از راههای رسیدن به مهدویت محبّت است.
در محبّت اکسیر و گوهری است. محبّت مثل مغناطیس و آهنرباست و هرجا باشد آهن را به خود میکشد. در این میان اگر دوستی پیدا شد، شما را میرساند، اگر علاقهای پیدا شد، حتی پشت کوه قاف هم که باشد شما را میکشاند و بالاخره به محبوب میرساند، حالا چطور برساند؟
قانون کلی ندارد، میرسی، یا در خواب، یا بیداری، یا به خودش و یا به خواصش. بالاخره نشانهای که داخل باغ شدهایی به دستت میدهند. حتی یک برگ سبز، حتی یک دانه گل و یا میوه، اگر دوست داری صفحه وجودت عوض شود باید به امام زمانت محبت کنی. هر چیزی نشانه و آثاری دارد. محبت به امام زمان(روحی فداه) هم آثاری. یکی از آنها دوست داشتن دوستان آن حضرت و هدایت گمراهان و توجه دادن مردم به آن حضرت و مجبوب کردن ایشان نزد مردم و ایجاد شوق و محبت او در دلهاست.
محبت درجاتی دارد. آن درجة بالا، درجهایست که محبّ، خودش را فراموش و خواستار فقط محبوب است. و این وادی عجیبی است. محبت موجها دارد و هر موجش یک اثری و این اثر باعث میشود محبّ از بردن نام محبوبش لذت ببرد. اگر محبت به آن حضرت داشته باشی برای او اشک میریزی، به سراغش میروی، از این سو و آن سو میپرسی که چطور میشود به آن حضرت رسید. در این راه حوصله و صبر و شکیبایی و تحمل رنج و سوختن در فراق میخواهد و اینها نشانههای محبت است. (و من میگویم: از دیگر نشانههای محبت این است که از کاری که محبوب نمیپسندد دوری کنی، حال چه رسد به اینکه با سخنی، کاری، نگاهی و ... تیری به قلب محبوبت بزنی؟! قول و عمل تناسب باید داشته باشد! محبت و کشتن محبوب با هم جمع نمیشود! ولی محبّین! حضرتش با او چنین میکنند! و همچنان داعیه ارادت دارند!)
(کتاب: پیام امام زمان(عجل ا... تعالی فرجه) – سید جمال الدین حجازی)
نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان
لیست کل یادداشت های این وبلاگ