سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه شماره 52

چهارشنبه 89 تیر 16 ساعت 4:39 صبح

    هوالجمیل                                       شماره 52   __  تاریخ انتشار:25/03/1389


مهدویت (13)
- انتظار فرج (انقلابی ماندن، همه جا، همه وقت) (7):

گفتیم: ما جوان ها باید خود سازی کنیم، بچه مسجدی که از اسلام چیزی نمی داند کافی نیست. و گفتیم: حضرت دیدن و دیدار حضرت بازی نیست! مسئله انتظار با همه چیز متفاوت است. و گفتیم: انتظار فرج یعنی من همیشه یک مبارز خواهم ماند. انتظار فرج یعنی سرنوشت همه بشریت برای من مهم است. انتظار فرج یعنی آمادگی برای نبرد علیه زرسالاران و زورسالاران و پدران تزویر مذهبی معنوی. انتظار فرج یعنی، هر لحظه که لازم شد بتوانیم بکنیم و کنده شویم. و گفتیم: قیام مهدی و عدالت که می گویند فقط جنبه مادی اش نیست، و نیز اینکه منتظر با راحت طلبی و ترس و عیاشی و تسلیم زور ماندن جور در نمی آید. روش مهدی، سلوک مهدی، اهداف او در قرآن آمده با اینکه نام ایشان نیامده. و گفتیم مراقب این قضیه باشیم که آقا کی می آیند؟ و آقا آمده اند و الآن کجایند؟ و ازدواج کرده اند یا نه؟ کجا زندگی میکنند؟ کجا برویم ببینیمشان؟ کی و کجا دیدنشان؟ چه کسی الآن با آقا ارتباط دارد؟ پیغام آورد؟ اصل ارتباط قطعی است. افرادی خیلی خیلی خاص، قطعاً خدمتشان مشرف می شوند؛ خدمت ایشان رسیده اند و خواهند رسید. اما اکثر موارد مخصوصاً آنهایی که ادعا می کنند، مغازه باز می کنند. اینها مغازه هایی است که باز شده و باز هم می شود. و گفتیم حضرت جای خاصی ندارند که ما بدانیم.

و امــــــا ... آنها که بر اساس مکاشفه یا خواب، خواب افراد صالح که روایتی هم داریم، اینها همه محترم است. آدم به امید دیدن حضرت یک کاری بکند و دعایی و ذکری و اینها همه خوب است؛ اما اگر کسی ادعا بکند که در فلان تاریخ در فلان جا حضرت هستند و من حضرت را دیدم و ... باید تأمل بیشتری کرد!!!

بسیاری از علما در روایات ما می گویند اینهایی که می گویند دیگر صدای پاهای آقا را شنیدیم! که دو سال دیگر می آیند،
ده سال دیگر می آیند، الان آمدند و این حرفها. هیچ کدام از اینها هیچ سند شرعی ندارد، بلکه سند شرعی بر خلافش داریم. به شما بگویم کسانی که به مردم وعده و امید بدهند که صدای آقا آمد، دو سال دیگر حضرت می آیند و اینها به یک معنی، این ممکن است خیانت هم بکند، چون این دو سال تمام میشود و حضرت ممکن است نیایند و عده زیادی را به اصل مسئله مهدویت بی دین و ایمان می کنی.

اگر تاریخش معلوم بود، خود پیامبر و اهل بیت، تاریخش را به ما می گفتند. یا اگر لازم بود و صلاح بود که ما بدانیم به ما
می گفتند. ضمن اینکه بسا ممکن است تاریخ قطعی نباشد. بسا ممکن است بداء پیش بیاید گاهی ممکن است تاریخ ظهور تغییر کند. در روایت داریم خود حضرت هم منتظر اذن ظهور هستند.

انواع و اقسام حقه بازی ها و شیادی ها را دیروز و امروز داشته ایم و خواهیم داشت و البته بعضی ها هم حقه باز نیستند دچار توهم میشوند! افراد جاهل و نادانی که دچار توهم میشوند.

وقتی که فرهنگ دینی بیافتد دست عوام وامصیبتا! این را به شما بگویم فرهنگ دینی را باید علمای متفکر روشنفکر صاحِ عاقلِ دینی بیان کنند با استناد به کتاب و سنت و استدلال. وقتی که دین عالمانه حذف شد و دین عوامانه مطرح شد، انواع حقه بازی ها و ریاکاری و میدان داری ها و این ها پیش می آید دیگر! پس از یک طرف ما مراقب این حقه بازی ها باشیم از یک طرف هم مراقب آنهایی که اصل مهدویت و انتظار و ظهور و ملاقات حضرت ا انکار می کنند. فکر می کنند ادبیات روشنفکران است . این ادبیات
احمق ها است نه ادبیات روشنفکرانه. وقتی که هم دلیل نقلی مسلم به حضور حضرت بر غیبتش، بر ظهورش به این مسائل هست و همه پیامبران از قبل از اسلام گفتند و پیامبر به تواتر و مکرر اینها را گفته و تمام تک تک اهل بیت گفته اند و تو اسناد شیعه و سنی هم هست و عقل هم قبول دارد، فطرت هم قبول دارد که یک روزی عدالت هم در جهان باید برقرار بشود.

این دنیا خر تو خر نیست. آن وقت کسی باید آنی را که عقل و نقل و فطرت و همه چیز به نفعش شهادت می دهد اینها را انکار کنیم که آقا نخیر اصل قضیه فلان. این حرفهای روشنفکرانه نیست این حرفهای احمقانه هست. هم با آنهایی که انکار می کنند و هم آنهایی که افراط می کنند هر دوی اینها را باید مراقبشان باشیم. معمولاً آنهایی که می بینند، نمی گویند؛ چون دنبال مغازه نیستند مغازه باز نکردند.

و بعد هم برادران آن چیزی که وظیفه ماست دیدن حضرت نیست چون این قضیه به ما مربوط نیست. پس همان که وظیفه ما هست انجام بدهیم. وظیفه ما ایمان به حتمی بودن ظهور و قیام حضرت است. انتظار فعالانه و مسئولانه برای ظهور حضرت.

مقاومت و صبر و ادای تکلیف است در موقعیت های مختلف در عصر غیبت آنکه خودمان آدمهای صالح و پاک بمانیم، در عرصه اقتصاد، کار، زندگی شخصیمان، خانواده مان، در عرصه سیاست، وظایفی که خودمان داریم. در شرایط خودمان آدم باشیم. خودمان آدم باشیم.

این است که از ما خواسته اند گفته اند خودتان عادل باشید و عدالت خواه باشید. ما معمولاً عدالت را چرا می خواهیم؟! عدالتی هم که ما می خواهیم به خاطر منافعمان می خواهیم. میگویند ای خدا، ای حضرت! یک موقعی بیا حق من را از بقیه بگیر. خوب! حضرت اگر بیایند حق بقیه را هم از تو می گیرند! نه دیگر آنجا دیگر عدالت را نمی خواهیم. ما عدالت را به صرفاً برای منافع خودمان
می خواهیم نه عدالت را که احیاناً ضرر ما هم درش باشد.

ادامه دارد ... انشاء ا...                                                                                  (با اندک تلخیص از سخنرانی استاد حسن رحیم پور ازغدی طرحی برای فردا 13)

مجنون و لیلا !!!

 یک شبی مجنـون نمـازش را شکــست       بــی وضــــو در کوچـــه لیــلا نشســـت
عشق آن شب مســت مستش کرده بود     فـــارغ از جـام الـستـش
کــــرده بــــود
ســجـده ای زد بـــر لــــب درگــاه او      پــــُر ز
لـــیلــا شـــــد دل پـــــر آه او
گـــفت یــا رب از چــه خوارم کرده
ای      بــــر صلیــــب عـــشق دارم کــــرده ای
جـــــام لیـــلا را به دســــتـم داده
ای     ونــدر ایــن بــازی شـــــکـســتم داده ای
نشــــتر عشـقـــش به جــانـم می زنی     دردم از
لیــــــــلاســـــت آنــــم می زنی
خســته ام زیـن عشــق، دل خـونـم نکن      مـن کـــه مـجنــونم
تـو مــــجنونم نــکن
مـــرد ایــن بـــازیــچـه دیـــگر نیستم      این تــو و
لـــیلای تــو... مــــن نیــــستم
گــــفت ای دیــوانـه لــیلایــــــت منم      در
رگ پنــهان و پـــــیــدایـــت منـــــم
ســــالــها بـــا جــــور لیــلا
ســاختی       من کنــارت بـــــودم و نـــشــــناخـــتی
عــشــق لــــیلا در دلـــت
انـــداخـتم       صـد قمــــار عشق یکــــــجا بـــاخـــتم
کـــــــردمـــت آواره
صـــحـرا نـــشد        گفـــتم عـــاقــل می شوی امـــــا نــشد
ســوخــتم در حســرت یـک یـــا
ربــت       غیــر لیـــلا بــــــر نــــیــامد از لــبت
روز و شـــب او را صــــدا
کــردی ولــی        دیــــدم امــشـب با مــــنی گفـتم بـــلی
مطـــمئن بــــودم به مـن سـر مـی زنـی        در
حــــــریم خــــانـه ام در مـی زنــــی
**

دختر خانم چادری فاجعه است (دست نوشته یک دختر چادری)

دختر خانم چادری که جلوی موهایش را مثل یک تاج خروس بیرون می آورد واقعاً فاجعه است، دختر خانم چادری ای که صدای قهقهه اش تا ده تا خانه آنطرف تر می رود فاجعه است، دختر خانم چادری که تمام اقوام و خویشانش برایش محرم محسوب می شوند فاجعه است، دختر خانم چادری که با صورت آرایش کرده از خانه بیرون میرود واقعاً فاجعه است، دختر خانم چادری ای که حاضره شب عروسی اش لباس نیمه عریان بپوشد فاجعه است، دختر خانم چادری ای که توی دانشگاه با پسرای همکلاسی اش بگو و بخند داره فاجعه است، دختر خانم چادری ای که حیا نمی کند که توی تاکسی کنار یک پسره واقعاً فاجعه است، اینها فاجعه اند اما ...

 دختر خانم چادری که وقتی یک دختر بد حجاب را می بیند و از او روی می گرداند،  نه تنها فاجعه است بلکه یک بحران شدید و خطر ناک است!! براستی ما چادری ها تا حالا چه قدر توانستیم روی بد حجاب ها اثر مثبت بگذاریم. و نه تنها دید آنها را به پوشش عوض کنیم بلکه آنها را به چادر متمایل کنیم؟ واقعا اگر کسی از ما بتواند یک دختر بد حجاب را با حجاب کند، به معنای واقعی یک جهاد کرده است.                                                                                                                                                                                                                            (http://hejabezan.blogfa.com)


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آژیر خطر!
اعیاد مبارک
وظایف منتظران (حاج اسماعیل دولابی)
درد و دل!!
یا ایها الذین آمَنوا، آمِنوا!!!!
صیقلی کن!
گنجشک و ماه
ویژه نامه شهادت امام رضا(ع)
با او...
شیعه، محرم، غدیر!
نیایش
چه خبر؟!
بلاتکلیفی!
عادت کرده‏ایم ...!
بلیط
[همه عناوین(188)][عناوین آرشیوشده]