمی داند کافی نیست. و گفتیم: حضرت دیدن و دیدار حضرت بازی نیست! مسئله انتظار با همه چیز متفاوت است. و گفتیم: انتظار فرج یعنی من همیشه یک مبارز خواهم ماند. انتظار فرج یعنی سرنوشت همه بشریت برای من مهم است. انتظار فرج یعنی آمادگی برای نبرد علیه زرسالاران و زورسالاران و پدران تزویر مذهبی معنوی. انتظار فرج یعنی، هر لحظه که لازم شد بتوانیم بکنیم و کنده شویم. و گفتیم: قیام مهدی و عدالت که می گویند فقط جنبه مادی اش نیست، و نیز اینکه منتظر با راحت طلبی و ترس و عیاشی و تسلیم زور ماندن جور در نمی آید. روش مهدی، سلوک مهدی، اهداف او در قرآن آمده با اینکه نام ایشان نیامده. و گفتیم مراقب این قضیه باشیم که آقا کی می آیند؟ و آقا آمده اند و الآن کجایند؟ و ازدواج کرده اند یا نه؟ کجا زندگی میکنند؟ کجا برویم ببینیمشان؟ کی و کجا دیدنشان؟ چه کسی الآن با آقا ارتباط دارد؟ پیغام آورد؟ اصل ارتباط قطعی است. افرادی خیلی خیلی خاص، قطعاً خدمتشان مشرف می شوند؛ خدمت ایشان رسیده اند و خواهند رسید. اما اکثر موارد مخصوصاً آنهایی که ادعا می کنند، مغازه باز می کنند. اینها مغازه هایی است که باز شده و باز هم می شود. و گفتیم حضرت جای خاصی ندارند که ما بدانیم.

و امــــــا ... آنها که بر اساس مکاشفه یا خواب، خواب افراد صالح که روایتی هم داریم، اینها همه محترم است. آدم به امید دیدن حضرت یک کاری بکند و دعایی و ذکری و اینها همه خوب است؛ اما اگر کسی ادعا بکند که در فلان تاریخ در فلان جا حضرت هستند و من حضرت را دیدم و ... باید تأمل بیشتری کرد!!!

بسیاری از علما در روایات ما می گویند اینهایی که می گویند دیگر صدای پاهای آقا را شنیدیم! که دو سال دیگر می آیند،
ده سال دیگر می آیند، الان آمدند و این حرفها. هیچ کدام از اینها هیچ سند شرعی ندارد، بلکه سند شرعی بر خلافش داریم. به شما بگویم کسانی که به مردم وعده و امید بدهند که صدای آقا آمد، دو سال دیگر حضرت می آیند و اینها به یک معنی، این ممکن است خیانت هم بکند، چون این دو سال تمام میشود و حضرت ممکن است نیایند و عده زیادی را به اصل مسئله مهدویت بی دین و ایمان می کنی.

اگر تاریخش معلوم بود، خود پیامبر و اهل بیت، تاریخش را به ما می گفتند. یا اگر لازم بود و صلاح بود که ما بدانیم به ما
می گفتند. ضمن اینکه بسا ممکن است تاریخ قطعی نباشد. بسا ممکن است بداء پیش بیاید گاهی ممکن است تاریخ ظهور تغییر کند. در روایت داریم خود حضرت هم منتظر اذن ظهور هستند.

انواع و اقسام حقه بازی ها و شیادی ها را دیروز و امروز داشته ایم و خواهیم داشت و البته بعضی ها هم حقه باز نیستند دچار توهم میشوند! افراد جاهل و نادانی که دچار توهم میشوند.

وقتی که فرهنگ دینی بیافتد دست عوام وامصیبتا! این را به شما بگویم فرهنگ دینی را باید علمای متفکر روشنفکر صاحِ عاقلِ دینی بیان کنند با استناد به کتاب و سنت و استدلال. وقتی که دین عالمانه حذف شد و دین عوامانه مطرح شد، انواع حقه بازی ها و ریاکاری و میدان داری ها و این ها پیش می آید دیگر! پس از یک طرف ما مراقب این حقه بازی ها باشیم از یک طرف هم مراقب آنهایی که اصل مهدویت و انتظار و ظهور و ملاقات حضرت ا انکار می کنند. فکر می کنند ادبیات روشنفکران است . این ادبیات
احمق ها است نه ادبیات روشنفکرانه. وقتی که هم دلیل نقلی مسلم به حضور حضرت بر غیبتش، بر ظهورش به این مسائل هست و همه پیامبران از قبل از اسلام گفتند و پیامبر به تواتر و مکرر اینها را گفته و تمام تک تک اهل بیت گفته اند و تو اسناد شیعه و سنی هم هست و عقل هم قبول دارد، فطرت هم قبول دارد که یک روزی عدالت هم در جهان باید برقرار بشود.

این دنیا خر تو خر نیست. آن وقت کسی باید آنی را که عقل و نقل و فطرت و همه چیز به نفعش شهادت می دهد اینها را انکار کنیم که آقا نخیر اصل قضیه فلان. این حرفهای روشنفکرانه نیست این حرفهای احمقانه هست. هم با آنهایی که انکار می کنند و هم آنهایی که افراط می کنند هر دوی اینها را باید مراقبشان باشیم. معمولاً آنهایی که می بینند، نمی گویند؛ چون دنبال مغازه نیستند مغازه باز نکردند.

و بعد هم برادران آن چیزی که وظیفه ماست دیدن حضرت نیست چون این قضیه به ما مربوط نیست. پس همان که وظیفه ما هست انجام بدهیم. وظیفه ما ایمان به حتمی بودن ظهور و قیام حضرت است. انتظار فعالانه و مسئولانه برای ظهور حضرت.

مقاومت و صبر و ادای تکلیف است در موقعیت های مختلف در عصر غیبت آنکه خودمان آدمهای صالح و پاک بمانیم، در عرصه اقتصاد، کار، زندگی شخصیمان، خانواده مان، در عرصه سیاست، وظایفی که خودمان داریم. در شرایط خودمان آدم باشیم. خودمان آدم باشیم.

این است که از ما خواسته اند گفته اند خودتان عادل باشید و عدالت خواه باشید. ما معمولاً عدالت را چرا می خواهیم؟! عدالتی هم که ما می خواهیم به خاطر منافعمان می خواهیم. میگویند ای خدا، ای حضرت! یک موقعی بیا حق من را از بقیه بگیر. خوب! حضرت اگر بیایند حق بقیه را هم از تو می گیرند! نه دیگر آنجا دیگر عدالت را نمی خواهیم. ما عدالت را به صرفاً برای منافع خودمان
می خواهیم نه عدالت را که احیاناً ضرر ما هم درش باشد.

ادامه دارد ... انشاء ا...                                                                                  (با اندک تلخیص از سخنرانی استاد حسن رحیم پور ازغدی طرحی برای فردا 13)

مجنون و لیلا !!!

 یک شبی مجنـون نمـازش را شکــست       بــی وضــــو در کوچـــه لیــلا نشســـت
عشق آن شب مســت مستش کرده بود     فـــارغ از جـام الـستـش
کــــرده بــــود
ســجـده ای زد بـــر لــــب درگــاه او      پــــُر ز
لـــیلــا شـــــد دل پـــــر آه او
گـــفت یــا رب از چــه خوارم کرده
ای      بــــر صلیــــب عـــشق دارم کــــرده ای
جـــــام لیـــلا را به دســــتـم داده
ای     ونــدر ایــن بــازی شـــــکـســتم داده ای
نشــــتر عشـقـــش به جــانـم می زنی     دردم از
لیــــــــلاســـــت آنــــم می زنی
خســته ام زیـن عشــق، دل خـونـم نکن      مـن کـــه مـجنــونم
تـو مــــجنونم نــکن
مـــرد ایــن بـــازیــچـه دیـــگر نیستم      این تــو و
لـــیلای تــو... مــــن نیــــستم
گــــفت ای دیــوانـه لــیلایــــــت منم      در
رگ پنــهان و پـــــیــدایـــت منـــــم
ســــالــها بـــا جــــور لیــلا
ســاختی       من کنــارت بـــــودم و نـــشــــناخـــتی
عــشــق لــــیلا در دلـــت
انـــداخـتم       صـد قمــــار عشق یکــــــجا بـــاخـــتم
کـــــــردمـــت آواره
صـــحـرا نـــشد        گفـــتم عـــاقــل می شوی امـــــا نــشد
ســوخــتم در حســرت یـک یـــا
ربــت       غیــر لیـــلا بــــــر نــــیــامد از لــبت
روز و شـــب او را صــــدا
کــردی ولــی        دیــــدم امــشـب با مــــنی گفـتم بـــلی
مطـــمئن بــــودم به مـن سـر مـی زنـی        در
حــــــریم خــــانـه ام در مـی زنــــی
**

دختر خانم چادری فاجعه است (دست نوشته یک دختر چادری)

دختر خانم چادری که جلوی موهایش را مثل یک تاج خروس بیرون می آورد واقعاً فاجعه است، دختر خانم چادری ای که صدای قهقهه اش تا ده تا خانه آنطرف تر می رود فاجعه است، دختر خانم چادری که تمام اقوام و خویشانش برایش محرم محسوب می شوند فاجعه است، دختر خانم چادری که با صورت آرایش کرده از خانه بیرون میرود واقعاً فاجعه است، دختر خانم چادری ای که حاضره شب عروسی اش لباس نیمه عریان بپوشد فاجعه است، دختر خانم چادری ای که توی دانشگاه با پسرای همکلاسی اش بگو و بخند داره فاجعه است، دختر خانم چادری ای که حیا نمی کند که توی تاکسی کنار یک پسره واقعاً فاجعه است، اینها فاجعه اند اما ...

 دختر خانم چادری که وقتی یک دختر بد حجاب را می بیند و از او روی می گرداند،  نه تنها فاجعه است بلکه یک بحران شدید و خطر ناک است!! براستی ما چادری ها تا حالا چه قدر توانستیم روی بد حجاب ها اثر مثبت بگذاریم. و نه تنها دید آنها را به پوشش عوض کنیم بلکه آنها را به چادر متمایل کنیم؟ واقعا اگر کسی از ما بتواند یک دختر بد حجاب را با حجاب کند، به معنای واقعی یک جهاد کرده است.                                                                                                                                                                                                                            (http://hejabezan.blogfa.com)


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


نشریه شماره 51

چهارشنبه 89 تیر 16 ساعت 4:37 صبح

                هوالجمیل                                                            شماره 51   __  تاریخ انتشار:11/03/1389

به بهانه آزادی خرمشهر:

پس از آغاز جنگ ایران و عراق در 31 شهریور 1359 هـ.ش. شهر خرمشهر به دلیل نزدیک بودن به مرز شلمچه، یکی از اولین نقاطی بود که مورد حمله ارتش بعثی عراق قرار گرفت. مدفعان این شهر که اغلب از مردم بومی و تعدادی دانشجو بودند، توانستند با حداقل امکانات نظامی به فرماندهی شهید محمد جهان آرا که در آن زمان فرماندهی سپاه پاسداران خرمشهر را بر عهده داشت با سلاحهای سبک خود و با استفاده از موقعیت آشنایی با منطقه مدت 35 روز در مقابل ارتش عراق مقاومت کنند و سرانجام در تاریخ 4 آبان 1359 هـ.ش. آخرین مدافعان شهر نیز به خاطر فشار زیاد ارتش بعثی عراق، کمبود سلاح و تجهیزات مجبور به عقب نشینی از شهر گردیدند. خرمشهر پس از 578 روز (19 ماه) اشغال توسط ارتش بعث عراق، در تاریخ سوم خرداد 1361 با حمله نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی و نیروی مقاومت بسیج طی چهار مرحله عملیات نظامی با عنوان بیت المقدس پس از محاصره خرمشهر، باز پس گیری شد.

مسجد جامع خرمشهر که سمبل مقاومت شناخته می شود در طول 34 روز مقاومت، مرکز فرماندهی و ستاد نیروهای مردمی بود و همه هماهنگی ها از جمله تبادل اخبار، تجهیز، تسلیح و آموزش رزمندگان ، مداوای اورژانسی مجروحین و نگهداری موقت شهدا، همگی در مسجد جامع صورت می پذیرفت. در عین حال سایر مساجد و حسینیه های شهر نیز پایگاههای فرعی بودند که از مسجد جامع به رغم آن که از آغاز جنگ در زیر آتش مؤثر دشمن قرار داشت و چندین بار در آستانه سقوط قرار گرفت اما تا آخرین روز مقاوم باقی ماند و حتی پس از سقوط پل خرمشهر که تنها راه ارتباطی به خرمشهر بود یک روز دیگر مأمن و پناه نیروهایی بود که هنوز در شهر باقی مانده بودند اما آنگاه که آخرین مدافعان به آب زدند و از کارون گذشتند، مسجد جامع نیز خاموش شد تا در سوم خرداد 1361 شاهد اشک شوق و شادی توأم با سجده شکر رزمندگان اسلام شود.

  مهدویت (12) - انتظار فرج (انقلابی ماندن، همه جا، همه وقت) (6):

گفتیم: ما جوان ها باید خود سازی کنیم، بچه مسجدی که از اسلام چیزی نمی داند کافی نیست. و گفتیم: حضرت دیدن و دیدار حضرت بازی نیست! مسئله انتظار با همه چیز متفاوت است. و گفتیم: انتظار فرج یعنی من همیشه یک مبارز خواهم ماند. انتظار فرج یعنی سرنوشت همه بشریت برای من مهم است. انتظار فرج یعنی آمادگی برای نبرد علیه زرسالاران و زورسالاران و پدران تزویر مذهبی معنوی. انتظار فرج یعنی، هر لحظه که لازم شد بتوانیم بکنیم و کنده شویم. و گفتیم: قیام مهدی و عدالت که می گویند فقط جنبه مادی اش نیست، و نیز اینکه منتظر با راحت طلبی و ترس و عیاشی و تسلیم زور ماندن جور در نمی آید. روش مهدی، سلوک مهدی، اهداف او در قرآن آمده با اینکه نام ایشان نیامده. و گفتیم مراقب این قضیه باشیم که آقا کی می آیند؟ و آقا آمده اند و الآن کجایند؟ و ازدواج کرده اند یا نه؟ کجا زندگی میکنند؟ کجا برویم ببینیمشان؟ کی و کجا دیدنشان؟ چه کسی الآن با آقا ارتباط دارد؟ پیغام آورد؟ اصل ارتباط قطعی است. افرادی خیلی خیلی خاص، قطعاً خدمتشان مشرف می شوند؛ خدمت ایشان رسیده اند و خواهند رسید. اما اکثر موارد مخصوصاً آنهایی که ادعا می کنند، مغازه باز می کنند. اینها مغازه هایی است که باز شده و باز هم می شود.

و امــــــــــا ... همین ایام در همین چند سال اخیر امام دوازدهم ظهور کرد! امام سیزدهم هم آمده! امام چهاردهم هم آمده! این را مراقب باشید. در قم که تازه مرکز شیعه و حوزه معارف شیعه است، آدمهایی این جوری پیدا شدند که مرید هم پیدا کردند. کسانی پیدا شدند که گروهی به سمت جمکران نماز می خواندند به جای قبله! در همین ایام خانمی پیدا شد، در همین چند سال اخیر، که اول گفت: من مرتبط با حضرت هستم، بعد هم گفت من خانم آقا هستم! و بعد پیغام می آورد که آقامون گفتند فلان. آقامون گفتند فلان. یک عده ابله هم دورش جمع شدند! یکی دیگر پیدا شد اخیراً که ادعا داشت سید خراسانی است که نه سید بود نه خراسانی! و از طرف آقا پیغام آورده بود که فلان و اینها! یکی دیگر پیدا شد چند وقت پیش به خود من زنگ زد و گفت که آقا!: سید یمانی ظهور کرده در عراق و فلان و اینها و پیغامی دارم از طرف او برای شما. حالا ما چه کسی هستیم که برای ما پیغام آورده! خلاصه اینکه دوستان، حواستان جمع باشد! همیشه بودند در طول تاریخ! این ادعاهای مهدویت، ادعای بابیت که ما باب مهدی هستیم و بعد هم خود مهدی هستیم! اینها از زمان خود حضرت بوده ها! شما فکر نکنید چیز تازه ای است.

چون مسئله مهدویت را پیامبر(صلی ا... علیه و آله) مطرح میکردند و این مسلّم بوده. حتی قبل از تولد حضرت هم عده ای مدعی مهدویت میشدند که ما مهدی هستیم.

اینکه آقا کجا هستند؟ اصلاً چه اهمیتی دارد که آقا کجا هستند؟ عده ای گفتند آقا در جزیره خضرا هستند! جزیره خضرا هیچ سند دینی و شرعی ندارد! یکی دو تا بحثی دارد که خود مرحوم مجلسی میگوید چون اینها هیچ اعتباری ندارد، سند درست و حسابی ندارد، من خودم بین احادیث نمی آورم. مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی میگوید: اینها که راجع به جزیره خضرا و این حرفهاست همه اش تخیلی و ساختگی است . ما هیچ دلیل شرعی نداریم.

حضرت جای خاصی ندارند که ما بدانیم، یا بخواهیم بدانیم، یا بتوانیم بدانیم، اینها هیچ دلیل شرعی ندارد. حتی اینکه ایشان شبهای چهارشنبه مسجد سهله هستند ما هیچ دلیل نداریم. بله نماز خواندن در مسجد سهله همیشه مستحب است اما اینکه شبهای چهارشنبه آنجایند؟! بعد ایشان در جمکرانند! اینها هیچ سند شرعی ندارد. هیچ سندی، هیچ روایتی که حضرت چه تاریخی کجا هستند؟ در مسجد جمکران برویم. در مسجد سهله برویم یا در سرداب. ما روایت مسلمی برای این مسائل نداریم. بعضی روایات ضعیف در مورد بعضی از اینهاست. آنها هم مورد اختلاف است و اکثر علمای بزرگ ما اینها را قبول ندارند به عنوان سند شرعی.

بله نماز در مسجد جمکران مستحب است. نماز در مسجد سهله مستحب است. در کجا مستحب است. در کجا مستحب است. و البته اینها هم اعتبارش به یک اندازه نیست! مثلاً اعتبار مسجد جمکران به اندازه اعتبار مسجد سهله یا مسجد کوفه و اینها نیست. چون اینها مربوط است به زمانهای بعد در عصر غیبت و ارتباطات و مسائلی که پیش می آید.

ادامه دارد ... انشاء ا...                                                                          (با اندک تلخیص از سخنرانی استاد حسن رحیم پور ازغدی طرحی برای فردا 13)

به بهانه ...!

سفره پهن بود اما جز عزا غذای مان نبود. برق رفته بود حتی از چشمانمان. مثل ماه رمضان رادیو را مادر بزرگ گذاشته بود سر سفره که “افشار” خبر داد خامنه ای شده رهبر. این بار اشک “عزیز” از شوق سرازیر شد. همانجا سجده کرد خدا را و گفت: بیمه شد خون اکبر. پدربزرگم غذا را رها کرد و رفت از کتابخانه اتاقش گشت و گشت تا عاقبت پیدا کرد تصویر رئیس جمهور مکتبی سید علی خامنه ای را و زد روی دیوار پذیرایی، کنار عکس امام. من بلند شدم با ماژیک خط زدم رئیس جمهور مکتبی را و به جای آن نوشتم رهبر انقلاب. حالا رئیس جمهور مکتبی شده بود رهبر انقلاب. نیازی هم به “معظم” نداشت. عظمت در ذات خامنه ای است. عمویم زنگ زد. در را باز کردم. لباسش مشکی بود. از بهشت زهرا می آمد. سر و وضعش نامرتب بود. سراسیمه گفت: چه خبر؟ چه کسی شده رهبر؟ گفتم: نگران نباش، بیمه شد خون بابا اکبر. پرسید: خامنه ای شده رهبر؟ گفتم: ا... اکبر خامنه ای رهبر. مرگ بر ضد ولایت فقیه. گفتم: خامنه ای که شد رهبر، بیمه شد خون بابا اکبر. دشمن خمینی، کافر است اما دشمن خامنه ای، منافق است. گفتم: روح منی خامنه ای، بت شکنی خامنه ای. گفتم: “خمینی رفت فرزندش علی هست، خدا را شکر بر امت ولی هست”. گفتم: خامنه ای خمینی دیگر است ولایتش ولایت حیدر است. بعد بیسیم بابا اکبر را دست گرفتم و گفتم: میثم میثم عمار، میثم میثم عمار، خامنه ای شد عباس نگهدار. عشق علمدار. سرور و سالار. دلبر و دلدار. میثم تمار. یاسر عمار. حیدر کرار. تازه، امام زیباتر از من گفته بود: “ولایت فقیه امتداد ولایت رسول ا... است”. نسل من همانگونه گوش به فرمان خامنه ای است که شهیدان گوش به امر خمینی داشتند. روح منی خامنه ای، بت شکنی خامنه ای. خامنه ای اما فقط رهبر من نیست، ولی امر مسلمین جهان است. امید کودک آواره فلسطینی هم خامنه ای است. رهبر حزب ا... لبنان نصرا... نیست، خامنه ای است. نصرا... دبیر کل حزب ا... لبنان است و دستبوس مولای ماست. امید آن آمریکایی تازه مسلمان شده هم خامنه ای است. رهبر هر شیعه علی، هر آزاده ای خامنه ای است. ما دین مان اسلام است، مذهب مان تشیع اما حزب مان فقط حزب علی است، که رهبر فقط سید علی است. رسالت خمینی کامل نمی شد الا با ابلاغ ولایت خامنه ای. مگر روح ا... نگفت که خامنه ای لیاقت رهبری دارد؟ از نظر ما خامنه ای هم روح خداست. ناوشکن جماران، کشتی نوح است و خامنه ای ناخدای باخداست. بگذار در روزگار آزگاری که تملق شب تبدیل به مد روز شده ما مداح ماه باشیم. بگذار در دوره ای که عده ای دخیل به شبکه های ???? ماهواره جاسوسی دشمن بسته اند ما دلبسته این ماه پاره شب چهارده خرداد باشیم. ما ذره ای هستیم از شعاع نور ماه. ما همان مزه “احلا من العسل” ایم. ما سرباز خوبی برای خامنه ای باشیم، همان قاسم ابن الحسنیم. ما ستاره های خوبی برای ماه باشیم، همان پسران ام البنینیم. ما فداییان خامنه ای باشیم همان جوانان کوچه بنی هاشمیم. ما گوش به فرمان رهبر باشیم، همان برادران عباسیم. ما اگر نگذاریم علی تنها بماند، همان فرزند زهراییم. ما اگر در راه خامنه ای شهید شویم هیچ فرقی با همت و باکری نداریم …  این متن را چهارشنبه شب به صورت کامل در این وب سایت و روز پنج شنبه در روزنامه وطن امروز بخوانید.                                                                              (دست نوشته حسین قدیانی     http://ghadiany.com      (

                                الهی عاقبت محمود گردان                                                                                            پست الکترونیک:   ka.mo.zohoor89@gmail.com

 


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


آخر الزمان از دیدگاه حضرت محمد (ص)

چهارشنبه 89 تیر 9 ساعت 3:50 عصر

لَتَأتِیَّنَّکُم بَعدى اَربَعُ فِتَنٍ: اَلاوُلى تُستَحَلُّ فیها الدِّماءُ وَالثّانِیةُ تُستَحَلُّ فیهاالدِّماءُ وَ الاَموالُ وَ الثّالِثَةُ تُستَحَلُّ فیها الدِّماءُ وَالاَموالُ وَالفُروُجُ وَالرّابِعَةُ صَمّاءُ عَمیاءُ مُطبَقَةٌ تَمُورُ مَورَ السَفینَةِ فِى البَحرِ حَتّى لایَجِدُ اَحَدٌ مِنَ النّاس مَلجاًً تَطیرُ بِالشّامِ وَ تَعشَى العِراقَ وَ تَحبُطُ الجَزیرَةَ یَدها و رِجلُها یَعرُکُ الاَمامَ البَلاءُ فیها عَرَکُ الاَدیمِ لا یَستَطیعُ اَحَدٌ أَن یَقُولَ فیها: مَه مَه!!! لا تَرفَعُونَها مِن ناحِیّةٍ اِلاّ اِنفَتَقَتَ مِن ناحِیَّةٍ اُخرى.

بعد از من چهار فتنه بر شما فرود آید که در اولى خونها مباح مى‏شود در دومى خونها و اموال و در سومى خونها و اموال و نوامیس و در چهارمى آشوبى کر و کور جهان را مضطرب مى‏سازد آنچنان که کشتى غول‏پیکر آبهاى مجاور خود را متلاطم مى‏کند. این فتنه شام را در برمى‏گیرد و عراق را مى‏پوشاند و در جزیرةالعرب دست و پا مى‏زند و مردم تلخى حوادث و فشار و آشوب را لمس مى‏کنند آنچنانکه پوست به هنگام دباغى شدن، فشارش را احساس مى‏کند. کسى قدرت یک کلمه حرف زدن را ندارد. این فتنه در نقطه‏اى آرام نمى‏شود مگر در نقطه‏اى دیگر بیداد مى‏کند.

پیامبر اکرم، صل الله علیه


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


ویژه نامه ی وفات حضرت زینب (س)

دوشنبه 89 تیر 7 ساعت 6:55 عصر

السلام علیکِ یا زینب کبری السلام علیکِ یا بنت رسول الله السلام علیکِ یا بنت امیرالمومنین (س)

 
بانوی آسمانی
هنوز صدای زنجیره‏های اسارت از یادمان نرفته است.
هنوز صدای قدم‏های خسته کاروان در خواب‏های نیمه تماممان تکرار می‏شود.
هنوز بوی گریه‏های به خون آغشته، نفسمان را بند می‏آورد.
هنوز روضه‏های عاشورا، لالایی کودکان بی‏گهواره‏ای می‏شود که خواب ظهر عاشورا می‏بینند. هنوز...؛ اما چه زود ما را با این همه درد، تنها می‏گذاری! هنوز شانه‏های ما به سنگینی این همه درد، عادت نکرده است.
هنوز ما محتاج دست‏های مهربان توییم.
سنگ صبور بنی‏هاشم! بانوی آسمانی که روزهاست بی‏ماه مانده است! هنوز تمام پرنده‏ها فرصت نکرده‏اند تا بلاگردانت شوند.
هنوز سینه ‏سرخ‏های عاشق بسیاری می‏شناسم که شانه‏هایت را بوسه نزده‏اند.
هنوز جهان به اندازه تمام روزهای غریب گریه نکرده است، اما تو غریبانه و آرام، دل می‏کنی از تمام روزهای تلخ و دیروزهای زهری که بر تو گذشته است.
می‏روی؛ با دنیایی از غربت و دلشکستگی.
زخم‏هایت هنوز بر گرده زمان باقی است.
نمی‏دانم این همه درد از تو چه می‏خواست! هیچ سنگ صبوری را یاد ندارم که به اندازه تمام داغ‏های جهان، صبر داشته باشد، مگر تو.
دریا دریا اشک‏هایت، موج‏های سرکش شدند تا سیاهی را از جهانمان بشویند.
تو اولین روضه‏خوان غربت عاشورایی؛ کلمات از دهان گرامی تو پرنده شدند تا خبر رستگاری آفتاب‏های بر نیزه را به گوشه گوشه جهان برسانند.
هنوز زخم‏های عاشورا تازه است و زخم رفتن تو، چشم‏های اشکبار شیعه را کاسه خون می‏کند.
سنگ‏ها، داغ سنگین رفتنت را محکم به سینه می‏کوبند.
آب‏ها، چشمه چشمه خون می‏گریند و ابرها، پر از داغ نباریدن شده‏اند.
دیگر هوای پس از تو، نفس کشیدن ندارد.
نمی‏دانم کدام شانه از این همه تکان گریه، فرو نمی‏ریزد؟
شانه‏های زمین می‏لرزد.
پس از تو، رستاخیز از همیشه به ما نزدیک‏تر شده است.
سنگ‏ها، هوای باریدن گرفته‏اند تا شیشه دل‏هایمان را بی‏مضایقه در درد دوری از تو خُرد کنند.
این همه دل‏های شکسته را باید با باران سنگ بشورانیم تا مگر داغ نبودنت، کمی سبک‏تر شود.
کاش راهی نزدیک‏تر از مرگ برای رسیدن به تو سراغ داشتیم!

مداحی -- حاج محمود کریمی بمناسبت وفات حضرت زینب (ع)-- کلیک کنید...

ادامه بغض عاشقانت یا زینب...

نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


*مردی از تبار نور*
مردی می آید از تبار نور، از تبار عاشقان و شوریدگان. مردی که محمد (ص) از گل خنده های نگاه او نشاط می یابد و ابوطالب در نیمه شب های بیداری دل، با او راز دل می گوید و فاطمه بنت اسد باغ چشمانش را به روی او می گشاید تا گل شادمانی را آبشار لبخند او شکوفا کند. مردی که طلوع مهرانگیز نگاهش دیگر بار حلاوت وصال و عشق را در چشمه لایزال به جان پاکان می نوشاند و پیاله حیات عاشقان از نگاهش لبریز می شد. علی، فصیح ترین شعر حیات و زیباترین آواز آفرینش بود.
*طبیب دردمندان*

یاس ها و نرگس ها در بی کران های گذرگاه هستی، عرشیان و زمینیان را در هاله ای از عطر و رویا می برند؛ چرا که عطر وجودشان را از وجود علی (ع) به ودیعت گرفته اند! آب های همه دریاها از انعکاس نام او می درخشند و می خندند و نسیم های بهاری، در وزش لابه لای شاخ و برگ های بیدهای مجنون نام او را زمزمه می کنند و نغمه خوش طنین نام اوست که این گونه بلبلان عاشق را به ترنم در آورده است و بهشت برای خاطر او تمام زنبق هایشان را نثار زمینیان کرده است! او علی است؛ طبیبی که هر کجا که لازم باشد بر زخم ها مرهم می نهد و دل های نابینا و گوش های ناشنوا و زبان های بی کلام را درمان می کند. او علی (ع) است که غفلت و نادانی و حیرت و سرگردانی را معالجه و روشنی های حکمت و عرفان را تقدیم دل ها و جان های تشنه عاشقان الهی می کند.

http://www.ghadir.ca/content/view/237/61/ لینک دانلود گلچین ولادت حضرت علی (ع)-صوتی
قصیده‌ای با نام «فرزند کعبه» برای ولادت حضرت علی (ع)...

نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آژیر خطر!
اعیاد مبارک
وظایف منتظران (حاج اسماعیل دولابی)
درد و دل!!
یا ایها الذین آمَنوا، آمِنوا!!!!
صیقلی کن!
گنجشک و ماه
ویژه نامه شهادت امام رضا(ع)
با او...
شیعه، محرم، غدیر!
نیایش
چه خبر؟!
بلاتکلیفی!
عادت کرده‏ایم ...!
بلیط
[همه عناوین(188)][عناوین آرشیوشده]