سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آژیر خطر!

یکشنبه 90 مرداد 9 ساعت 9:4 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم
اعوذ بالله من نفسی

با اینکه روضه خوانم و می خوانم از شما                     فهمیده ام که هیچ نمی دانم از شما
یا ایــــها العـــــزیز! ذلــیــــــل معاصــــیم                      باید ز شــــرم چهره بپوشانم از شما

شنیده ها و دیده ها حاکی از آن است که وضعیت فرهنگی کاروان از وضعیت نارنجی به وضعیت قرمز تغییر وضعیت داده است ... و البت (البته!) باز هم شنیده ها حاکی از آن است که وضعیت امر به معروف و نهی از منکر در "کاروان وزین فرهنگی زیارتی منتظران ظهور" از خط فقر سقوط نموده و شاید به همین زودی ها باید نام کاروان مذکور را به "کاروان سیاحتی منتظران ظهور" تغییر دهیم.

ما ز یاران چشم یاری داشتیم                    خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

ریزش نیروهای مومن و انقلابی از بدنه اصلی این تیمِ بسیار خوب، نشانه های خطرناکی است، البت (البته!) امید است رویش های مفیدی را شاهد باشیم ... این ریزش ها نشانه این می تواند باشد (تکرار می کنم می تواند باشد!) که ما هنوز آمادگی ظهور حضرت بقیه الله (روحی له الفداه) را نداریم ... چون نمی توانیم یک کار فرهنگی تیمی که به درد بخورد انجام دهیم ... و فقط باید چشممان باشد به مسئولین وزارت فلان و سازمان فلان اسلامی که خود نیازمند کار فرهنگی هستند (که اگر لازم شد نقطه چین ها را هم بر میدارم!!!!!!) استغفر الله ... بگذریم ... هان؟
به کجا چنین شتابان؟ هر کجا که احساس می کنی اینجا دیگر خیالت راحت است نیاز به کار فرهنگی ندارد، همه چیز گل و بلبل است! اتفاقا همانجا بیشتر نیاز به کار فرهنگی دارد ... اتفاقا همان جاها که اگر لازم شد صریح تر و بی پرده تر سخن خواهم گفت، استفاده ابزاری از چند حدیث و روایت می کنند و به نفع خودشان و منافعشان ... یعنی استفاده از دین ...
هیچ وقت نصیحت دبیر قرآن دوران راهنماییم (خداوند حفظشان کناد) را فراموش نخواهم کرد، که می گفت: "بچه ها در زندگی هر غلطی خواستید، بکنید! فقط حواستان باشد به اسم دین و اسلام نباشد!!"

فعلاً کفایت می کند!

زمانه بر سر جنـگ است یا علی مددی                      مدد ز غیر تو ننگ است یا علی مددی
کُمِیت ما همه لنگ است یا علی مددی                     دلـــم برای تو تنگ است یا علی مددی

و من الله التوفیق


نوشته شده توسط : حق جو

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


اعیاد مبارک

سه شنبه 90 تیر 14 ساعت 2:30 عصر

بسم رب الحسین
اعوذ بالله من نفسی

قــــــدم به ســــاحت جهــــان زدند بهــــر حفـــــظ دیـــــن
                                                سه هم قدم، سه هم قسم، سه هم سخن، سه هم نشین
سه هم سفر، سه هم هدف، سه هم نظر، سه بی قرین        
                                                ســه دلربا، ســه جـــان به کــــف، ســه هم نـــدای نـــــازنین
                 یکی پـــــــــدر، یکی پســــــــــر، یکی عمــــــــــوی مه جبین

(شعر از آقای موجی - بوشهر)

اعیاد شعبانیه مبارک!

_____
صرفاً جهت اطلاع اعضای محترم کاروان وزین فرهنگی زیارتی منتظران ظهور:
ما زنده به آنیـــــــم که آرام نگیریم!!!                            موجیم که آسودگی ما نشان عدم ماست!!!
و نیز:
من نمیگویم سمندر باش یا پروانه باش             گر که قصد سوختن داری بیا مردانه باش!

و من الله التوفیق


نوشته شده توسط : حق جو

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


وظایف منتظران (حاج اسماعیل دولابی)

دوشنبه 90 اردیبهشت 26 ساعت 2:42 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

   حاج محمد اسماعیل دولابی در تعبیری زیبا از وظایف منتظران در دوران غیبت می‌گوید:

پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این‌جا‌ را مرتب کنید تا من برگردم. خودش هم رفت پشت پرده. از آن‌جا نگاه می‌کرد می‌دید کی چه کار می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند 
یکی از بچه‌ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید. 
یکی از بچه‌ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این‌جا را مرتب کند. 
یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد، مرتب کنیم. 
اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب می‌کرد همه‌جا را. می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد. هی نگاه می‌کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد. می‌دانست که آقاش همین ‌جاست. توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیر‌تر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم. آن بچه‌ شرور همه جا را هی می‌ریخت به هم، هی می‌دید این خوشحال است، ناراحت نمی‌شود. وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد. 
...
ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد. زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش. شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش. نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن. خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید.

و من الله التوفیق


نوشته شده توسط : حق جو

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


درد و دل!!

یکشنبه 90 اردیبهشت 4 ساعت 11:32 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

بی مقدمه!
اول قرار بود این نوشته در نشریه گنجانده شود؛ ولی به دلایل امنیتی، سیاست بازی! ننوشتیم آنچه را که باید می نوشتیم!!
بگذریم! و اما بعد ...!
طبق صحبت هایی که با دوستانمان داشتیم این شائبه ایجاد شد که ممکن است نشریه ای که هر دو هفته یک بار منتشر می شود (سلسله مراتبی) و البت (البته!) پول بیت المال صرف آن می شود، ممکن است کارایی لازم را نداشته باشد! یا از سطح اعضای کاروان پایین تر باشد! یا اصلاً کسی آن را نخواند! یا ...
تصمیم گرفته شد تا نظرسنجی از اعضا گرفته شود...
گفتنی است هم اکنون که این مرقومه را تایپ می نمایم، شخص حقیر اصلاً نمیدانم چند نفر پاسخ داده اند! چه برسد به اینکه بررسی نماییم و ببینیم آیا این پاسخ ها از روی دلسوزی بوده است یا صرفاً جهت باز کردن ...! البته نعوذ بالله
و انتظار همچنان ادامه دارد ...
بر فرض که نظر سنجی ها به دست اینجانب می رسید و بررسیها انجام میشد و این بررسی ها منتج به ادامه فعالیت نشریه می بود، همانطور که مستحضرید اکثر محتوای مطالب از پیاده سازی سخنرانی حول مهدویت نشأت می گیرد؛ که متأسفانه همکاران در امر پیاده سازی نیز مطالب را نرسانده و ما شده ایم مصداق بارز "حنا در دست"!!
شایسته بود در صورت عدم امکان، یا نبودن  وقت کافی، یا داشتن مشغله شخصی، یا هر چیز دیگری، موضوع را با مسئول محترم فرهنگی کاروان فرهنگی زیارتی منتظران ظهور در میان گذاشته، تا ایشان نیز بتوانند تصمیمی را اتخاذ نمایند و نشویم از اینجا رانده و از آنجا مانده!!! و کار بماند روی زمین!!!
لازم به یادآوری است که توجیه قصور، عذر بدتر از قصور است!!
این نوشته حرفهایی بود مانند استخان در گلو که باید جایی زده می شد ... مثل شقشقه!  
و البت (البته!) بر همگان واضح و مبرهن است که اینجانب حقیر تر از آن هستم که بخواهم حتی فکر بی احترامی به کسی را داشته باشم، چه برسد به اینکه این امر را محقق نمایم. به نظرم لازم بود جایی این حرفها زده شود .. همین...
پیشاپیش از اینکه ممکن است این مشق ها کسی را بیازارد قبلاً و قلباً عذرخواهی می نمایم.

و من الله التوفیق


نوشته شده توسط : حق جو

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


یا ایها الذین آمَنوا، آمِنوا!!!!

یکشنبه 89 اسفند 22 ساعت 11:46 صبح

هو الجمیل
باذن الله و اذن رسوله و اذن مولانا امیرالمؤمنین
و اعوذ بالله من نفسی

ای کسانی که به زبان ایمان آورده اید، به حقیقت و از دل هم ایمان آورید به خدا و رسول او و کتابی که به رسول خود فرستاد(قرآن)، و کتابی که پیش از این فرستاده شد(تورات و انجیل و ...) و هر که به خدا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و رسولان و روز قیامت کافر شود سخت بگمراهی فرو ماند (و از راه نجات و سعادت دور افتاده است)  «نساء-136»

ز نوش لعل لبت بس سرور خواهم کرد         ز هر چه رنج و مــــرارت مرور خواهم کرد
اگر چه خانه تو ماورای قــــــــــــاف بود         به یک اشاره به سویت عبور خواهم کرد

**
از طرفی هم دوباره شاعر می فرماید:
در عشـــــق اگر معنـــــــــیِ اســـــرار بدانــی     حیـــــــران نشوی، در صف احــــرار بمانی
پیرایه و صد رنگ که بسته است بر این نقش؟      تا حــــرف دل از پرده زنـــــگار نخــــــوانی

شاعر: دکتر سید حسن اعتماد زاده

و من الله التوفیق


نوشته شده توسط : حق جو

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


صیقلی کن!

سه شنبه 89 اسفند 17 ساعت 1:32 عصر

هو الجمیل
باذن الله و اذن رسوله و اذن مولانا امیرالمؤمنین
و اعوذ بالله من نفسی

ای مردم شما همه به خدا فقیر و محتاجید و تنها خداست که بی نیاز و غنی بالذات و ستوده صفات است (15-فاطر)

گفت پیغمبر به دامادش علــــــــــــی                 صیقــــلی کن صیقــــلی کن صیقــــلی

و من الله التوفیق


نوشته شده توسط : حق جو

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


گنجشک و ماه

دوشنبه 89 بهمن 25 ساعت 8:54 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم
اعوذ بالله من نفسی

دل من گنجشکی است
چشم ها یخبندان 
دانه ای بخش به من
نشوم سرگردان
بال هایم بسته است
و دوپایم در برف
خنده ای بخش به من
اوج گیرم چه شگرف
گوش هایم هوشیار
تا صدایت شنوم
خبری بخش به من
بیره و گم نروم
دستهایم خالی است
شرمسار کرمت
هدیه ای بخش به من
جان فدای قدمت

هدیه به حضرت مقتدی (حفظه الله) - 22/بهمن/همت مضاعف، کار مضاعف - دکتر سید حسن اعتمادزاده

و من الله التوفیق


نوشته شده توسط : حق جو

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


ویژه نامه شهادت امام رضا(ع)

پنج شنبه 89 بهمن 14 ساعت 3:45 عصر

سلیمان بن جعفر - که یکى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام است - حکایت کند:
یکى از نوادگان امام سجّاد علیه السلام - به نام علىّ بن عبیداللّه - مشتاق دیدار و زیارت امام رضا علیه السلام بود، به او گفتم : چه چیزى مانع از رفتن به محضر شریف آن حضرت مى باشد؟
پاسخ داد: هیبت و جلالت آن بزرگوار مانع من گردیده است .
این موضوع سپرى گشت ، تا آن که روزى مختصر کسالتى بر وجود مبارک امام علیه السلام عارض شد و مردم به عیادت و ملاقات آن حضرت مى آمدند.
پس به آن شخص گفتم : فرصت مناسبى پیش آمده است و تو نیز به همراه دیگر افراد به دیدار و ملاقات آن حضرت برو، که فرصت خوبى خواهد بود.
لذا علىّ بن عبید اللّه به عیادت و دیدار امام رضا علیه السلام رفت و با مشاهده آن حضرت بسیار مسرور و خوشحال گردید.
مدّتى از این دیدار گذشت و اتّفاقا علىّ بن عبیداللّه روزى مریض شد؛ و چون خبر به امام علیه السلام رسید، حضرت جهت عیادت از او حرکت نمود؛ و من نیز همراه آن بزرگوار به راه افتادم ، چون وارد منزل او شدیم ، حضرت مختصرى کنار بستر او نشست و از او دلجویى نمود.
و پس از گذشت لحظاتى که از منزل خارج شدیم ، یکى از بستگان آن شخص گفت : همسر علىّ بن عبیداللّه بعد از شما وارد اتاق شد و جایگاه جلوس ‍ حضرت رضا علیه السلام را مى بوسید و بدن خود را به وسیله آن محلّ تبرّک مى نمود

(اختیار معرفة الرّجال : ص 495، ح 485، بحارالا نوار: ج 49، ص 22، ح 15)


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


با او...

یکشنبه 89 آذر 28 ساعت 1:28 عصر

مستی  نه  از پیاله  نه از خم شروع  شد

 از جاده  سه شنبه  شب قم شروع  شد

آیینه  خیره  شد  به   من  و  من  به آینه

آنقدر خیره  شد  که  تبسم  شروع  شد

از  فال  دست  خود  چه  بگویم که ماجرا

از  ربنــای  رکعــت  دوم  شــروع  شـــــد

در سجده توبه کردم  و  پایان  گرفت  کار

تا  گفتم  اَلسَّلامُ عَلَیکُــــم...  شروع شد


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


شیعه، محرم، غدیر!

شنبه 89 آذر 20 ساعت 10:46 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم
باذن الله و اذن رسوله و اذن مولانا امیرالمؤمنین
و اعوذ بالله من نفسی

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله!

شیعه را گفتند از چه روی محرم را اینگونه زنده می‌داری؟
گفت: از آن روز که تاریخ، با آن همه شاهد، غدیر را از یاد برد؛ ترسیدم عاشورا نیز فراموش شود.

و من الله التوفیق
مدد ز غیر تو ننگ است یا علی مددی

 

 


نوشته شده توسط : حق جو

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آژیر خطر!
اعیاد مبارک
وظایف منتظران (حاج اسماعیل دولابی)
درد و دل!!
یا ایها الذین آمَنوا، آمِنوا!!!!
صیقلی کن!
گنجشک و ماه
ویژه نامه شهادت امام رضا(ع)
با او...
شیعه، محرم، غدیر!
نیایش
چه خبر؟!
بلاتکلیفی!
عادت کرده‏ایم ...!
بلیط
[همه عناوین(188)][عناوین آرشیوشده]