سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مهدویت (01)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 1:3 عصر

مهدویت

سؤال: چرا نام حضرت بقیه ا... (ارواحنا فداه و عجل ا... فرجه) در قرآن کریم نیست؟ مگر شأن و منزلت ایشان از ذوالقرنین و لقمان کمتر است که نام آنها در قرآن آمده ولی نامی از ایشان نیست؟ آیا روش کتاب هدایت این باید باشد که هر چیز که مهمتر است آنرا کمتر بیان فرماید یا به کلی نپردازد و امور کم اهمیت تر را توضیح بیشتر بدهد؟

یکی از جوابهایی که به این سؤال می دهند این است که: آیات زیادی در قرآن هست که وقتی به یکدیگر ضمیمه می شوند و با هم می شوند خصوصیات ظهور حضرت وضوح پیدا می کند. مانند سوره نور آیه 55 یا سوره انبیاء آیه 105. البته جواب را به گونه ای دیگر امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز فرموده اند و اینکه: خداوند می دانست که اگر ائمه را بطور روشن در قرآن معرفی فرماید دشمنان اهل بیت(علیه السلام) به هر وسیله آن را از قرآن حذف می کنند و بلایی که بر سر تورات و انجیل و زبور و دیگر کتب آسمانی قبل آمد و از دست تحریف معاندان و خود خواهان در امان نماند،‌ آن نیز نخواهد بود،‌ لذا خداوند وعده صریح داده اند که قرآن را حفظ می فرماید و مسئله امامت را از این بابت به نحوی بیان فرموده که از راه تدبیر در آیات بدست آید نه به طور واضح.

(حوزه علمیّه اصفهان)


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


مهدویت قبل (3)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 1:2 عصر

من العبد الی المولی :

آقا نیا !!!

اینجا کسی به راه تو چشـم انتظار نیست     یا هم اگـر که هست ولی بی قــرار نیست
قــابیل و اهل او همه در عیش و عشرتند    گویی خـزان شدسـت و امـید بهار نیـست
این مردمان مـرده صفت سخت گـمرهند    از خیـلشان به جز دو یکی در شمار نیست

      (ما مردمان مرده صفت سخت گمرهیم!)    

 

 

من العبد الی المولی :

سلام آقا!
گفته بودم که نیایی، چون:
اینجا کسی به راه تو چشم انتظار نیست..
یا هم اگر که هست ولی بی قرار نیست..
بر این بنده مگیر که گفته اش از سر بی تابی بود.
آخر ای آفتاب، دیریست که ابرهای گناه آسمان را فرا گرفته اند و جز باران غم بر ما نمی بارد.
چشم زمینیان به ظلمت و تاریکی، خو گرفته و آفتاب را از یاد برده اند.
آسمان تاریک است و زمین وحشی و پر از مردابهای متعفن.
حال که در این عالم یک صراط حق است و دگر راه ها باطل، صراط مستقیم را بی نور رویت چگونه توان جست،

بیا که فتنه ها و جورهای آخرالزمان امانمان را بریده است، دلمان را لرزان و دیده هایمان را هراسان کرده.

بیا که دیگر شناخت راه حق از باطل برایمان مشکل شده است بی نور ظهورت.

بیا، آنان که شکنجه ها دیده اند در راه اهداف بزرگشان، اینگونه در هرج و مرج روزگار کمر خم کرده اند و به شیطانِ نفس، کولی
می دهند؛ ما از فردای خود نترسیم؟! ... از کجا معلوم اگر ما جای آنان بودیم بدتر نمی کردیم.

که مردابها بسیارند و فریادِ به مرداب افتادگان، ترسی عظیم به جانمان افکنده است.

بیا تا اشعه های پاک کننده ات زمین و زمینیان را پاک گرداند و بخشکاند این مردابهای گناه را.

بیا ای آفتاب، که منتظرانت سخت حیرانند و سرگردان.

بیا که تا کنون به نور پشت ابر بسنده کردایم و در این ناکجا آباد به سختی راه پیموده ایم.

بیا که می دانیم که در جواب ما خواهی گفت: «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز».

بیا که گیاهان هرزه یِ گناه از هر طرف در جانمان ریشه دوانده و در غیبت تو، رشد از درخت وجودمان گرفته اند.

بیا که سرسبزی این زمین، بی نور رُخت، وَهمی بیش نیست و تا نیایی گلهای بندگی پژمرده اند و خشک.

بیا ای آفتاب...

 


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


مهدویت قبل (2)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 1:1 عصر

 کلاف عاشقی

  نیمه شعبان امسال با همه سالها فرق می کند، چون ممکن است سال دیگر خودت بیایی، یا ممکن است دیگر من نباشم، یا ممکن است باشم و گم شده باشم، یا ممکن است باشم و بالاخره با درک فقر ذاتی از سرچشمه غنای تو سر مست شده باشم ... پس، نیمه شعبان امسال با همه سالها فرق می کند؛ من دلم می خواهد اسمش را بگذارم آخرین نیمه شعبان غیبت، نه غیبت تو از من، که غیبت من از تو!!  تو هم زیر این نامگذاری را امضا میکنی؟

  یکی آذین می بندد خیابان را، خیابان دلش را به نور معرفت تو، یکی شیرینی پخش می کند بین مردم، شیرینی محبت ومعرفت تو را، یکی گلاب می زند فضای دوستانت را، گلاب عطر حضور تو، یکی مراسم عقد دارد روز تولد تو، عقد پیمان وفا و عاشقی به تو، یکی زندگیش را به یمن میلاد تو آغاز می کند، زندگی در پناه نگاه تو  و آغازی زیر چتر ولایتت!  دیدم من امسال هم مثل هرسال دستم خالی است، همه با سـرمایه های آنچنانی آمده اند و من بدون سرمایه و ورشکست، چیزی نداشتم که شأن تو باشد که خریدارت شوم، دلم گرفت، یکهو کلاف عاشقی پیدا شد کنج دلم، همان را برداشتم و آمدم که در صف خریدارانت باشم، میدانم رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن، میدانم رسم عاشقی نیست خلف وعده، می دانم با این کلاف یوسف مصری را  نمیدهند چه رسد به یوسف فاطمی، اما دل ما هم به در صف عشاق تو بودن خوش است، این خوشی را از ما مگیر! (گر بیایانی چو مجنونم کنی **   به که از این خانه بیرونم کنی)  راستی این کلاف را تا چند روز پیش در خانه ندیده بودم، نکند این کلاف را هم تو انداخته ای ... راستی در اصل تو خریداری یا ما ؟

منتظر در آیینه قرآن

و می گویند چرا براو آیت و نشانه های از خداوند نیامد؟ پس به ایشان پاسخ ده که خداوند، دانای نهان است و اینک منتظر باشید که من نیز با شما ازمنتظرانم.                                                                                                                                        سوره یونس آیه 20

چرا نمی آیی؟ !

در مورد امام زمان(ع) در روایات آمده است که یحکم بحکم داوود(ع): با حکم حضرت داوود(ع) حکم می کند. حضرت داوود(ع) حکم غیبی صادر می کرد و به شواهد و ادلّه وابسته نبود. در زمان حضرت داوود(ع) شخص فقیری مدتها از خداوند رزق حلالی  می طلبید. روزی گاوی در خانه او را شکست و داخل شد. او هم بر این اساس که دعایش مستجاب شده است گاو را سربرید و گوشت آن را کباب کرد و با خانواده اش خوردند. صاحب گاو که به دنبال گاوش می گشت فهمید که آن شخص فقیر گاو را کشته و مصرف کرده است. او را نزد حضرت داوود(ع) برد و حضرت داوود(ع) از آن شخص فقیر علّت کارش را پرسید: او هم گفت من هفت سال بود که دعا می کردم خدا رزق حلالی مرحمت کند، وقتی گاو در را شکست و داخل شد به خود گفتم دعایم مستجاب شده است؛ لذا آن را سر بریدم و با خانواده ام خوردیم. حضرت داوود(ع) به صاحب گاو فرمود: از شکایتت صرف نظر کن، صاحب گاو عصبانی شد و اعتراض کرد که این چه نحو قضاوت کردن است. حضرت داوود(ع) به او فرمود: علاوه بر آن، نصف دارائیت را هم به او بده. صاحب گاو هم به شدت برآشفت. حضرت داوود(ع) فرمود: تمام دارائیت را به او بده. در بین مردم در اثر این حکم سر و صدا بلند شد. حضرت داوود(ع) همراه با مردم بر سر قبر پدر کسی که گاو را کشته بود حاضر شد و او را زنده کرد و علت مرگش را از او جویا شد. او گفت پدر این صاحب گاو غلام من بود. او مرا کشت و تمام دارائیم را هم تصاحب کرد. در نتیجه روشن شد علاوه بر اینکه تمام دارائی صاحب گاو متعلق به آن شخص فقیر است، خود صاحب گاو و فرزندانش هم بچه های غلام پدر او هستند و متعلق به او می باشند، امام زمان(ع) هم این گونه حکم می کند.

یعنی ای توئی که طالب دیدار امام زمانی چقدر خود را برای شهروند مهدوی شدن آماده کرد ه ای؟! اگر امام زمان(عج) بیاید بگوید پست و مقام و مال و ... همه را بده! می توانی شکوِه و شکایت نکنی یا اظهار نظر و سلیقه از خود ابراز خواهی کرد؟! خود را گول نزنیم! مثال ما جماعت مثال همین مرد شاکی است ... تا دیر نشده به خود بیاییم!!!                                                                             مرحوم دولابی

سخنى درباره نیمه شعبان

شیخ حرّعاملى(ره) از بزرگان اصحاب نقل مى کند که امام صادق(ع) فرمود:

«شبى که حضرت قائم(عج) در آن متولّد شد، هیچ نوزادى در آن شب متولّد نمى شود مگر اینکه مؤمن خواهد شد، و اگر در سرزمین کفر متولد گردد، خداوند او را به برکت امام مهدى(عج) به سوى ایمان منتقل مى سازد.» (و من میگویم: قابل ذکر است مراد از مؤمن و در جایی شنیدم مهدی«هدایت شده» آفریده شدن این نیست که وی هرگز به خطا نمیرود بلکه باید این متولد نیمه شعبان، این استعداد نهفته خدایی را آبیاری کرد ... مثل بذری که در زمین خوبی کاشته شده باشندش اگر آبیاری و رسیدگی نشود آن هم میشود هرزه ...)

...

محبتی در دلت احساس می کنی، هر از چند گاهی می جوشی و می خروشی از این عشق ناب، اما در عرصه زندگی، نمی دانی محبتّت کجا میرود؟ می دانی سرچشمه محبت چیست؟ معرفت! شناخت! بعد از آن جذبه اولی که تو را می کشاند، این معرفت است که تو را در این دیار ساکن و مقیم می کند، یا علی بگو و پا در میدان شناخت امامت بگذار!

 بوی پیراهن یوسف

  پیراهنی شد بافتن این کلافها به هم مولا جان! ما که منتظر نیستیم، اگر یعقوب وار منتظر بودیم، چشمان نابینایمان به بوی این پیراهن روشن می شد،

عمری بود که حسرت میخانه می کشم        یاد  لب تو منـــت پیمانه می کشم

آنقدر پافشـــاری و اصـــرار می کنم          دل را به یاری تو به میخانه می کشم

گر تو بیـــایی ای گل من در دل خراب         دستی به روی این دل ویرانه می کشم

حالا که کلافها و پیراهن را نگاه می کنم، می بینم که من کلاف نیاورده بودم آقا! کلافی در خانه مان نبود اصلا! ببخشید که باز هم اشتباه کردم،  برایم پیراهنِ یادت را فرستاده بودی و امید به خریداری ام داشتی  هنوز، بنفسی انت! گواهی می دهم که تو پسر حسین فاطمه ای! همو که حرّ را در آخرین لحظات خرید! ...........

**

این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور      پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم
سالها منتظر سیصد و اندی مرد است     آنقدر مـــرد نبودیم که یارش باشیم


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


مهدویت قبل (1)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 1:0 عصر

مهدویت

 دنیای عدالت محوری‌‌‌، دنیای ظلم ستیزی، دنیایی که همه از حقوق یکسان برخوردار باشند و سلمان ها و بلال ها بر سر یک سفره غذا بخورند، دنیایی که تبعیض و یک چشم نگری کور شده باشد، دنیایی که فساد اخلاقی و مالی فاسد شده باشد، دنیایی که ارزش مرد به ثروت نباشد، دنیایی که ارزش زن به زیبایی او نباشد و از او به عنوان مدل تبلیغاتی یا به عنوان دکور تزییناتی دفاتر و شرکت ها استفاده نشود، دنیایی که هدف نباشد بلکه وسیله ای باشد برای زندگانی جاویدان آخرت، دنیایی که هدف آفرینش، منزل مقصود باشد....

این ها آرزوهایی است که بشر همیشه داشته، از آن زمان که حاکمان زورگو زمین های کشاورزی را غصب می کردند گرفته تا اکنون که بعضی دول خود را کدخدای دهکده جهانی میدانند، ولی هیچ گاه شرایط تشکیل حکومت عدل جهانی به وجود نیامد اما این نوید داده شده که: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الائمة و نجعلهم الوارثین» آن هم توسط آخرین امام شیعیان حضرت مهدی (عج).

اما این عقیده مخصوص شیعیان نیست گر چه اختلافاتی در این زمینه بین ادیان وجود دارد. بعضی از فرق مسلمین معتقدند که این منجی هنوز به دنیا نیامده، مسیحیان او را مسیح موعود می نامند، یهودیان او را سرور میکاییلی می خوانند و زردشتیان وی را ایرانی دانسته و از او به سوشیانس یاد می کنند. در قرآن و انجیل و تورات، به منجی آخر الزمان بشارت داده شده که هیچ، حتی در کتاب های مقدس براهمه و بوداییان نیز می توان این موضوع را یافت. خلاصه اینکه همه ادیان عقیده دارند که در یک عصر تاریک و بحرانی که فساد و بیدادگری همه جا را فرا      می گیرد یک نجات دهنده بزرگ جهانی طلوع می کند و به واسطه نیروی فوق العاده غیبی و الهی اوضاع آشفته جهان را اصلاح میکند.                                                                                           به دستور مسئول کاروان


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آژیر خطر!
اعیاد مبارک
وظایف منتظران (حاج اسماعیل دولابی)
درد و دل!!
یا ایها الذین آمَنوا، آمِنوا!!!!
صیقلی کن!
گنجشک و ماه
ویژه نامه شهادت امام رضا(ع)
با او...
شیعه، محرم، غدیر!
نیایش
چه خبر؟!
بلاتکلیفی!
عادت کرده‏ایم ...!
بلیط
[همه عناوین(188)][عناوین آرشیوشده]