سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه شماره 7

چهارشنبه 89 فروردین 11 ساعت 9:14 عصر

هو الجمیل

متقین3

ادامه خطبه همام (اوصاف متقین):

?.غضوا ابصارهم عما حرم ا...  علیهم

    از آنچه خداوند حرام کرده چشم می پوشند.

بر غرفه دل دریچه چشم بسته می دارند تا گرد هواهای نفسانی، زلال آینه دل را تیره نگردانند. و دل را هوس نظاره از بام دیده پدید نیاید.

    تقوا را مراتبی است اولین مرتبه آن پرهیز از محرمات است. شخص با تقوا همچنان که در مدارج تقوا بالاتر می رود محرمات تازه ای را احساس میکند. دل آدمی به فرمان حواس است. مجاری حواس انواع اطلاعات را به مغز و دل آدمی می ریزند.

    در قرآن هست که تفاوت شخص خداپرست نسبت به غیر خدا پرست در این است که اولی یک طلبکار دارد ولی دومی هزاران طلبکار (دلخوشی ها، ترس، نا امیدی، که از حواس به دل منتقل شده و روح ما را طلبکار است) .... (زمر، ??)

 

جان همه روز از لگدکوب خیال

وز زیان و سود و از خوف زوال

**

نی صفا میماندش نی لطف و فر

نی به سوی آسمان راه ســـفر

(مثنوی مولانا)

    پس مهمترین دریچه آنها همین دیدن ها و شنیدن ها است. پس آدمی نباید به هر سخن گوش دهد و هر مطلبی را بخواند و با هر کس مصافحه کند و ... 

کاشکی  از  غیر  تو  آگه  نبودی  جان  من

خود ندانستی به جز تو جان معنی دان من

**

غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود

هر کسی را ره مده ، ای پرده مژگــان من

(کلیات شمس)

    اما آنچه گفته شد نه فقط از محرمات فقهی است بلکه با صعود و تهذیب تدریجی نفس، باید از کمند هر فتنه گر غفلت آفرینی گریخت. چرا که اگر چیزی اجازه ورود یافت، مهر خود را بردل خواهد زد. و خاطره آن در روان باقی خواهد ماند.

    پیامبر (ص) به امیر المؤمنین می فرماید:

    تمامی چشم ها در قیامت گریانند مگر سه چشم:

    چشمی که برای خدا بیدار بماند.

    چشمی که بر حرام خدا بسته شود.

    چشمی که از خشیت خداوند گریان گردد.

    ?. و وقفوا اسماعهم  علی العلم النافع لهم

    و گوش دل را فقط به علومی که برایشان نافع است میسپارند.

    طلب علم بر هر مرد و زن (مسلمان) است. دراینکه علم خوب است شکی در آن نداریم. ولی چه علمی!!! خداوند ما را به فراگیری علوم نافعه (علوم سودمند) فراخوانده است. علم غیر نافع برای مثال ساده تلف کردن عمر است. یاد گرفتن اشعار ایرج میرزا (برای مثال) چه سودی دارد.

    بالاترین مرتبه حکمت خوف از خداست و تا کسی به مقام خوف از خدا نرسد حکــیم نامیده نمیشود. 

6.نزلت انفسهم منهم فی البلاء کالتی نزلت فی الرخاء

      در بلا و فتنه و سختی چنانند که دیگران در آسایش و راحتی.

    بلا را نه تنها به شکوه نمی گشایند که در آغوش می فشرند و خدا را به اعطای سختی ها و مشقات سپاس می گویند.

    برای راحتی نیامده اند و به طمع آسایش نمی زیند که سختی عذابشان دهد. دنیا را زندان خویش میدانند. تپه های ناملایمات را یکی پس از دیگری می پویند و چشم از افق رضایت خداوند بر نمی دارند.

ترسم کزین چمن نبری آستین گُل

کز گلشنش تحمل خاری نمیکنی

    باده بلا در جام ایمان آدمی می ریزند و چشم مؤمن عاشق، مشتاقانه خیره دستهای ساقی است که به میزان باده بلا، عمق ایمان خویش بشناسد.

    در طریق عشق و در وادی ایمان هر چیز که دل بر توجه معشوق و التفات معبود باشد شیرین است و دوست داشتنی؛ هر گلستانی که برق توجه و رضای نگاه معشوق در آن نباشد عذاب است و خسران جبران نشدنی.

(با دخل و تصرف از کتاب: متقین؛ سید مهدی شجاعی)

**

خلوت

  آیا زمانی که خلوت برایت رخ دهد که اجباراً در خلوت بروی و یا اختیاراً از مردم جدا شوی، از تنهایی وحشت می‏کنی یا نمی‏کنی؟

  اگر تو خودت را کشف کرده بودی، وقتی در خلوت با خودت بودی، نیازی‏ به هیچ چیز نداشتی. اینکه در خلوت وحشت می‏کنی برای این است که با خودت هم نیستی، خودت را هم گم کرده‏ای، خودت را باخته‏ای.

این است که روح و حقیقت عبادت که توجه به خداست، باز یافتن خود واقعی است. خوشا به حال آن تن‏ها و بدنهایی که روحهاشان فقط درد تن خودشان را احساس می‏کنند و خوشا به حال آن بدنی که روحش فقط درد بدنش را احساس می‏کند، چون آن روح دائما در فکر این است که ناراحتیهای این‏ بدن را از بین ببرد. ولی دشوار است حال آن بدنی که روحش، تنها روح‏ خودش نیست، روح همه بدنهاست. یک روح، درد همه را به تنهایی احساس‏ می‏کند.

  روحها وقتی بزرگ شد، وای به حال آن بدنها! روح وقتی بزرگ شد و روح همه بدنها شد و درد همه را احساس کرد، کارش به آنجا می‏کشد که مجازات‏ می‏بیند، برای چه؟ برای غافل ماندن از حال یک بیوه زن و چند یتیم. میان کوچه، زنی را می‏بیند که مشک به دوش گرفته است، نگاه می‏کند.

  علی(ع) آدمی نیست که بی‏ تفاوت از کنار این مناظر بگذرد. علت ندارد که یک زن خودش آب کشی کند، حتماً کسی را ندارد یا کسی دارد ولی او به‏ حال این زن نمی‏رسد. فوراً خودش جلو می‏رود، نمی‏گوید آی شرطه! آی پاسبان‏! آی نوکر! آی غلام! آی قنبر! تو بیا، خودش جلو می‏رود. با کمال ادب‏ می‏گوید: خانم! اجازه می‏دهید شما را کمک دهم و من مشک آب را به دوش‏ بکشم؟ این زحمت را به من بدهید. آن زن می‏گوید خدا پدر تو را بیامرزد.

  به خانه آن بیوه زن می‏رود. همین که مشک را زمین می‏گذارد، استفسار می‏کند که ممکن است برای من توضیح بدهید که چرا خودتان آب کشی می‏کنید؟ شاید مردی ندارید؟ می‏گوید بله، اتفاقاً شوهر من در رکاب علی بن ابی‏طالب کشته شد. من هستم و چند تا یتیم. این کلمه را که می‏شنود، سرتاپایش آتش می‏گیرد. نوشته‏اند آن‏ شب وقتی برگشت و به خانه رفت، تا صبح خوابش نبرد. صبح، نان و گوشت و خرما و پول با خودش بر می‏دارد و با عجله می‏رود و در خانه همان زن‏ را می‏زند.

می‏گوید کیستی؟ می‏فرماید : من همان برادر مؤمن دیروز تو هستم. به سرعت گوشتها را کباب می‏کند و به دست خودش در دهان یتیم ها می‏گذارد و یتیمها را روی زانو می‏نشاند و [آهسته] به آنها می‏گوید که از تقصیر علی که از شما غافل مانده بگذرید. آنگاه تنور را آتش می‏کند.

  وقتی سر تنور می‏رود، صورتش را به آتش نزدیک می‏کند، حرارت آتش را احساس می‏کند، [با خود می‏گوید:] علی! حرارت آتش دنیا را بچش و آتش جهنم یادت بیاید، تا دیگر از حال مردم غافل نمانی.

بدنی که باید جور بکشد اینطور است، بدنی که روحش روح همه مردم است، اینطور است.

 از کتاب انسان کامل
متفکر شهید  استاد  مرتضی  مطهری

**

ای خداوند غافرالخطیئات!

از تو بخشنده تر کیست؟ از تو پوشاننده تر کجاست؟ از تو درگذرنده تر کدام است؟

ما حیا نمی کنیم از گناه کردن و تو حیا می کنی از نبخشیدن.

ما حیا نمی کنیم از نیامدن و تو حیا می کنی از در نگشودن.

به ما ذره ای حیا عنایت کن.

***

و من ا... التوفیق

یا علی مدد


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آژیر خطر!
اعیاد مبارک
وظایف منتظران (حاج اسماعیل دولابی)
درد و دل!!
یا ایها الذین آمَنوا، آمِنوا!!!!
صیقلی کن!
گنجشک و ماه
ویژه نامه شهادت امام رضا(ع)
با او...
شیعه، محرم، غدیر!
نیایش
چه خبر؟!
بلاتکلیفی!
عادت کرده‏ایم ...!
بلیط
[همه عناوین(188)][عناوین آرشیوشده]