«انَّ الاِسلام بَدئُهُ مُحَمَّدِیٌّ و بَقائُهُ حُسَینِیٌ»
روز اربعین ...
صدای زنگ قافله ای می آید...
چه داستانی دارد این اربعین...
این زینب(سلام ا... علیها) است که به امامت زین العابدین(علیه السلام) بسوی کربلا می آید... این زینب است، شکسته اما پیروز، خمیده اما عزیز، با قافله یاس های کبود به باغستان لاله ها پای می نهد. چهل روز قبل این کاروان را دست بسته و اسیر از کنار پیکرهای پاک شهیدان عبور دادند، آن وقت بهای یک یا حسین چند تازیانه بود. اینک اما زینب(سلام ا... علیها) همه جا را کربلا کرده است ... عاشورا را پرورش داده، دست ظلم را بسته و خود آزاد و سربلند به سوی برادر می آید ...
برگ ریزان را دیده اید؟ ... حکایت سلام دوباره آل ا... (علیهم السلام) با شهیدانشان این است... زینب(سلام ا... علیها)را اما با برادر رازی دیگر است، چه زیارتی است این زیارت...
ثواب این زیارت را کسی جز من نمی داند تپش های دل زینب زیارت نامه می خواند
از همه چیز و همه جا و همه کس گفت ... اما از رقیه؟!... و تو با این نگاه به خوبی در می یابی که با صبر و شکیبایی و فرصت شناسی در سنگر زمان، می توانی به امام محبوبت برسی، می فهمی رسیدن به ولایت، سن وسال و سلامتی ظاهری و... نمی خواهد... عشق
می خواهد و معرفت ... این ها همه دار و ندار شیعه است... (دست نوشته یکی از اعضاء کاروان)
**
در فراق محرم و صفر، پیراهن سیاه، گریه، سینه زنی و ... نالیدیم و با آنها وداع و خداحافظی کردیم؛ ولی من نمی فهمم چرا خداحافظی کردیم؟! این را می گذاریم پای طَبعِ شور و شِعر و حسّ و حالمان (نه شُعُور!)... !!! مگر این نیست که هر موقع بحث وداع و خداحافظی مطرح می شود، دیدار حواله می شود تا موعد بعد؟! مگر این نیست که «کُلُّ یوم عاشورا و کُلُّ عرض کربلا»؟! مگر این نیست که حفظ پیام واجبتر از حفظ نظام و ظاهر هر چیزی است؟! مگر این نیست که "کربلا در کربلا می ماند اگر زینب(سلام ا... علیها) نبود"!! اگر ما پیام قیام امام حسین(علیه السلام) را دریافته و درک کرده ایم، پس این همه غربت و در پرده غیبت ماندن امام زمانمام(روحی فداه)، چه تفسیر و معنایی دارد؟! و اگر پیام خون ریخته شده امام حسین(علیه السلام) و اهل بیت و یارانش را هنوز درک نکرده ایم، پس این وداع چه معنایی دارد؟! (حضرت، شیعه تنوری میخواهند، نه تنور شیعه ای که در آن شیعه را بسوزانند، که تاکنون چنین کرده اند. شیعه باید با یک اشاره مولایش در تنور داغ برود! چرایش بماند! داستانش را همه می دانیم! ولی خود را زیاد تحویل نگیریم؛ دست بالا هم بگیریم، اگر ما را جزو محبّین حضرتش بنویسند، کلایمان را باید بالا بیاندازیم!!) باید در شور و شعور محرم ماند و درس گرفت، نه اینکه شور و شعور محرم را بگذاریم تا سال بعد که معلوم هم نیست زنده باشیم! شورَش را که می گذاریم (به توصیه خود اهل بیت که فرمودند: شیعیان ما در شادی ما شاد و در حزن و ماتم ما اندوهگین هستند و البته اوج ماتم شیعه همین عاشورا است) ولی شعورَش را نباید گذاشت. ما تابع حضرت قورباقه ایم!! که با همان دهان کوچکش سعی داشت آتش بزرگی که برای ابراهیم(علیه السلام) تهیه دیده بودند خاموش نماید، اگر چه شاید! (شما بخوانید هرگز!) موفق
نمی شد ولی به وظیفه خود عمل کرد. ما سعی داریم آنچه برای ما مفید بوده برای شما نیز بیاوریم، حال اینکه ایام محرم و صفر گذشته، درست، ولی پیام حضرت ثارا... (علیه السلام) هنوز بطور کامل(خوشبینانه!) دریافت نشده است. (دست نوشته یکی دیگر از اعضاء کاروان!)
**
مصلح غیور(2)
مروری بر مباحث جلسه گذشته
بحث ما راجع به قیام و حرکت امام حسین(علیه السلام) بود که این حرکت، حرکتی حساب شده بود. حسین(علیه السلام) نه فراری بود و نه شورشی، بلکه مُصلحی بود غیور؛ این حرکت امام حسین(علیه السلام) صحیفه ای بود از درس هایی برای ابناء بشر در ابعاد گوناگون معرفتی، اخلاقی، انسانی، مادی، معنوی، فردی، اجتماعی، مجموعه ای بود و منشائی داشت و منشأش عبارت از یک حالت روحی بود؛ یعنی غیرت به معنای اخلاقیاش که علمای اخلاق مطرح میکنند هم به معنای معرفتیاش که اهل سیر و سلوک مطرح میکنند، هر دو دسته مطرح میکنند.
غیرت از دیدگاه اخلاقی
از دیدگاه اخلاقی غیرت عبارت است «از آن حالت روحی که انسان کوشش میکند که محافظت کند از چیزی که شرعاً و عقلاً باید از او محافظت شود»؛ و گاهی در رابطه با تقوا مطرح میکنند، میگویند از نتایج شجاعت است؛ و گاهی در ارتباط با نفس مطرح میکنند، میگویند این از کِبَر نفس است، از بزرگی روح است.
روایاتی در ستایش غیرت
ما تحت این عنوان روایات متعدده ای داریم که ستایش و مدح میکند و حتّی در ارتباط با ایمان قرار میدهد همین معنا را تحت این لغت غیرت؛ روایت از پیغمبر اکرم(صلی ا... علیه و آله) است این روایت را هم عامّه، هم خاصّه نقل می کنند؛ قال رسول ا... (صلی ا... علیه و آله) «اِنَّ الغَیرةَ مِن الایمان» به این تعبیر روایات متعدده دیدم شاید چهار، پنج روایت که در آن این تعبیر بود.
روایت دیگری است از پیغمبر اکرم، باز دارد قال رسول ا... (صلی ا... علیه و آله) «کانَ اِبراهیمُ اَبی غَیوُراً و اَنَا اَغیَرُ مِنه» حضرت ابراهیم -جد بزرگوارش را پیغمبر اکرم میفرماید- غیور بود البتّه این حالت در من افزون است از او؛ «و اَرغَمَ ا...ُ أَنفَ مَن لا یَغَارُ مِنَ المؤمِنینَ» چه تعبیری است! میفرماید _حالا کنایه است این_ خداوند بینی آن کسی از مؤمنین را که دارای این حالت نیست، یعنی غیور نیست به خاک میمالد؛ یعنی خوارش میکند.
حالا نگاه کنید همین طور پله پله بالا میروم؛ روایت اوّل مربوط به مؤمنین بود، علامت ایمان؛ دوّم رفتیم بالا سراغ کی؟ انبیا و خود پیغمبر؛ روایت سوّم باز از پیغمبر اکرم است «اِنّی لَغَیورُ و ا... عَزَّ وجَلّ أَغیَر مِنّی»؛ یعنی من شخص غیرتمندی هستم اما خدا غیرتش بیش از من است. نگاه کنید، رفت سراغ خدا. اول صحبت مؤمن بود، بعد آمد سراغ انبیا، بعد حالا رفت سراغ خدا «وَ إنَّ ا... عَزَّوجل یُحِبُّ مِن عِبادِه الغَیُور» خداوند دوست میدارد از بندگانش کسانی را که دارای این صفت هستند.
تقسیم بندی های غیرت
یک تقسیم بندی به طور کلّی میشود و آن این است که این حالت در ارتباط است با 1- امور معنوی 2- نسبت به جنبه های مادی؛ این یک تقسیم بندی است که میکنند. در باب مسائل معنوی در آنجا باز تقسیم بندی میشود از این جهت که اعمال گاهی جنبه های نفیی دارد، گاهی جنبه های اثباتی دارد؛ من هم روی همین زمینه به اصطلاح پیش میآیم و آن اینکه آن حالتی که برای روح پیدا میشود در ارتباط با امور معنوی که کوشش میکند او را حفظ بکند، گاهی جنبه عمومیدارد، گاهی جنبه خصوصی دارد.
ارتباط جنبه نفیی قیام حسینی با «غیرت»
خوب در اینجا آنچه را که مربوط بود به قیام امام حسین(علیه السلام) این بود که حرکت حضرت نشأت گرفته از آن حالت روحی بود که حضرت در ارتباط با امور معنوی یعنی دین داشت؛ آن حسّاسیّت در حفظ دین و کوشش در حفظ، نسبت به امور معنوی که جنبه عمومی داشت که ما میگوییم در ارتباط با دین. این موجب شده بود که حضرت این طور تنظیم بکند حرکتش را که بخشیاش جنبه نفیی داشت؛ حضرت دیدند به اینکه یک مسئله ای دارد در جامعه مسلمین شکل میگیرد که این منافات دارد با اصل دین، لذا حضرت برای نفی این معنا و زدودن این معنا که بر خلاف دین است و نگذارد در جامعه شکل بگیرد برای نفی او این حرکت را انجام داد که یک بخشیاش این است.
تعریف فقهی بدعت
ما وقتی میرویم سراغ اصطلاحاتی را که به کار می برند برای این سنخ از حرکت ها و کارها می بینیم در روایاتمان هست در فقه ما هم هست، و آن این است که می بینند بدعتی دارد در جامعه شکل میگیرد. بدعت، چون شنیدید دیگر این لغت را؛ در مباحث طلبگی که میرویم مدرسه آنجا تعریفی میکنند از بدعت میگویند: «چیزی را وارد کردن در دین اما به نام دین و به این عنوان که از دین است؛ که میگویند بدعت و حرام»
بدعت از دیدگاه روایات
حالا من میروم سراغ روایات در این باب که در آنجا در روایات ما راجع به تعریف بدعت هست از علی(علیه السلام) که میفرماید:«اهل بدعت اینهایی هستند که نسبت به آنچه که از احکام الهیه است، از امور الهی و نبوی است با او مخالفت کنند و بروند سراغ آنچه را که خود می پسندند و هواهای نفسانیه آنها اقتضا میکند»؛ خوب این یک تعریف از علی(علیه السلام). یعنی کسانی که بر خلاف دستورات الهیّه و نبویّه عمل کنند و تبعیت از خواسته های نفسانیه خودشان بکنند.
نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان
لیست کل یادداشت های این وبلاگ