سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه شماره 51

چهارشنبه 89 تیر 16 ساعت 4:37 صبح

                هوالجمیل                                                            شماره 51   __  تاریخ انتشار:11/03/1389

به بهانه آزادی خرمشهر:

پس از آغاز جنگ ایران و عراق در 31 شهریور 1359 هـ.ش. شهر خرمشهر به دلیل نزدیک بودن به مرز شلمچه، یکی از اولین نقاطی بود که مورد حمله ارتش بعثی عراق قرار گرفت. مدفعان این شهر که اغلب از مردم بومی و تعدادی دانشجو بودند، توانستند با حداقل امکانات نظامی به فرماندهی شهید محمد جهان آرا که در آن زمان فرماندهی سپاه پاسداران خرمشهر را بر عهده داشت با سلاحهای سبک خود و با استفاده از موقعیت آشنایی با منطقه مدت 35 روز در مقابل ارتش عراق مقاومت کنند و سرانجام در تاریخ 4 آبان 1359 هـ.ش. آخرین مدافعان شهر نیز به خاطر فشار زیاد ارتش بعثی عراق، کمبود سلاح و تجهیزات مجبور به عقب نشینی از شهر گردیدند. خرمشهر پس از 578 روز (19 ماه) اشغال توسط ارتش بعث عراق، در تاریخ سوم خرداد 1361 با حمله نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی و نیروی مقاومت بسیج طی چهار مرحله عملیات نظامی با عنوان بیت المقدس پس از محاصره خرمشهر، باز پس گیری شد.

مسجد جامع خرمشهر که سمبل مقاومت شناخته می شود در طول 34 روز مقاومت، مرکز فرماندهی و ستاد نیروهای مردمی بود و همه هماهنگی ها از جمله تبادل اخبار، تجهیز، تسلیح و آموزش رزمندگان ، مداوای اورژانسی مجروحین و نگهداری موقت شهدا، همگی در مسجد جامع صورت می پذیرفت. در عین حال سایر مساجد و حسینیه های شهر نیز پایگاههای فرعی بودند که از مسجد جامع به رغم آن که از آغاز جنگ در زیر آتش مؤثر دشمن قرار داشت و چندین بار در آستانه سقوط قرار گرفت اما تا آخرین روز مقاوم باقی ماند و حتی پس از سقوط پل خرمشهر که تنها راه ارتباطی به خرمشهر بود یک روز دیگر مأمن و پناه نیروهایی بود که هنوز در شهر باقی مانده بودند اما آنگاه که آخرین مدافعان به آب زدند و از کارون گذشتند، مسجد جامع نیز خاموش شد تا در سوم خرداد 1361 شاهد اشک شوق و شادی توأم با سجده شکر رزمندگان اسلام شود.

  مهدویت (12) - انتظار فرج (انقلابی ماندن، همه جا، همه وقت) (6):

گفتیم: ما جوان ها باید خود سازی کنیم، بچه مسجدی که از اسلام چیزی نمی داند کافی نیست. و گفتیم: حضرت دیدن و دیدار حضرت بازی نیست! مسئله انتظار با همه چیز متفاوت است. و گفتیم: انتظار فرج یعنی من همیشه یک مبارز خواهم ماند. انتظار فرج یعنی سرنوشت همه بشریت برای من مهم است. انتظار فرج یعنی آمادگی برای نبرد علیه زرسالاران و زورسالاران و پدران تزویر مذهبی معنوی. انتظار فرج یعنی، هر لحظه که لازم شد بتوانیم بکنیم و کنده شویم. و گفتیم: قیام مهدی و عدالت که می گویند فقط جنبه مادی اش نیست، و نیز اینکه منتظر با راحت طلبی و ترس و عیاشی و تسلیم زور ماندن جور در نمی آید. روش مهدی، سلوک مهدی، اهداف او در قرآن آمده با اینکه نام ایشان نیامده. و گفتیم مراقب این قضیه باشیم که آقا کی می آیند؟ و آقا آمده اند و الآن کجایند؟ و ازدواج کرده اند یا نه؟ کجا زندگی میکنند؟ کجا برویم ببینیمشان؟ کی و کجا دیدنشان؟ چه کسی الآن با آقا ارتباط دارد؟ پیغام آورد؟ اصل ارتباط قطعی است. افرادی خیلی خیلی خاص، قطعاً خدمتشان مشرف می شوند؛ خدمت ایشان رسیده اند و خواهند رسید. اما اکثر موارد مخصوصاً آنهایی که ادعا می کنند، مغازه باز می کنند. اینها مغازه هایی است که باز شده و باز هم می شود.

و امــــــــــا ... همین ایام در همین چند سال اخیر امام دوازدهم ظهور کرد! امام سیزدهم هم آمده! امام چهاردهم هم آمده! این را مراقب باشید. در قم که تازه مرکز شیعه و حوزه معارف شیعه است، آدمهایی این جوری پیدا شدند که مرید هم پیدا کردند. کسانی پیدا شدند که گروهی به سمت جمکران نماز می خواندند به جای قبله! در همین ایام خانمی پیدا شد، در همین چند سال اخیر، که اول گفت: من مرتبط با حضرت هستم، بعد هم گفت من خانم آقا هستم! و بعد پیغام می آورد که آقامون گفتند فلان. آقامون گفتند فلان. یک عده ابله هم دورش جمع شدند! یکی دیگر پیدا شد اخیراً که ادعا داشت سید خراسانی است که نه سید بود نه خراسانی! و از طرف آقا پیغام آورده بود که فلان و اینها! یکی دیگر پیدا شد چند وقت پیش به خود من زنگ زد و گفت که آقا!: سید یمانی ظهور کرده در عراق و فلان و اینها و پیغامی دارم از طرف او برای شما. حالا ما چه کسی هستیم که برای ما پیغام آورده! خلاصه اینکه دوستان، حواستان جمع باشد! همیشه بودند در طول تاریخ! این ادعاهای مهدویت، ادعای بابیت که ما باب مهدی هستیم و بعد هم خود مهدی هستیم! اینها از زمان خود حضرت بوده ها! شما فکر نکنید چیز تازه ای است.

چون مسئله مهدویت را پیامبر(صلی ا... علیه و آله) مطرح میکردند و این مسلّم بوده. حتی قبل از تولد حضرت هم عده ای مدعی مهدویت میشدند که ما مهدی هستیم.

اینکه آقا کجا هستند؟ اصلاً چه اهمیتی دارد که آقا کجا هستند؟ عده ای گفتند آقا در جزیره خضرا هستند! جزیره خضرا هیچ سند دینی و شرعی ندارد! یکی دو تا بحثی دارد که خود مرحوم مجلسی میگوید چون اینها هیچ اعتباری ندارد، سند درست و حسابی ندارد، من خودم بین احادیث نمی آورم. مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی میگوید: اینها که راجع به جزیره خضرا و این حرفهاست همه اش تخیلی و ساختگی است . ما هیچ دلیل شرعی نداریم.

حضرت جای خاصی ندارند که ما بدانیم، یا بخواهیم بدانیم، یا بتوانیم بدانیم، اینها هیچ دلیل شرعی ندارد. حتی اینکه ایشان شبهای چهارشنبه مسجد سهله هستند ما هیچ دلیل نداریم. بله نماز خواندن در مسجد سهله همیشه مستحب است اما اینکه شبهای چهارشنبه آنجایند؟! بعد ایشان در جمکرانند! اینها هیچ سند شرعی ندارد. هیچ سندی، هیچ روایتی که حضرت چه تاریخی کجا هستند؟ در مسجد جمکران برویم. در مسجد سهله برویم یا در سرداب. ما روایت مسلمی برای این مسائل نداریم. بعضی روایات ضعیف در مورد بعضی از اینهاست. آنها هم مورد اختلاف است و اکثر علمای بزرگ ما اینها را قبول ندارند به عنوان سند شرعی.

بله نماز در مسجد جمکران مستحب است. نماز در مسجد سهله مستحب است. در کجا مستحب است. در کجا مستحب است. و البته اینها هم اعتبارش به یک اندازه نیست! مثلاً اعتبار مسجد جمکران به اندازه اعتبار مسجد سهله یا مسجد کوفه و اینها نیست. چون اینها مربوط است به زمانهای بعد در عصر غیبت و ارتباطات و مسائلی که پیش می آید.

ادامه دارد ... انشاء ا...                                                                          (با اندک تلخیص از سخنرانی استاد حسن رحیم پور ازغدی طرحی برای فردا 13)

به بهانه ...!

سفره پهن بود اما جز عزا غذای مان نبود. برق رفته بود حتی از چشمانمان. مثل ماه رمضان رادیو را مادر بزرگ گذاشته بود سر سفره که “افشار” خبر داد خامنه ای شده رهبر. این بار اشک “عزیز” از شوق سرازیر شد. همانجا سجده کرد خدا را و گفت: بیمه شد خون اکبر. پدربزرگم غذا را رها کرد و رفت از کتابخانه اتاقش گشت و گشت تا عاقبت پیدا کرد تصویر رئیس جمهور مکتبی سید علی خامنه ای را و زد روی دیوار پذیرایی، کنار عکس امام. من بلند شدم با ماژیک خط زدم رئیس جمهور مکتبی را و به جای آن نوشتم رهبر انقلاب. حالا رئیس جمهور مکتبی شده بود رهبر انقلاب. نیازی هم به “معظم” نداشت. عظمت در ذات خامنه ای است. عمویم زنگ زد. در را باز کردم. لباسش مشکی بود. از بهشت زهرا می آمد. سر و وضعش نامرتب بود. سراسیمه گفت: چه خبر؟ چه کسی شده رهبر؟ گفتم: نگران نباش، بیمه شد خون بابا اکبر. پرسید: خامنه ای شده رهبر؟ گفتم: ا... اکبر خامنه ای رهبر. مرگ بر ضد ولایت فقیه. گفتم: خامنه ای که شد رهبر، بیمه شد خون بابا اکبر. دشمن خمینی، کافر است اما دشمن خامنه ای، منافق است. گفتم: روح منی خامنه ای، بت شکنی خامنه ای. گفتم: “خمینی رفت فرزندش علی هست، خدا را شکر بر امت ولی هست”. گفتم: خامنه ای خمینی دیگر است ولایتش ولایت حیدر است. بعد بیسیم بابا اکبر را دست گرفتم و گفتم: میثم میثم عمار، میثم میثم عمار، خامنه ای شد عباس نگهدار. عشق علمدار. سرور و سالار. دلبر و دلدار. میثم تمار. یاسر عمار. حیدر کرار. تازه، امام زیباتر از من گفته بود: “ولایت فقیه امتداد ولایت رسول ا... است”. نسل من همانگونه گوش به فرمان خامنه ای است که شهیدان گوش به امر خمینی داشتند. روح منی خامنه ای، بت شکنی خامنه ای. خامنه ای اما فقط رهبر من نیست، ولی امر مسلمین جهان است. امید کودک آواره فلسطینی هم خامنه ای است. رهبر حزب ا... لبنان نصرا... نیست، خامنه ای است. نصرا... دبیر کل حزب ا... لبنان است و دستبوس مولای ماست. امید آن آمریکایی تازه مسلمان شده هم خامنه ای است. رهبر هر شیعه علی، هر آزاده ای خامنه ای است. ما دین مان اسلام است، مذهب مان تشیع اما حزب مان فقط حزب علی است، که رهبر فقط سید علی است. رسالت خمینی کامل نمی شد الا با ابلاغ ولایت خامنه ای. مگر روح ا... نگفت که خامنه ای لیاقت رهبری دارد؟ از نظر ما خامنه ای هم روح خداست. ناوشکن جماران، کشتی نوح است و خامنه ای ناخدای باخداست. بگذار در روزگار آزگاری که تملق شب تبدیل به مد روز شده ما مداح ماه باشیم. بگذار در دوره ای که عده ای دخیل به شبکه های ???? ماهواره جاسوسی دشمن بسته اند ما دلبسته این ماه پاره شب چهارده خرداد باشیم. ما ذره ای هستیم از شعاع نور ماه. ما همان مزه “احلا من العسل” ایم. ما سرباز خوبی برای خامنه ای باشیم، همان قاسم ابن الحسنیم. ما ستاره های خوبی برای ماه باشیم، همان پسران ام البنینیم. ما فداییان خامنه ای باشیم همان جوانان کوچه بنی هاشمیم. ما گوش به فرمان رهبر باشیم، همان برادران عباسیم. ما اگر نگذاریم علی تنها بماند، همان فرزند زهراییم. ما اگر در راه خامنه ای شهید شویم هیچ فرقی با همت و باکری نداریم …  این متن را چهارشنبه شب به صورت کامل در این وب سایت و روز پنج شنبه در روزنامه وطن امروز بخوانید.                                                                              (دست نوشته حسین قدیانی     http://ghadiany.com      (

                                الهی عاقبت محمود گردان                                                                                            پست الکترونیک:   ka.mo.zohoor89@gmail.com

 


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آژیر خطر!
اعیاد مبارک
وظایف منتظران (حاج اسماعیل دولابی)
درد و دل!!
یا ایها الذین آمَنوا، آمِنوا!!!!
صیقلی کن!
گنجشک و ماه
ویژه نامه شهادت امام رضا(ع)
با او...
شیعه، محرم، غدیر!
نیایش
چه خبر؟!
بلاتکلیفی!
عادت کرده‏ایم ...!
بلیط
[همه عناوین(188)][عناوین آرشیوشده]