سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مناجات (09)

پنج شنبه 89 اردیبهشت 30 ساعت 11:8 صبح

 شــراب می دهند هـان ! دو دسـت را سبــو بگیر !      دو دست را بلـــند کن ! بلـــند شو وضــو بگیر

سبــــو وضــو گرفته با شــراب ســرخ چشــم تو       وضــو گرفته با شــراب نـاب ســرخ چشــم تو

بیــا و ســرمه ای به سایـه های پلک شب بکش !        و سـرخی انــار را به لـب بزن ! به لـب بـکش !

عبیــر و مشـک و عـود را سپـند دانـه دانـه کن !        چــــراغ داغ بـــاغ را بـهــانه ی جــوانه کن !

طلــوع دفّ شــمس را به صــبح من غـــزل بگو         دو بیت از شِکَر بخوان سه مصـرع از عسل بگو !

شــکر به شـرط شاهـدی به بـزم خسـروان بده !          اذان بگـو به گـوش گـل! گــلاب زعـفران بده !

تمام شیــشه ها به مـن هر آیـنه، تـو را ... تـو را          در آیـنه حلـــول کن ! مـرا به مـن نشان بده !

عبــا بکــش به روی خمـره های مســت قـونیه          شــــراب را نهان بخر ! نهان بخور ! نهان بده !

فقط توئی هرآنچه در من است، آنچه در من است          هرآنچه در من است، غیر تو ... به دیگران بده !

به احترام آخـــرین سفیـر حـق، قیــــــام کن !          در آسمان ترین زمین، ستــاره زد ســلام کن !


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


مناجات (07)

پنج شنبه 89 اردیبهشت 30 ساعت 11:7 صبح

درسته که میگن: مادر زینب بنت الحیدر(س) یعنی: زهرای مرضیه(س)؛ خطبه ای در دفاع از اول، مولاشون و بعدش همسرشون ایراد میکنن که اولی و دومی (لعنة ا... علیهما) تنشون که پیشکش، کاخشون (کاخ خلافتشون) به لرزه میافته؟ و اگه وساطت امیر المؤمنین(ع) نبود همونجا زیر نفرین فاطمه دفن میشدند ... خوب زینب اخت الحسین(س) هم به مادر رفتند ... خطبه ای ایراد میکنن در جمع ارازل و اوباش و عیاشها در دفاع از برادر و برای حفظ واقعه کربلا که تن کاخ نشینان که پیشکش، کاخشون داشت فرو میریخت ... ؟

کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود

درسته که میگن: شهادت یک بریدن میخواهد از همه چیز و ... بعد پیوستن به ... ؟ (قابل توجه کسانی که میگن اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک!)

درسته که میگن: ویروس خوکی شایع شده: اصلا میدونی ویروس خوکی چیه؟ صاحبان این ویروسهای خوکی رو میشناسی؟ یعنی کسانی که اونا رو آوردن به شهر ما؟

درسته که میگن: کار این ویروس اینه که دخترها به محض ابتلاء به این بیماری درست مثل خوکها (دور از جون خوکها!) ناگهان لباسهایشان را کنده و نکنده، در خیابان های اصلی شهر و در میان پارک ها میروند؟ و پسر ها با ابتلاء به این ویروس درست مثل خوکها (باز هم دور از جون خوکها!) در خیابان ها و در ملاء عام و بدون سر سوزنی شرم و حیا، قضاء حاجت میکنند؟

درسته که میگن: مردم آنچنان درگیر گذران زندگی تجملاتی و معیشت هستند که به هیچ چیز جز تنظیم خرج و دخل فکر نمیکنند؟

باید به خوکداران و عوامل این ویروس خطرناک اعلام جنگ کرد، گرچه میدانیم که در قدرت و قوا نا برابریم ولی صرفاً بر اساس انجام وظیفه. و این در حالی است که همگان ما را بر حذر میدانند که:

- دشمن بسیار قوی تر است.

- دشمن از بیرون حمایت میشود.

- با کدام صلاح؟

- اصلا برای چه؟ زندگیتان را بکنید.

این استدلال ها تنها برای آنان بود که با دنیا کار داشتند (سر قبر شهید مجید پازوکی، فرمانده با اخلاص تفحص لشکر 27 محمد رسول ا..، نوشته : ما تنها با آنهایی کار داریم که رهرو عشقند!!)

 

یعقوب صبر داشت و دوری کشیده بود       چون نیستم صبور چرا امتحان دهم

یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست        نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم

 

روزی شبلی از راهی می‏رفت و به قبرستان رسید. دید مردی بر سر قبری نشسته و می‏گرید . پرسید : چرا گریه می‏کنی؟ گفت : دوستم مرده است برای او می‏گریم. شبلی گفت: چرا دوستی بگیری که بمیرد؟ دوستی برگزین که هرگز نمیرد.                                                            (این ظرایف منبع نداره)

**

داشتم تو گلزار شهدا قدم میزدم نگاهم افتاد به این تابلو :          به طرف قطعه سرداران بی پلاک!  


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


مناجات (06)

پنج شنبه 89 اردیبهشت 30 ساعت 11:6 صبح

با اینکه میدونم که شنیدید که میگن:  «بهشت را به بها دهند نه به بهانه!» ولی ... :

به بهونه ایام سپری شدن حدود چهل و هفتمین بهار از عمر امام رضا(ع)، در حالی که هنوز فرزندى کاشانه پر فروغش را فروزان نساخته بود. از طرفى حضرت مورد طعنه دشمنان و زخم زبان‏ آنها قرار داشت و گاه بوسیله نامه نیز آن حضرت را مورد آزار قرار مى‏دادند؛ و ترس شیعه از خاتمیت امامت و عدم تحقق وعده رسول اکرم(ع) مبنی بر وجود شیعه اثنی عشری (12 امامی)؛ میلاد امام جواد الائمه(ع)، نور چشم امام رئوف و همه شیعیان امیر المؤمنین(ع)؛ که از وجود ایشون که به کوثر ثانی یاد شده دل همه مؤمنان و دوست داران اهل بیت رو روشن میکنند ...

به بهونه میلاد اسوه صبر، اخی النبی(ع) «قابل ذکر است که این لقب تنها و تنها متعلق به مولی الموحدین علی(ع) دارد»، امیر المؤمنین(ع).

به بهونه اینکه رسیدیم به جایی که الگوی جوونای ما شده محمدرضا (ها) ... که اول گیتار میزد ولی به دلیل خوش تیپی یا هر چی! شد بازیگرکه از فرط محبوبیت و شهرت و ... (به دلایل امنیتی، سیاست بازی! و از همه مهمتر، ناموسی از بقیش معذورم !!!) معلوم نیست چه گندی داره میزنه ... ولی ای کاش به جای گلزار سینما، گلزار شهدا شده بود الگو ... ای کاش !!!  

به بهونه اینکه همه عبد بشیم، (تو تشهد نماز میخونیم: «اشهد انّ محمداً عبده و رسوله» یعنی پیامیر(ص) اول عبد شدند بعد رسول ا... و من و امثال من هم مشکلمون اینه که نمیتونیم یا راهش رو بلد نیستیم که عبد بشیم و بندگی کنیم) مثل همونایی که تو سن ??،?? سالگی فرماندهی یه لشکر رو بهشون میسپوردند؛ امثال شهید آسد مجتبی هاشمی ها‌ و موحد دانش ها و بروجردی‌ها  زیادن ... انتخاب دقیق رو اونها کردند ... پندار ما این است که ما مانده‌ایم و شهدا رفته‌اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده‌اند (آسد مرتضی آوینی) ... که زمانه ما رو رسونده به جایی که کسر شأنمون میاد اسم کوچه مونو بزاریم شهید ... ، شاید خیلی کلیشه ای باشه این حرفا و شاید   به دید بعضیها سر اومده دوره این حرفا ... باز هم باید گذشت ... نه؟! شاید اگه ادامه بدی متهمت کنن به خیلی چیزا من جمله: اُمُّلیسم و تهجُّریسم و تروریسم و چند تا از این ایسمای دیگه!!!

به بهونه اینکه آخه آدمی که منتظر هست نمیشینه به نظاره ... خدا وکیلی،  بینی و بین ا... اگه یکی بگه برا این انتظار چه کردی و چه هزینه‏ای دادی؟‏ ... جوابم همون سه نقطه هست ....گر چه از قبیله ولاالضالیــــــــــــــن باشی ... در روز حداقل10 بار و بعضیا (اهل سنت) 17 بار میگیم اهدنا الصراط المستقیم ... خوب که چی ؟!! فقط میگیم که گفته باشیم ؟!! ...

از صراط گفتم ... چه صراطی؟ چه راهی ؟‏!!!

«کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ ... کار ما شاید این است ... که در افسون گل سرخ شناور باشیم ...» میرم جمکران که 200 بار بگم (دروغ بگم!!!) ایاک نعبد و ایاک نستعین ... یوم الدین رو بچسبیم که دنیا عروس هزار داماد هست ...

به بهونه ... بگذریم ... بهونه زیاده ... اینها رو هم بزارید به حساب شقشقیات من (اگر عمری بود بعد از خطبه متقین خطبه شقشقیه رو با هم مرور میکنیم)

**

یکی از اعتقادات شیعه  این است که هنگام تولد کودکی، با گفتن اذان و اقامه در گوش وی از او استقبال شود  ...

و نیز هنگامی که از دنیا رفت آخرین چیزی که برای وداع با دنیا به او میدهند، نماز میّت باشد ...

پس با یک حساب میشود فهمید؛ دوران زندگی (مدتی که در این دنیا هستیم) به اندازه فاصله بین گفتن اذان _ اقامه و نماز است!!! ...

اهلش ان شاء ا...  فهمیدن تو این سه جمله چی هست ...                                                                                                                                 (از یک عارف اول دبیرستانی)

نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


مناجات (05)

پنج شنبه 89 اردیبهشت 30 ساعت 11:6 صبح

شکوائیه ...

کیســتم من؟ ای که در هـر روز و شب     مـی کـنی از حـق ظـهورم را طـلب
کیســتم من؟ لاف عشــقم مـی زنی      نام مـن بر لــوح  قلبت می زنـــی
کیســتم من؟ ساعتـی با مـن خوشی      ساعتـی با نفــس اهــریمن خوشی
کیســتم من؟ ای بـه حقــم ناشناس       با تـو هســتم ای همیـشه نا سپاس
بارهـــا در غـــصــه ام انداخــتی       بارهـا دیـدی مــرا نـشناخـــتی
بارهـــا دیــدم تو را کـردم ســلام      تــو جـوابم را نـدادی یـک کــلام
بارهـــا دیــدم که در هــر انـجمن       مســت ابــیات منــی غافـل زمن
بارهـــا دیــــدم گنــه کـاری تـو       گریـه کــردم بر تبـــه کــاری تو
بارهـــا با هـر گنــاه و هــر بــدی      آمــدی سیــلی به روی مــن زدی
بس کنم من دیگر این گفت و شنـــود        عقـده بـود و در گلـویم مانـده بود
هر چه بود ایــــام آن دوران گذشــت       هرچه کردی هر چه بودی آن گذشت
حالیـــا از نـو عـــمل آغـــاز کــن       بـاب عشــق دیـگری را بــاز کـن
نیـسـتی تنــها تو در فــکر فـــرج       روز و شــب باشـد مرا ذکـر فــرج


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


مناجات (04)

پنج شنبه 89 اردیبهشت 30 ساعت 11:4 صبح

باز هم چـــــند صباحـــــــی ســخن از او گوییـــم     ز گل یـــــــــاس بوی نرگــــــــس خود میجوییم

باز هم داعیـــــــــــــه چشـــم به راهـــــی داریم     چــــــــــند روزی به ســر جـــــاده نگاهی داریم

شــایــد این راه که رفتـــیم نبــــاشد ره وصــــــل     یا خوشــی ها همه فرع است، نباشــد ره اصل

نکنــد گـــــــول هوســــــــهای خیـــــالی بخوریم     چشــــــم خود بســـته و یک میوه کالی بخوریم

همـــــه بنشـــسته که فریــــاد رســـــــی می‏آید     همــــه لب بســـــته که یک روز کسی می‏آید

این که ما لب به سخن بسته خموشیم خطاست     این که یوسف به عزیــزی بفـروشیم خطاست

لـــــب گشاییــــم و بگوییـــم که مـا کــَـس داریم     هر که نـــــازد به کسی ما گـــل نرگس داریم

کاش میشــــد که مـــرا دور ســــــرش گرداننــــد     حلقــــه بر گــــوش شده پــای رکابـش خوانند

خوب میشــــد که شبـــی نافــــله قوتــــــم باشد     عکــــس آن مه چهره در قـــــاب قنــوتم باشد

خوب میشـــد کــه مــــــرا نیـــز خریــــــدار کننــــد     با کــــلافـــی به کفــــم راهـــی بــازار کننــــد

به خدا یوســـــف ما هســــت بگو یــــــار کجاست      سـر بــــازار عیــــــان است خریـــــدار کجاست

هیچ شــد نـــــدبه یک جـــــــمعه ز جــا برخیـــزیم     قطـــره اشـــکی به تمـــــنای ظهـــورش ریزیم

هیچ شــد بهـــر فـــرج دســـــت دعــــا برداریـــــم     قدمــــی خیـــــــر برای شهــــــــدا برداریــــــم

فکــــر کردی که چـــــرا روزی مــا کـــم شده است     قســمت شیــعه فقـط غصه و ماتم شده است

وقــــــت تطـــــــهیر مــــــرام است بیـــــا برگردیـــم      تا نخـــــوردیم به بـن بســـت بیــــا برگـــــردیم

نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


مناجات (03)

پنج شنبه 89 اردیبهشت 30 ساعت 11:4 صبح

مناجات

 

خدایا! هدایتم کن! زیرا می‏دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.

خدایا! هدایتم کن! که ظلم نکنم، زیرا می‏دانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.

خدایا! نگذار دروغ بگویم، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.

خدایا! محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم، زیرا تهمت، خیانت ظالمانه‏ای است.

خدایا! ارشادم کن که بی‏انصافی نکنم، زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد.

خدایا! راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم، که بی‏احترامی به یک انسان، همانا کفر خدای بزرگ است.

خدایا! مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده، تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.

خدایا! پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه‏گرساز، تا فریب زرق و برق عالم خاکی، مرا از یاد تو دور نکند.

خدایا! من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پرکاهی در مقابل توفان‏ها هستم، به من دیده‏ای عبرت‏بین ده، تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تو را براستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.

خدایا! دلم از ظلم و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند می‏دهم که مرا در زمره ستمگران و ظالمان قرار ندهی.

خدایا! می‏خواهم فقیری بی‏‏نیاز باشم، که جاذبه‏های مادی زندگی، مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند.

خدایا! خوش دارم گمنام و تنها باشم، تا در غوغای کشمکش‏های پوچ مدفون نشوم.

خدایا! دردمندم، روحم از شدت درد می‏سوزد، قلبم می‏جوشد، احساسم شعله می‏کشد، و بندبند وجودم از شدت درد صیحه می‏زند، تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش.خسته‌‏ام، پیر شده‏ام، دل‏شکسته‏ام، ناامیدم، دیگر آرزویی ندارم، احساس می‏کنم که این دنیا دیگر جای من نیست، با همه وداع می‏کنم، و می‏خواهم فقط با خدای خود تنها باشم.

خدایا! به سوی تو می‏آیم، از عالم و عالمیان می‏گریزم، تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده.

(بر گرفته از نیایشهای شهید دکتر مصطفی چمران)


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


مناجات (02)

پنج شنبه 89 اردیبهشت 30 ساعت 11:3 صبح

پیغام

اینکه پیغامی نیاید نیز پیغامی است

پس بلا تکلیفی ما نیز تکلیفی است

خوب حالا که چی مثلاً؟

عرض میکنم خدمتتون:

اینکه از طرف حضرت حجت(عج) پیغامی نمیاد (البته به چشم ما!) خودش میتونه پیغامی باشه؛

چه پیغامی؟

اینکه ما بلاتکلیف نیستیم، اینکه ما بچه شیعه ها رها نشدیم، اینکه آقامون به اندازه 313 نفر فرمانده ندارند که مسئولیتهای مهم رو بسپارند بهشون، اینکه هنوز هم مولامون غریبند، اینکه :

من نمی گویم سمندر باش یا پروانه باش

گر که قصد سوختن داری بیا مردانه باش

اینکه یه بار نشد مردونه پاش وایسم ... اینکه هر عملی که من میکنم باید بر اساس وظیفه باشه، حتی جمکران رفتنم، حتی غذا خوردنم، حتی راه رفتنم، حتی گوش دادنم، حتی حرف زدنم، حتی نگاه کردنم، حتی نفس کشیدنم باید بر اساس تکلیف باشه؛ اینو همه باید بدونیم که تکلیف ما زمینه سازی برای ظهور هست (نه جمکران رفتن صرف! و نه ... سانسور شد! بماند شاید بهتر است!)؛ به قول معروف به عمل کار برآید ... (و به قول جدیدیا: شعار ندیم!!)

و اینکه پیغامی نمیاد، به این معنی هست که هنوز آماده نشدیم که پیغامی بیاد؛ پس تکلیف اینه که آماده بشیم تا بتونیم پیغامی بگیریم، شنیدید میگن به گیرنده های خود دست نزنید ایراد از فرستنده است؛ در مورد ما قضیه برعکس هست: باید گفت: به گیرنده های خود دست بزنید ایراد از فرستنده نیست!... هر کس به اندازه توانش ... باشد که زائر واقعی شویم!! 

آمین!

خداوندا! مرا توفیق ده تا نفسم را برای نفسم تزکیه نکنم!!

نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


مناجان (01)

پنج شنبه 89 اردیبهشت 30 ساعت 11:3 صبح

به صد امید نهادیم در این بادیه پای

ای دلیل دل گمگـــشته فرو مگذارم

ای خداوند تنهایی!

آن زمان که همگان به انسان پشت میکنند، تنها حضور تو تنهایی را طراوت میبخشد. خودت را از ما دریغ نکن.

 

ای خداوند غیرت!

آتش کسب حرام، میرود که غیرت مردانمان را بسوزاند. این آتش را به باران رحمتت خاموش کن. پیش از آنکه سیل غضبت جاری شود.

ای خداوند نجابت!

دختران تشیع، نجابت را از جانشان عزیزتر میدارند. جانشان را پیشمرگ نجابتشان قرار ده.

ای خداوند اخلاص!

آنچه کفه عمل را نزد تو سنگین میکند، نه ثقل عمل که میزان اخلاص است.

ای خداوند صفا و مروه!

همه عمر سعی میان خوف و رجاء را ارزانی بدار.

ای خداوند عرفات!

آدمی اگر حد خود را بشناسد، از مصائب دهر مصون میماند. ما را شناسای حد خویش قرار ده.

ای خداوند طواف!

طواف بی امام، به گشتن به دور خویش میماند. شرک و ضلالت و گمراهی است. چشم ما را در طواف، به محبوب و مقتدایمان روشن کن!

ای خداوند هاجر!

عشق و اعتماد و یقین به خودت را در ما تقویت کن تا دست تلاش و پای رفتنمان در مسیر تو فرو نماند.

(بر گرفته از کتاب : مناجات، سید مهدی شجاعی)

نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آژیر خطر!
اعیاد مبارک
وظایف منتظران (حاج اسماعیل دولابی)
درد و دل!!
یا ایها الذین آمَنوا، آمِنوا!!!!
صیقلی کن!
گنجشک و ماه
ویژه نامه شهادت امام رضا(ع)
با او...
شیعه، محرم، غدیر!
نیایش
چه خبر؟!
بلاتکلیفی!
عادت کرده‏ایم ...!
بلیط
[همه عناوین(188)][عناوین آرشیوشده]