أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِیاتِ __ سلام بر آن جسـدهاى عـریان و برهـنه (فرازی زیارت ناحیه مقدسه)
مهدویت(6):
پرسش:
در خیلی از احادیث اشاره شده است که هر کس امام زمان خود را نشناسد هیچ یک از عباداتش قبول نیست، آیا منظور از این احادیث فقط دیدن و زیارت امام زمان می باشد؟ یا دانستن نام و کنیه ایشان و اعتقاد به حضور ایشان کفایت می کند؟
پاسخ:
وظیفه ما در زمان غیبت امام زمان در یک کلمه خلاصه می شود و آن چشم به راه ظهور آن حضرت بودن است که در روایات از آن به انتظار فرج تعبیر شده و از نیکوترین و ارزشمندترین اعمال محسوب گشته است.
رسول اکرم فرمودند : "با فضیلت ترین اعمال امت من انتظار فرج از سوی خداوند عزوجل است."
... اگر واقعاً منتظر کسی باشیم، درهمه حال و در همه جا به یاد او خواهیم بود ... آیا می توان کسانی را که روزها، هفته ها و ماهها می گذرد و هرگز به یاد حضرت مهدی(روحی له الفداه) و ظهور آن حضرت و آماده ساختن خویش برای شرکت در قیام ایشان نیستند، منتظر فرج دانست؟
از مظاهر یادکردن ایشان دعاهای فراوانی است که در زمان غیبت در رابطه با امام زمان و ظهور آن حضرت و توفیق شرکت در قیام ایشان وارد شده است و پیشوایان معصوم ما را به این دعاها توصیه فرموده اند(مانند دعای فرج و دعای عهد).
نکته ای که در اینجا حائز اهمیّت است آنکه این غیبت یک طرفی است بدین معنی که تنها ما از زیارت امام زمان محروم هستیم اما آن حضرت ما را می بینند و شاهد رفتار و گفتار ما هستند.
یار نزدیک تر از من به من است این عجب بین که من از او دورم
چنانکه در روایات داشتیم آن حضرت در مراسم حج حاضر شده ناظر اعمال مردم هستند، ولی مردم آن حضرت را نمی بینند.
همچنین در روایات آمده است : "در هر هفته دو مرتبه، روزهای دوشنبه و پنج شنبه گزارش اعمال مردم به امام زمان همان عصر عرضه
می گردد. بنابراین در این زمان که حضرت مهدی امام زمان و ولی عصر هستند رفتار همه ما به آن حضرت عرضه میگردد و ایشان از چگونگی آنها آگاهند. پس بر ما لازم است سخت مراقب اعمال خود باشیم، مبادا که ادعای منتظر ظهور بودن با دروغ باشد.
منابع و مآخذ : با استفاده از کتاب "آموزش عقاید"، ج2، تألیف محسن غرویان، محمد رضا غلامی، سید محمد حسین میرباقری، صفحات 389 و 392
**
به بهانه نوروز:
از این خیابان به آن خیابان! از مترو به اتوبوس ... از این مغازه به آن مغازه! حالا که چه؟ قرار است عید بیاید؟! منتظری تا خودکارت هشتِ سمت راستی را نُه بنویسد؟! ته مانده اسفند را هر روز با دستانت می شماری و گاهی هم سری به تقویم ته خط رسیده امسالت میزنی تا مثلاً بدانی یکم فروردین چند شنبه است؟! سال چه ساعتی تحویل می شود؟!
سرک کشیدنت از پشت شیشه مغازه ها و یک حساب سرانگشتی از کیف پولت هم دیدنی است ... گاه هم برایت آه دارد! آه های رنگی با جنس ها و قیمت های مختلف! آه پایین شهری و بالاشهری! شاید آه آبی شال ایتالیایی 35 هزار تومانی که چارچوب آسمان چشمان ستاره شده... یا آه پاره پاره یک شلوار جین آمریکایی 90 هزار تومانی برای نیما یا مینا! و آه سرخابی یک دمپایی5 هزار تومانی با پولک های نقره ای برای هدیه 10 ساله! گاه هم مشتری میشوی و آغاز پرسه زدنت در جشنواره رنگارنگ پوشیدنی ها ... و حتی چانه زدن بر سر 200 تومان!
تو هم رنگ سال میخواهی! آخر مگر میشود از قافله رنگ ها جا ماند؟! بعضی رنگ سالمان بوتیک های جردن و ونک است و بعضی هم کمی آن سوی مرزها، دلسپار ماهواره ...! خوب بلدیم خودمان را رنگ کنیم. خوب بلدیم شهرمان را رنگ کنیم! راستی امسال تهران چه رنگی میشود؟ شاید هفت سین را از ماهی قرمزهایی میگیریم که نو رسیده اش کمی قیمت دارد! و آخری ها چوب حراج به باله هاشان میخورد و 4 تا میشود هزار تومان!
عید آمده بهار شده اما نه برای خیلی هامان! خیلی هامان جا مانده بر سر سفره هفت سین عید آن سال! سالش را تو بگو ... جا مانده کدام سالی؟ خیلی هامان یاد گرفته ایم با فصل باشیم با شال گردن و باد بزن ... با روزهای باشیم .. از شنبه تا پنج شنبه ... خیلی هامان یادمان رفته با گل ها عکس خانوادگی بگیریم و عکس یادگاری میگیریم! خیالت راحت! خیلی هامان هشتاد و نهی نمی شویم! حالا هی از این مغازه به آن مغازه! ... «می رسد بهار و من، بی شکوفه ام هنوز ...»
به بهانه ماجرای فدک:
فدک سرزمینی بود که بدون جنگ و خونریزی به دست پیامبر(صلی ا... علیه و آله) رسیده بود که متعاقب آن آیه 26 سوره مبارکه اسراء خطاب به پیامبر نازل شد که «حق نزدیکان خود را بپرداز» و پیامبر بر اساس این دستور الهی فدک را به دخترشان بخشیدند.
بعد از رحلت پیامبر (شما بخوانید شهادت!)، اولی، خلیفه غاصب، فدک را برای تضعیف اهل بیت(علیهم السلام) غصب کرد و دست اهل بیت را از یک پشتوانه مالی کوتاه نمود تا نتوانند مقابل حکومت ایستادگی کنند. حضرت زهرا(سلام ا... علیها) با پهلوی شکسته و آن حال بیمارشان به سوی اولی رفتند برای باز پس گیری حقشان. ایشان در ماجرای غصب فدک همانند ماجرای غصب امامت از امام و ولی خویش، دفاع کردند. ایشان انحراف از اصل اسلام و پیام پیامبر را می دیدند. ایشان غضبناک نزد اولی رفتند و احقاق حق نمودند. اولی از ایشان شاهدی برای ادعایشان خواستند. حضرت فاطمه(سلام ا... علیها)، امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ام ایمن که به گفته پیامبر او یکی از بهشتیان است را به عنوان شاهد معرفی نمودند. اما اولی و دومی سخنان آنها را نپذیرفتند و بهانه جویی کردند.
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند حضرت فاطمه به امر امیرالمؤمنین به سوی اولی رفتند و فرمودند: جانشینی و خلافت پدرم را ادعا کردی و بر جای او تکیه زدی، به فرض هم که فدک مال تو باشد. وقتی که من آن را به عنوان بخشش بخواهم شایسته است که فدک را به من بدهی. اولی قانع شد و در کاغذی فرمان بازپس دادن فدک را به حضرت دادند.
در هنگام بازگشت، در هنگامی که حسنین همراه ایشان بودند، دومی را دیدند و ...... ماجرای فدک!
خطبه فدکیه:
آنگاه ایشان همه شهود و دلایل خود را در مطالبه حقشان ارائه کردند و ابوبکر از پذیرش آن خودداری نمود. حضرت تصمیم گرفتند ماجرا را در میان همه مردم بیان کنند. ایشان در میان گروهی از بانوان، به مسجد پیامبر رفتند و بر ابوبکر که در میان گروهی از انصار و مهاجر و دیگران نشسته بود وارد شدند. به دستور حضرت پرده ای پیش رویشان کشیدند و حضرت خطبه خود را با گواهی به وحدانیت خدا و بیان فلسفه خلقت موجودات و شهادت به نبوت پدر خویش آغاز نمودند.
سپس فرمودند: ای مسلمانان آیا این حق است که ارث من به زور گرفته شود؟ ای ابوبکر آیا این در کتاب خداست که تو ارث پدرت را ببری و من از پدرم که رسول خداست ارث نبرم؟ عجب دلیل زشتی آوردی که پیامبران ارث نمی گذارند. دیدار به قیامت! حسبی ا... ونعم الوکیل (خدا مرا کافی است و اوست بهترین وکیل)
شهید مطهری در مورد این خطبه می فرمایند: همین یک خطبه کافی است که نشان بدهد زن مسلمان در عین اینکه حریم خودش را با مرد حفظ میکند، از حقش هم دفاع میکند و مطالبات خویش را میگوید. او در مسجد مدینه در حضور هزاران نفر است اما نمی رود بالای منبر که خودنمایی کند بلکه زهرای اطهر از پشت پرده تمام سخنان خودش را گفتند و زن و مرد مجلس را منقلب کردند که این کار به معنی این است که حضرت هم شخصیت دارد و هم عفت و هم پاک دامنی و هم حریم.
(نکته: ماجرای فدک در نشریه شماره 11 نیز آورده شده است.)
**
«اِنَّ الاِسلامَ بَدئُهُ مُحَمَّدیٌّ وَ بَقائُهُ حَسِینیٌّ»
مصلح غیور(4)
مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به قیام و حرکت امام حسین(علیه السلام) بود که این حرکت هدفمند بود و این قیام صحیفهای بود از درسهای معرفتی، اخلاقی و فضیلت انسانی، دنیوی، اخروی، فردی، اجتماعی برای ابناء بشر. و منشأ او عبارت از آن غیرت نسبت به حفظ دین بود. چند روایت مطرح شد، حالا یک مقدار توضیح میدهیم و میرویم سراغ کلمات خود حسین(علیه السلام).
نامه سران بصره به امام حسین(علیه السلام)
به عنوان شواهد که مسئله را مطرح میکنیم از خود حسین(علیه السلام) میخواهم بیاوریم، شما تا به حال شنیدید که امام حسین(علیه السلام) از کوفه به مکّه برایش نامه ها آمد. چندین هزار نامه آمد. بعد هم امام حسین(علیه السلام) حضرت مسلم را به عنوان نماینده خودش فرستاد و جواب نامه آنها را داد، این طور نبود که فقط یک بخش از قلمرو اسلام بود، یا فقط کوفه بود نخیر، همه بخشها بود. من بخش دوم را میگویم؛ از بصره؛ سران بصره نامه مینویسند به حسین(علیه السلام) نمیخواهم آن را نقل کنم، عُمده، جواب نامه و اصل قضیّه است. نامه به دست حسین(علیه السلام) میرسد. آن ها هم همین را اظهار میکنند که آقا تکلیف ما چیست؟ به تعبیر من، ما خلاصه تو را قبولت داریم.
نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان
لیست کل یادداشت های این وبلاگ