سلیمان بن جعفر - که یکى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام است - حکایت کند:
یکى از نوادگان امام سجّاد علیه السلام - به نام علىّ بن عبیداللّه - مشتاق دیدار و زیارت امام رضا علیه السلام بود، به او گفتم : چه چیزى مانع از رفتن به محضر شریف آن حضرت مى باشد؟
پاسخ داد: هیبت و جلالت آن بزرگوار مانع من گردیده است .
این موضوع سپرى گشت ، تا آن که روزى مختصر کسالتى بر وجود مبارک امام علیه السلام عارض شد و مردم به عیادت و ملاقات آن حضرت مى آمدند.
پس به آن شخص گفتم : فرصت مناسبى پیش آمده است و تو نیز به همراه دیگر افراد به دیدار و ملاقات آن حضرت برو، که فرصت خوبى خواهد بود.
لذا علىّ بن عبید اللّه به عیادت و دیدار امام رضا علیه السلام رفت و با مشاهده آن حضرت بسیار مسرور و خوشحال گردید.
مدّتى از این دیدار گذشت و اتّفاقا علىّ بن عبیداللّه روزى مریض شد؛ و چون خبر به امام علیه السلام رسید، حضرت جهت عیادت از او حرکت نمود؛ و من نیز همراه آن بزرگوار به راه افتادم ، چون وارد منزل او شدیم ، حضرت مختصرى کنار بستر او نشست و از او دلجویى نمود.
و پس از گذشت لحظاتى که از منزل خارج شدیم ، یکى از بستگان آن شخص گفت : همسر علىّ بن عبیداللّه بعد از شما وارد اتاق شد و جایگاه جلوس حضرت رضا علیه السلام را مى بوسید و بدن خود را به وسیله آن محلّ تبرّک مى نمود
(اختیار معرفة الرّجال : ص 495، ح 485، بحارالا نوار: ج 49، ص 22، ح 15)
نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جاده سه شنبه شب قم شروع شد
آیینه خیره شد به من و من به آینه
آنقدر خیره شد که تبسم شروع شد
از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنــای رکعــت دوم شــروع شـــــد
در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم اَلسَّلامُ عَلَیکُــــم... شروع شد
نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان
پروردگارا، مرا به که وا مىگذارى، به خویشاوندى که پیوندمحبت را مىگسلد، یا بیگانهاى که با من خشم مىراند، یا به آنانکه مرا خوار مىشمارند و حال آن که تو خداى منى و رشته سرنوشتمن در چنگ توست! از غربت و تنهایى و دورى خانهام و خوارىام درچشمان کسى که وى را بر من مسلط گردانیدهاى، به درگاه تو شکایتمىآورم.
بارالها بر من خشم مگیر که اگر تو بر من خشم نیاورى، مرازغیر تو باکى نیست و مگر نه این است که فراخناک لطف و عافیت تومرا کافى است!
خداوندا، تو را به نور جمالت که بر زمین و آسمانها تابیدهاست و پردههاى تاریکى را برانداخته و کار گذشتگان و آیندگان راصلاح بخشیده است، سوگند مىدهم و از تو مىطلبم که در آن حال کهبر من خشم گرفتهاى، مرا نمیرانى و قهر خود را بر من نازلنگردانى که تو مىتوانى قهر و عتاب را رها کنى و به لطف بازآیىو از من خشنود شوى!
گزیده از دعای عرفه حسین بن علی(علیه السلام)
یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ
و من الله التوفیق
نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان
لیست کل یادداشت های این وبلاگ