بهانه
مسأله، اشکهای علی است و لرزش گونه های علی به هنگام شسشتوی پیکر مطهر تو. مهم، گریه های دادخواه و اشکهای ظلم برانداز توست و سر بر دیوار نهادن علی و زار زدن علی. انچه جانسوز است صبر توست در مصائب علی و صبر علی است در مصائب تو. و از همه مهمتر تشییع شبانه و مظلومانه پیکر توست. چه کردند با تو که این تازیانه اعتراض جاودانه را ـ المخفیة قبرهاـ بر پشت تاریخ روا دانستی. چه ظلمها بر تو رفته بود چه حقها از تو تضییع گردیده بود که این اعتراض افشاگرانه را بر پیشانی تاریخ حک کردی؟ و دشمن را بر کرسی رسوایی جاودانه نشاندی؟ و این چگونه اعتراضی بود که خداوند نیز به حمایت از آن برخاست. همان علی که مأمور به سکوت بود، همان علی که شمشیر را علیرغم کارسازی و برندگی در نیام پسندیده بود، همان علی که سختترین جنایات تاریخ را تاب آورده و دم برنیاورده بود چه شد که در حمایت از این اعتراض شکوهمند تو، بر بالای بقیع ایستاد، شمشیر از نیام کشید و دشمن را تهدید به جاری کردن سیل خون بر زمین کرد؟ باری این اعتراض تو در تشییع شبانه ات و در مخفی کردن قبرت اگرچه تاریخ را از تحریف مصون می داشت و اگرچه فریاد تظلم تو را جهانیان تا ابد طراوت می بخشید، اما سنگینترین غم شیعیان تو گشت و عظیمترین درد اسلام و بزرگترین اندوه انسانیت.
نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان
لیست کل یادداشت های این وبلاگ