مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جاده سه شنبه شب قم شروع شد
آیینه خیره شد به من و من به آینه
آنقدر خیره شد که تبسم شروع شد
از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنــای رکعــت دوم شــروع شـــــد
در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم اَلسَّلامُ عَلَیکُــــم... شروع شد
نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان
لیست کل یادداشت های این وبلاگ