سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فاطمیه (03)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 12:52 عصر

فاطمیه(3)

گفتیم: فاطمیه قیامی است بسیار پر اهمیت و بسیار پیچیده. ولی واقعیت و باطن این ها خیلی اهمیت دارد. در قیام فاطمه زهرا (سلام ا... علیها) واقعیات ظاهری زیادی بود که آدم موضوع را بی ارزش تلقی بکند. قیام فاطمیه در دفاع از دو چیز بوده. 1) در دفاع از ولایت علی (علیه السلام) و دو) در دفاع از فدک فاطمه زهرا(سلام ا... علیها). با اینکه حق حضرت را گرفتند ولی با ظاهر سازی از او خواستند دلیل بیاورد. مهمترین درسی که ما در فاطمیه می گیریم این است که: فتنه ها برای مؤمنین کَیِّز (زیرک!) هیچ وقت ابهام زا و گمراه کننده نخواهد بود، چرا ....؟! ....

و امـــا ... چرا؟ چون هر کسی نفاق خودش را در ده پرده پنهان می کند، بالاخره خدا هم مردم را بدون حجت نمی گذارد و در یک جا اینها را لو می دهد. حضرت زهرا(سلام ا... علیها) مکرر نفاق اینها را لو میداد برای مردم. تو فهمیدی آن عیب داره، این یکیش را که دیگر فهمیدی ... این را هم نفهمیدی؟ پس تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمَل! اهل بیت به ما یک دستور کلیدی دادند، فرمودند: ما وقتی بالا سر شما نیستیم دچار فتنه شدید مخصوصاًً به آخرالزمانی ها این قائده را فرمودند- که به اون چیزی که یقین دارید عمل کنید. یعنی اون چیزی که خیلی روشن است بگیرید و از آن دست بر ندارید. شاه به آقای طیِّب گفت برو تظاهرات کن بعدش شیشه بشکن بگو اینها را آقا روح ا... گفته من انجام بدم. طیب گفت من گاهی شراب می خورم، نمی دانم چقدر خوب است، چقدر بد، گاهی گناه انجام می دهم گاهی به شاه کمک می کنم نمی دانم چقدر خوب است چقدر بد، اما این را خوب می دانم که پسر فاطمه را نباید آدم به آن دروغ ببندد.

پس انسان به یک چیز باید مقید باشد. فاطمه زهرا (سلام ا... علیها) تمام عملیات اتمام حجت و هدایت را انجام دادند. یک خطا گاهی کفایت می کند. چرا می گویند امام جماعت را جایی دیدی یک گناه کبیره انجام داد دیگر نمی توانی پشت سرش نماز بخوانی! آنجا حضرت گناهان کبیره را هی یکی یکی دارند روشن می کنند، هی یکی یکی لو می دهند... جالب این است که آنها هم می فهمند.

قصه 18 تیر سالها قبل، که آمدند بعضی ها خدمت مقام معظم رهبری، که آقا شما رئیس فلان جا رو عوضش کنی، جو خیلی علیه اوست که ما بگوییم از این طرف ما یک کاری کردیم. آقا فرمودند: شما یقین دارید ایشان خطا کار بوده اند به من بگویید؟ برای من اثبات نشده. همینجوری به دلیل اینکه یک مسئولی بالا سر یک چیزی بوده یک خرابی شده من این را عزلش کنم؟ بدون جرم؟ شما خودتان فردا میتوانید پشت سر من نماز بخوانید؟ آقا تعبیرشان این است که من به ظلم، کسی را عزلش کنم شما فردا پشت سر من نماز می خوانید؟ گفتند این را
نمی توانیم بگوییم، خوب ایشان هم گفتند شما که نمی توانید بگویید من هم نمی توانم عزلش کنم. مردم چه می گویند؟

ببینید حضرت فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) در این عملیات می خواستند جبهه باطل را روشن کنند. قصه فدک شخصی بود؟ نه اصلاً قصه فدک بهانه بود، قصه این بود که با شخص آنها درگیر هستند. افشاء نوع بدی ها بود. ظاهر واقعیات شما را نگیرد، اگر ظاهر واقعیات شما را بگیرد هنوز هم بعد از 1400 سال نمی شود از فدک فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) دفاع کرد! چرا؟ چرا نمی شود از فدک حضرت دفاع کرد؟ ببینید شما میتوانید دفاع کنید؟ فردا بروید در مدرسه، در دانشگاه دفاع کنید!

فدک چه بود؟ فدک یک باغ بسیار بسیار بزرگ و حاصلخیز بود که بدون جنگ به دست پیامبر اسلام افتاده بود، یک همچین اموالی وقتی به دست پیامبر می رسد خدا به رسولش می فرماید: اینها مال شخصی خودت. - آقا مال شخصی؟! - بله بله. درآمد داره پیغمبری نمی دونستی؟! -نه مال بیت المال هست ها!! -آقا مال شخصی خودش است. تو دیگر چرا کاسه داغ تر از آش شده ای؟ مال پیغمبر است، عوض اینکه برگردی بگویی که پیغمبر فدایش بشوم خرج شخص خودش نمی کند که، هر چی مال خودش هم باشه شکمش رو سنگ می بنده باز هم می دهد به مردم.

مگه کم مال حضرت خدیجه را داد رفت؟! اصلاً خود این یک امتحان است. خود پذیرشش سخت است. تا فدک به دست پیامبر رسید، فرمود: فاطمه این فدک مال تو؛ فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) یکی از ثروتمند ترین زنان قریش می شود. زندگیش را ببین خرج چه می کرد؟ همه می دانستند خرج چه می کند. مال شخصیش بوده؛، باغ بوده، -چه کسی این مال شخصی را به فاطمه داده است؟ -پیغمبر، -پیغمبر از کجا آورده؟ -خدا بهش داده.

نونی که در پیغمبری هست در هیچ چیز دیگری نیست! دنبال نون هم می گردی برو جبرئیل امین را ببین! بله نون دارد. بعضی ها کلاً با بحث نون مخالف هستند. کلاً بحث نون که وسط می آید اوضاعشان بی ریخت می شود. هنوز هم که هنوز است یک حرف عجیب است. هنوز هم که هنوز است این حرف جا افتادنی نیست. به این سهولت و آسانی به پیغمبری از پیامبران، در کنار همه شعارهای زیبای خدمت به محرومین و زهد و ... بزرگترین باغی که وجود دارد را داده است به دخترش فاطمه، آنها اینجا سنگ کوپ کردند، فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) دست از ارتفاع قیام بر نداشت. هدفی که داشت چه بود؟ ...!  

 ادامه دارد ... نشاء ا...                                                                                                        (فاطمیه – سخنرانی استاد پناهیان)


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


فاطمیه (02)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 12:52 عصر

فاطمیه(2)

گفتیم: فاطمیه قیامی است بسیار پر اهمیت و بسیار پیچیده. درگیری که ظاهراً با چند فرد بوده، که آمدند گوی و میدان را از آن خودشان کنند. ولی واقعیت و باطن این ها خیلی اهمیت دارد. در قیام فاطمه زهرا (سلام ا... علیها) واقعیات ظاهری زیادی بود که آدم موضوع را بی ارزش تلقی بکند. قیام فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) در مقام دفاع از حق آنچنان جانانه بود که در دل این واقعیات ظاهری زد.

و امـــا ... یکی از نمونه های قیام حضرت زهرا(سلام ا... علیها)، نمونه ها و اتفاقاتیکه در قیام حضرت زهرا(سلام ا... علیها) رخ داد برای اینکه ببینید حضرت چقدر اسیر واقعیات نشد؛ عینیات، و اجتماعیات نشد و چقدر به حقیقت متصل شده بود. دنبال حق بود. و حاضر بود خلاف موج ظاهری شنا کند داستان فدک را شما ببینید یکی از محوری ترین اتفاقات قیام فاطمیه است. قیام فاطمیه در دفاع از دو چیز بوده.
یک) در دفاع از ولایت علی ابن ابی طالب و دو) در دفاع از  فدک فاطمه زهرا(سلام ا... علیها).

قیام فاطمیه این دو وجه را داشته، نمی شود حتی قصه فدک را به عنوان یک امر فرعی تلقی کنیم. در آن ابهام تنها سندی که فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) می توانست رو بکند که عدم حقانیت دشمن را به اثبات  برساند، فدک بود. اما برداشتن فدک قیمتش چیست؟ قیمتش بی آبرو شدن فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) است. یعنی در میان مردم می توانند به ایشان حرف بزنند. برگشت وقتی فدکش را طلب کرد، رفت در مسجد صحبت کرد. آمدند و گفتند که آقا ما این فدک را می خواهیم در خدمت فقرا قرار بدهیم. در بیت المال، این مردم محروم استفاده کنند. ظاهر قصه را آب و تاب دادند، افکار عمومی را به آن جلب کردند، درحالی که فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) اتفاقاً می خواست با همین فدک افکار عمومی را روشن کند. بگوید ببینید در قصه ولایت موضوع پیچیده است؟ اینها آمدند شیخوخیت خودشون رو مطرح کردند؟

نمی تواند خیلی حرفها را بزند. چه کار کند؟ می آید یک مورد خیلی واضح و روشن و باطلی که در آنها هست لو می دهد. این مورد باطل این هست که حق شخصی فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) رو غصب کردند. هر چند موجب خطر برای آبروی فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) بشود. ایشان از آبرویشان عبایی ندارند که خرج علی ابن ابی طالب(علیه السلام) بکنند. آمد فدک خودش را مطرح کرد.

برای اینکه تو قصه فدک ببینید چه اتفاقاتی افتاد، اینها همه معمولاً جلوی مردم بوده آمد فرمود: که فدک مال من بوده. گفتند که: از پیغمبر چیزی به ارث نمی رسد. عملیات قیام فاطمی را نگاه کنید. فرمود که چگونه است از انبیاء گذشته طبق آیات قرآن ارث می بردند فرزندانشان، آنوقت من نمی توانم ارث ببرم از پدرم؟! حضرت نمی خواهند ثابت کنند تا فدک را بگیرند، می خواهند یک چیز دیگر را ثابت کنند. اینهایی که به شما حاکم شدند، قرآن بلد نیستند! این را می خواهند ثابت کنند. آنها یک روایت(جعلی) را آوردند و بعد فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) فرمود: چطور ممکنه پیغمبر حرفی را بزند که مخالف قرآن باشد؟! فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) یک چیز دیگر را هم دارند اثبات می کنند. اینها حاضرند به پیغمبر دروغ ببندند.

بعد می فرمایند: فدک دست من بوده، حالا شما اصلاً ادعا می کنید که فدک مال کس دیگریست؟ شما باید دلیل بیاورید، من نباید دلیل بیاورم. فرمودند: من دلیل نمی آورم. من می گویم فدک مال من است، شما از من گواه طلب می کنید؟ گفتند بله، گواه طلب می کنیم!

اینجا فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) قسمت بعدی را می خواهند صحبت کند برای مردم: که ای مردم شما که می دانید پیغمبر اسلام در مورد من فرمود: صدیقه کبری هستم. من دروغ نمی گویم. من به اینها گفت و اینها هم در جواب گفتند ممکن است تو دروغ بگویی!! این حرف پیغمبر در مورد اهل بیت زمین خورد. و بعد گفت باشه، شاهد می آورم. مرحله بعدی این عملیات در مورد فدک: رفت و علی ابن ابی طالب را به عنوان شاهد آورد، با یک زن دیگر. یک زنی که پیغمبر(صلی ا... علیه و آله) در حقش فرموده بودند که این زن حرف دروغ نمی زند. خوب این دو تا زن و مرد ... گفتند نه! این شهادت کفایت نمی کند. یک مرد با یک مرد، یا یک مرد با دو زن. فاطمه زهرا(سلام ا... علیها)  عمداً این عملیات را ناقص انجام داد، که چه؟! که بگوید: مردم اینها می گویند علی دروغ می گوید، این اولین بار در تاریخ حیات اسلام است که کسی می گوید علی ممکن است دروغ بگوید. شهادت علی را نپذیرد. این کارها را فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) انجام داد برای چه؟ برای اینکه با مردم حرف بزند. آنها با یک کلمه همه این کارها را نقش بر آب کردند. آن کلمه چه بود؟ آن کلمه این بود که برگشتند و گفتند: ما می خواهیم این را بگذاریم داخل اموال بیت المال. یک ظاهر سازی و ظاهر فریبی انجام دادند. مهمترین درسی که ما در فاطمیه می گیریم این است که: فتنه ها برای مؤمنان کیز(باهوش) خیلی قصه روشنی هستند، فتنه ها برای مؤمنین کَیِّز هیچ وقت ابهام زا و گمراه کننده نخواهد بود، چرا ....؟! ....

ادامه دارد ... انشاء ا...  

(فاطمیه – سخنرانی استاد پناهیان)

نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


فاطمیه (01)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 12:51 عصر

فاطمیه(1)

فاطمیه قیامی است بسیار پر اهمیت و قیامی است بسیار پیچیده. در گیری ظاهریی که در فاطمیه موجود بوده، ظاهراً با چند فرد بوده، که آمدند گوی و میدان را از آن خودشان کنند. ولی واقعیت و باطن این ها خیلی اهمیت دارد، ببینید ظاهر حوادث هیچ وقت ما را نباید این قدر با خودش درگیر کند که از حقیقت، که باطن حوادث است، ما را غافل بکند. اصولاً واقعیات باید ما را به حقیقت برساند. اصلاً خدا واقعیت ها را گذاشته تا ما به حقیقت برسیم. اما آدم هایی که دنبال بهانه می گردند در ظاهر گیر می کنند و از ظاهر رشد نمی کنند.

مثلً شما نگاه کنید، ابو موسی اشعری با ظاهر واقعیات مردم را فریب می داد و به حقیقت پی نمی بردند. در حالی که این ظاهر واقعیت باید رساننده به حقیقت باشد. می گفتند: برویم جنگ با معاویه زیر پرچم امیرالمؤمنین علی، می گفت: ما تا آن جایی که یادمان است بنی امیه و بنی هاشم با هم دعوا داشتند. خوب راست می گفت، بنی امیه و بنی هاشم از قبل همیشه با هم دعوا داشتند، قبل از اسلام دو تا قبیله بودند. این ها پسر عمویند و عرب برایش این چیزها مهم بود. زندگی قبیلگی هم داشتند، نسل در نسل هر کس بنی هاشم بود، بنی هاشم می ماند و آن یکی هم بنی امیه می ماند.

ظاهر قصه این است که این دو تا از قدیم با هم دوا داشتند، حقیقت داستان، نزاع حق و باطل است. بعضی وقت ها ظاهر، آدم را فریب می دهد و نمی گذارد آدم حقیقت را بفهمد. ابو موسی اشعری می گفت: خوب اینها از قدیم با هم دعوا داشتند، اصلاً در دعواهای خانوادگی بهتر است انسان خودش را قاطی نکند. ما دنبال اسلام و مسلمین باشیم بهتر است. ای بابا! امیرالمؤمنین سر فامیل بازی، نزاع قدیمی بنی هاشم و بنی امیه، دارد با معاویه دعوا می کند. واقعیت فریب داده، حجاب شده، نگذاشته آدم حقیقت را بفهمد. نفس انسان اینگونه است. بعضی وقت ها نفس انسان می آید واقعیت ها را پیش انسان یک جوری تحلیل می کند و انسان را از حقیقت باز می دارد.

  در قیام فاطمه زهرا (سلام ا... علیها) واقعیات ظاهری زیادی بود که آدم موضوع را بی ارزش تلقی بکند. و این واقعیات ظاهری موجب می شود حضرت زهرا(سلام ا... علیها) در مقام دفاع از حق بر نیاید. قیام فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) در مقام دفاع از حق آنچنان جانانه بود که در دل این واقعیات ظاهری زد و بر عکس جریان شنا کرد که حد و حساب نداشت. ادامه دارد ... انشاء ا...   

(فاطمیه – سخنرانی استاد پناهیان)

نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


متقین (10)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 12:49 عصر

متقین10

امشب آخرین فرازهای خطبه همام رو با هم مرور میکنیم، چهل فراز، و به تعبیری چهل جرعه از اقیانوس معرفت رو کما بیش با هم نوشیدیم، کمترینش اینه که شنیدیم که گفتن: ذکر علی(ع) عبادت است. و اما ادامه خطبه همام (خطبه 193، اوصاف متقین):

 

35.آنچه بدو سپارند تباه نمی گرداند و آنچه به یادش آورند فراموش نمی کند.

* خداوند به شما فرمان می دهد که امانت را به اهلشان بازگردانید و اگر داوری کردید، در میان مردم به عدل حکم کنید. (نساء – 58) و نیز ؛ (مؤمنون – 8)

* و آن را که فاقد راستی و درستی در امانت است، فاقد ایمان است. (امیر المؤمنین(ع) – غررالحکم)

* امانت داری فقط به امور مادی و مالی نیست بلکه فاش کردن اسرار و رازها نیز، نوعی خیانت در امانت است.

 

36) و کسی را به عناوین زشت نمی خواند، کلمات و القاب ناپسند بر زبانش نمیراند و هیچ کس را سزاوار و شایسته ناسزا و ناشایست نمیداند. به همسایه آزار و زیان نمیرساند. در غم دیگران شادی نمیکند. از اندوه دیگران خرسند نمیشود و مصیبت دیگران را نمیخواهد. در مسیر باطل گام نمینهد و از مسیر حق پای نمی لرزاند و منحرف نمیشود.

* هر که حرمت مسلمین را نگاه ندارد و در پی استخفافشان(ضایع کردن) باشد، پرده ایمان خویش را دیریده است.   ( امام صادق(ع) – مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)

* هر که حکایتی بر ضرر مؤمنی نقل کند و هدفش لکه دار کردن او و ریختن آبروی او باشد تا از چشم مردم بیافتد، خداوند او را از ولایت خود براند . (امام صادق(ع) – اصول کافی)

* اول همسایه و بعد خانه (بی بی حضرت زهرا(س) – بحار الانوار)

 

37) هرگاه در سایه سار سکوت مسکن گزیدند، اندوه و تأسف بر او مستولی نمیشود، آنگاه که لب به خنده تر کند صدایش از محدوده تبسم فراتر نمیرود.

سکوت برخاسته از وظیفه اش، او را بر زمین حسرت و اندوه نمی نشاند و خنده او را به وادی قهقهه نمی کشاند. سکوت برایش غم نمی آورد و خنده مستانه هرگز نمی کند.

* لقمان حکیم به فرزندش اندرز میکند که: پسرم! اگر پنداشتی که کلام نقره است بدان که سکوت طلاست. 

* خداوند متعال(جل جلاله) در شب معراج به پیامبرش چنین میفرماید: ای احمد! هیچ عبادتی نزد من محبوب تر از سکوت و روزه گرفتن نیست. (حدیث قدسی)

* و هم او جل و علی میفرماید: بر تو باد سکوت که همانا آبادترین دلها، دلهای شایستگان و ساکتان است و خرابترین دلها، دلهای آن کسان است که سخنهای بی فایده میگویند.

* ستوده تر و شایسته تر از بلاغت، خاموشی است، آن دم که سخن گفتن سزاوار نیست. (امیرالمؤمنین(ع) – غررالحکم)

* آنچه را که به تو مربوط نمیشود رها کن و مگو آنچه را که ضرورت ندارد و زبانت را نگاهبان باش همچنان که از مال و ثروتت حراست میکنی. (حضرت رحمة للعالمین(ص) – مکارم الاخلاق)

* با سکوت و خاموشی ملازم باش که کمترین نفع آن سلامتی است. (امیرالمؤمنین(ع) – غررالحکم)

* از نشانه های فهم در دین؛ بردباری و دانش و خاموشی است. به راستی که خاموشی دری است از درهای حکمت، خاموشی دوستی       می آورد و دلیل هر خوبی است. (حضرت شمس الشموس، علی بن موسی الرضا(ع) – اصول کافی)

* ابدال آن باشد که گفتن و خوردن و خفتن ایشان به قدر ضرورت باشد. (کیمیای سعادت)

 

38)نفس از او در عذاب و محنت و زحمت است و مردم از او در آسایش و آرامش و راحت. اژدهای نفس را به زنجیر کشیده است تا مردمان از گزند آن در امان بمانند.

 عذاب نفس را از برای آخرت می خواهد و مردم را از خویش به آسایش می رساند. در به زندان کشیدن نفس، راحت آخرت و آسایش مردم را می طلبد.

* به درستی که دنیا خانه تعب و فناست و تغییرات و عبرتها و جایگاه فتنه است و محنت. (امیرالمؤمنین(ع) – غررالحکم)

* بسیاری دنیا کمی است و عزت آن خواری و آرایشهای آن گمراه کننده و بخششهای آن فتنه. (امیرالمؤمنین(ع) – غررالحکم)

* حضرت جبرئیل امین(ع) از نوح(ع) پرسید: دنیا را چگونه یافتی با این عمر دراز؟ گفت: چون خانه ای که دو در دارد. به یکی اندر شدم و به دیگری بیرون شدم. (کیمیای سعادت)

* دنیا بازار زیان است. (امیرالمؤمنین(ع) – غررالحکم)

* دنیا به صورتی می ماند که سر او کبر و چشم او حرص و گوش او طمع و زبان او ریا و دست او شهوت و پای او عجب و دل او غفلت و رنگ او فناء و حاصل او زوال است. (امام صادق(ع) – مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)

* سودمند کسی است که دنیا را به آخرت بفروشد. (امیرالمؤمنین(ع) – غررالحکم)

* تو برای آخرت آفریده شده ای پس برای آن عمل کن. (امیرالمؤمنین(ع) – غررالحکم)

* امروز میدان عمل است و حساب نیست و فردا تنها حساب است و مجال نیست. (امیرالمؤمنین(ع) – غررالحکم)

* والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان ا... لمع المحسنین.

آنان که در راه ما جهاد کنند، ما راههای هدایت خویش را بدیشان بنماییم و خداوند با نیکوکاران است. (سوره عنکبوت)

 

39) از هر که دوری گزیند سببش زهد است و بی رغبتی به دنیا، و با هر که نزدیکی جوید انگیزه اش لطف و رحمت است و خوشخویی و محبت. دوری اش نه از سر کبر است و نزدیکی اش نه از روی خدعه و مکر.

نه تنها فکر و ذکرش، گفتار و رفتارش که محبت و رأفت و بغض و کینه اش نیز از برای خدا و بر اساس رضایت اوست. سفره خالصانه رأفت برای آن کس می گسترد که بر خوان عشق خداوند روزی محبت می خورند و پشت بی مهری به آن کس می کند که روی از خداوند گردانده باشد.

* حضرت باری تعالی(جل جلاله) به حضرت موسی بن عمران(ع) وحی کرد که: آیا هرگز عملی برای من بجا آورده ای؟

 موسی(ع) عرض کرد: پروردگارا من نمازم را برای تو بجا آوردم. روزه را برای تو گرفتم. صدقه را برای تو دادم و ذکر تو را نمودم.

خداوند فرمود: نماز برهان و حجت توست، روزه سپر تو و صدقه سایبان تو و یاد من نور است از برای تو؛ پس کدام عمل را برای من بجا  آورده ای؟

موسی(ع) عرض کرد: خداوندا! مرا بدان عمل که برای تو باشد راهنمایی کن.

خداوند فرمود: آیا برای من با کسی دوستی و برای من با کسی دشمنی کرده ای هرگز؟ (حدیث قدسی)

 

                                                                                              بر گرفته از کتاب: دریافتی از خطبه نهج البلاغه (سید مهدی شجاعی)

نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


متقین (11)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 12:49 عصر

40) سخن حضرت به اینجا که رسید ، همام صیهه کشید ، فرو افتاد و بر نخاست.

حضرت مولی الموحدین، علی(ع) فرمودند: به خدا که از همین می ترسیدم.

و سپس فرمودند: نصایح و مواعظ درست و کامل با اهلش چنین می کند.

یکی گفت: ای امیر مؤمنان تو چگونه ای؟

حضرت فرمودند: ویحک! وای بر تو! هر اجلی را وقتی است که از آن نمی گذرد و سببی است که از آن تجاوز نمی کند، پس تند مرو، بایست، دم فرو بند و دیگر لب به سخنی چنین تر مکن.

* همام ابتدا در آب چشمه دست و روی شست و جرعه ای نوشید. پس آنگاه دل به آب سپرد و به تغسیل(غسل دادن) جان در زلال چشمه نشست.

* جرقه ای از آن خورشید با بال این پرنده بلند پرواز گرفت و خاکسترش کرد.

* آن که زبان به اعتراض گشود مهم نیست که عبد ا... بن کواه باشد از خوارج یا هر کس دیگر، مهم جهالت حاکم بر زمان علی است و از آن مهمتر مظلومیت علی است در ناشناخته ماندن آن روز و امروز و همیشه علی.

* خطبة شقشقیه را تیغ جهالت کدام کلام برید و تاریخ را به ناکامی کشید؟

* در قبال معجزه «سلونی قبل ان تفقدونی»، (بپرسید از من قبل از اینکه از دست دهید مرا) چه رخ نمود؟

جز همان سؤال که راویان از آن به شرم یاد کرده اند؟

چه کسانی آفرینش و تاریخ را از این چشمه بی نصیب کرده اند؟

و علی چه بگوید؟ چه کند با این ظلمت محض. دست کمیل را بگیرد به بیابان بکشاند و با او راز دل بگوید؟ یا سر در چاه فرو کند و خون دل به آب چاه بشوید ؟

علی چه بگوید در مقابل این سؤال؟

بگوید ای تیره جان سیاه دل! بـــِـنا عُرف ا... و بنا عبد ا...

« خدا به ما شناخته می شود و خدا به ما عبادت می گردد.»

تقوای محض ماییم ، مبدا و مبدع تقوی ماییم، ذات تقوی ماییم، جوهر تقوا ماییم، ما عین تقواییم. (و من میگویم معیار تقوا شمایید)

تقوی به ما شناخته میشود نه ما به تقوی.

از جاده پرسیدن که کجای راه است، مضحک نیست؟ از صراط مستقیم پرسیدن که در چه مرحله ای از هدایت است خنده دار نیست؟

از میزان پرسیدن که چقدر وزن دارد، کودکانه نیست؟

سؤال از میزان تأثیر نور بر خورشید، تأثیر هدایت بر قرآن، و تأثیر قرآن بر خدا، ابلهانه نیست؟

مگر میزان بودن علی و فرقان بودن علی را صحابه از پیامبر نشنیده اند؟

مگر نشنیده اند از پیامبر(ص) که: «یا علی حبک ایمان و بغضک نفاق»

ای علی دوستی تو ایمان و دشمنی تو نفاق است. (نورالابصار)

مگر نشنیده اند که: حزب علی حزب ا... و حزب اعدائه حزب الشیطان.

حزب علی حزب خداست و حزب دشمنان او حزب شیطان. (ینابیع الموده)

مگر نشنیده اند که: علی حبل ا... المتین

علی ریسمان محکم الهی است. (ینابیع الموده)

مگر نشنیده اند که: یا علی انت صراط الحمید

ای علی تو راه پسندیده ای. (الاربعین – محمد بن ابی الفوارس)

مگر نشنیده اند که: یا علی انت صراط المستقیم.

ای علی ! صراط مستقیم تویی. (ینابیع الموده)

مگر نشنیده اند که: یا علی! ان الحق معک و الحق علی لسانک و فی قلبک و بین عینیک.

ای علی حق با توست و حق بر زبان توست و در قلب تو و دیدگان تو. (مفتاح النجاة)

مگر نشنیده اند که: یا علی انت بمنزلت الکعبه

ای علی تو به خانه خدا می مانی. «همانطور که مردم به زیارت خانه خدا می روند و خانه خدا به زیارت کسی نمیرود» (کنوز الحقایق)

مگر نشنیده اند که: یا عیل انت اصلی

یا علی تو اصل منی (کنز العمال)

مگر نشنیده اند که: انت قسیم الجنه و النار

تو تقسیم کنندة بهشت و جهنمی. (ینابیع الموده)

مگر نشنیده اند که: علی رایت الهدی

علی پرچم هدایت است. (حلیة الاولیاء)

مگر نشنیده اند که: ...

مگر اینها را نشنیده اند از خدا و پیغمبرش؟

علی چه بگوید ؟ چه کند با این جهالت محض.

بگوید: من همانم که هزار کتاب از کتب انبیا نزد من است. (بصائر الدرجات و مشارق الانوار و الزام الناصب)

بگوید: من همان کتابم که در آن تردید نیست. (بصائر الدرجات و مشارق الانوار و الزام الناصب)

بگوید: منم باب خداوند ... منم بنینگذار دین.  (بصائر الدرجات و مشارق الانوار و الزام الناصب)

بگوید: من سر مخزون خداوندم من عالِمم به آنچه بوده و خواهد بود.

بگوید ... چه بگوید علی؟

خداوندا تیرگی جهالت را از دلهای ما بزدا، و انوار معرفت بر قلوب ما بتابان و توفیق طاعت و عبادت و ترک معصیت عنایت بفرماید.

آمیـــــــــــــــــن!       

     بر گرفته از کتاب: دریافتی از خطبه نهج البلاغه (سید مهدی شجاعی)


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


متقین (08)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 12:48 عصر

متقین8

ادامه خطبه همام (خطبه 193، اوصاف متقین):

24. نفس اگر با متقی سر به ستیز بر دارد، متقی  او را به خاک میکشد.  اگر در آنچه خوش نمی دارد، تمکین(قبول) نکند، ناکامش میسازد. اگر آنچه را نمی پسندد تن در ندهد، به زنجیرش میکشد.  اگر اطاعت دل و عقل را گران بشمرد به زندانش می‌افکند.

* اگر نفسش بخواهد در هوسها گام بردارد، متقی چنان افسار نفس را میکشد که فکرش را هم نکند! اگر نفس بخواهد سر از اطاعت بردارد سرش را به سنگ مجازات میکوبد.

* نفس در پی خوشی های گذراست ولی او تنها به ماندنی ها دل می‌دهد.

* قصه نفس، قصه شترمرغ است؛ زیاد می‌خورد اما تن به پرواز نمی‌دهد.

* دشمنی دشمنتر از نفس برای آدمی نیست.

* هر که نفسش را خوار کند خداوند او را گرامی اش میدارد. (امیر المؤمنین (ع) ـ غررالحکم)

گر بر سر نفس خود امیری مردی 

 ?5.  او را کوتاه آرزو، کم لغزش و خاشع می‌بینی.

* متقی دل به آرزوهای دور و دراز نمی سپارد تا مبادا در گرداب غفلت فرو شود:

یک چشم زدن غافل از آن شاه نباشید             شاید که نگاهی کند آگاه نباشید

* صفات اهل دنیا از قول رب العالمین به پیامبرش:

اهل دنیا هنگام اطاعت خدا کسل است و هنگام نافرمانی او شجاع و قهرمان!! آرزویش دور و دراز است. (حدیث قدسی)

*آرزو به سراب می‌ماند، هر کس که به سراب بنگرد فریب میخورد؛ آرزو هم همانند سراب خلف وعده میکند در رفع عطش (امیر المؤمنین(ع) _ غررالحکم )

  ??. کم خواه و قناعت مرام است و کم خوراک و سهل گیر.

* تنها و تنها به طول راه می‌اندیشد و کمی زاد و توشه در محشر. او که دل به چنین اضطرابی سپرده است، غافل از خواستنی‌های این دنیا است و نمی‌تواند بر کار این معبر(دنیا!) سخت بگیرد و به چند و چونش بیندیشد.

* مسافر بار خود را سنگین نمی‌کند مبادا که از اصل رفتن بماند.

* تفکر نیمی از عبادت است و کم خوری همه عبادت (پیامبر رحمت (ص) ـ فلسفة الاخلاق الاسلامیه)

* ترک لقمه‌ای از طعام با وجود نیاز به آن دوست داشتنی تر است نزد من از قیام به نماز و عبادت در بیست شب (حضرت داود (ع) _ کیمیای سعادت)

27. متقی، دینش را نگهبان است، شهوتش را لجام دار و خشمش را نگاهدار.

 * برترین مردم در نزد خداوند کسی است که عقلش را زنده کند، شهوتش را بمیراند و نفسش را به نفع و صلاح آخرتش در رنج و عذاب افکند. ( امیرالمؤمنین (ع) _  غررالحکم)

* این نکته مهم است که: کشتن شهوت به مفهوم از بین بردن آن و نداشتن آن نیست، بلکه به معنای کنترل و محافظت آنست.

* چون حیوان وحشی که می‌خواهی رام کنی باید در طفولیت رام شود که اگر بگذرد از پس آن سخت برتوان آمد.

28. به او امید خیر میرود و از او بیم شر نمی‌رود؛ مردم به حق به نیکی‌اش دل بسته‌اند و از گزندش مصون و مأمونند.

* سرمنشأ همه گناهان، حب دنیاست. متقی که دلش تهی از این علقه‌ است انگیزه برای اذیت و آزار و گناه ندارد.

* ای پسر جندب! آن که در انجام حاجات برادرش گام زند، همچون کسی است که میان صفا و مروه سعی کند و برآورنده حاجاتش چون کسی است که روز بدر و احد در راه خدا به خون غلطیده باشد . (امام صادق (ع) _  تحف العقول)

* هر که مردی از برادرانش آهنگ او کند و به او پناهنده شود و از او استمداد کند و او علیرغم قدرت در انجام خواهشش، آن را برآورده نسازد، ولایت خدای عزوجل را از خود بریده است. (امام موسی بن جعفر (ع) - اصول کافی)


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


متقین (09)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 12:48 عصر

متقین9

ادامه خطبه همام (خطبه 193، اوصاف متقین):

29.  اگر در میان غفلت زدگان باشد، نامش در شمار یادآوران ثبت میگردد و اگر در میان یادآوران باشد در زمره غافلان محسوب نمی‌شود.

 * قلب را قبله زبانت قرار ده، زبان را به حرکت در نیاور مگر به اشارت قلب و موافقت عقل و رضایت ایمان که خداوند عالم به ظاهر و باطن توست و عالِم به اسرار نهانی و خواطر پنهان است چه رسد به افعال پیدا و عیانی. و در دنیا چونان محتضر باش و چون کسی که در روز عرض اکبر در حسابگاه ایستاده است. ( امام صادق(ع) ـ مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)

 * یاد خدا دوای بیماری نفس‌هاست. (امیرالمؤمنین(ع) ـ غررالحکم‌)

 دل آرام گیرد به یاد خدا

30. از آن کس که بر او ستم کرده در می‌گذرد و به آنکس که محرومش ساخته احسان و نیکی و بخشش می‌کند و به آن که از او بریده می‌پیوندد.

 * تو را از قطع رابطه (با برادر مؤمن) بر حذر می‌دارم و مبادا که بیش از سه روز این هجران به طول انجامد که هر کس در حال قهر با برادر خود بمیرد به آتش سزاوار است . (حضرت رحمة للعالمین(ص) ـ مکارم الاخلاق)

?1. از دشنام و سخن زشت به دور است و گفتارش متین و لین و هموار است.

* سخنی گفته نمی‌شود مگر اینکه او را نگاهبانی آماده است . به عبارتی هیچ سخن نا نوشته نخواهد ماند. (سوره ق ـ ??)

* آدمی در زیر زبان خود پنهان است (امیرالمؤمنین(ع) ـ نهج البلاغه)

*  و سخن را بسنج پیش از گفتن و به عقل عرضه کن ، اگر برای خدا و در راه خداست بگو و اگر نه چنین است سکوت بهتر است. (امام صادق(ع) ـ مصباح الشریه و مفتاح الحقیقه)

* هیچ چیز سزاوارتر به زندانی بودن از زبان نیست. (امام صادق(ع) ـ مصباح الشریه و مفتاح الحقیقه)

??. نه نشانی از زشتی در وجود اوست و نه جای پایی از پلیدی و پلشتی .بدی از وجودش رخت بر بسته است و جای خود را به پاکی و خوبی داده است.

* عالم در محضر متقی محضر خداست و در محضر خدا، گناه و معصیت بی‌شرمی است.

* شخصی نزد ثالار شهیدان(ع) آمد و و عرضه داشت که: من مردی معصیت پیشه‌ام،گناه زیاد می‌کنم اما نه چنین است که عصیان خداوند را بخواهم و گناه کردن را دوست داشته باشم، بل گناه نکردن را نمی‌توانم، از پس هوای نفس بر نمی‌آیم. صبر و استقامت  ندارم و در مقابل هجوم طوفان گناه، خم می‌شوم. راهی به من بنمایان و دلالتی بکن که از پس این بیماری برآیم.

حضرت سید الشهدا(ع) فرمودند: پنج کار  بکن و از پس آن هر گناه و معصیتی که می‌خواهی مرتکب شو. 1) روزی خدا نخور و هر گناهی می‌خواهی بکن. 2) از حیطه ولایت و حکومت خدا خارج شو و هر گناهی می‌خواهی بکن. ?) مکانی بیاب و جایی پیدا کن که خدا تو را نبیند و هر معصیت که می‌خواهی بکن. ?) آنگاه که ملک الموت برای قبض روح تو آمد، او را بران از خویش و هر گناهی خواستی بکن. ?) آنگاه که مالک دوزخ تو را به سمت جهنم میکشاند، تو بر آتش وارد نشو و امتناع کن.

?3.  در سختیها و تکان ها با وقار است و بردبار و در ناملایمات و ناگواری ها، شکیبا و تاب دار و در آسایش و خوشیها شاکر و سپاسگزار.

* به راستی آزاده در هر حال آزاده است. اگر گرفتاری برایش رخ دهد در برابر آن صبر کند و اگر مصائب بر او هجوم آورند او را نشکنند و اگر چه اسیر شود و مقهور گردد و به جای رفاه او سختی فرا رسد. چنانچه یوسف صدیق (ع)چنین بود:

این که او را به بندگی گرفتند و اسیر و مقهور شد آزادیش را لکه دار نکرد و تاریکی چاه و هراس آن به او زیانی نرسانید تا اینکه خدا بر او منت نهاد و آن جبار سرکش را بنده او ساخت پس از آن که مالک او بود... و چنین است صبر ، خیر به دنبال دارد . شما هم صبر کنید و دل به صبر دهید تا اجر ببرید. (امام صادق (ع) – اصول کافی)

* خداوند جل و علی در شرح احوال اهل دنیا به پیامبرش میفرماید:

اهل دنیا آنانند که در خوشی و آسایش سپاس گزار نیستند و در بلا و سختی صبر نمی کنند. (حدیث قدسی)

34. متقی در روشنایی چراغ حق و عدالت گام می زند.جازبه های دوستی او را به سمت باطل نمیکشاند و دافعه های دشمنی او را از حقیقت و عدالت نمی راند. بر آنکه دشمنش میشمارد ستم نمی کند و به خواطر پیوندهای دوستی پیوند خود را با خدا نمیگسلد و به گناه نمی افتد. به حق اعتراف میکند، پیش از آنکه بر علیه او شهادت دهند.

* طاعت مخلوق در نافرمانی خالق جایز و روا نیست. (امیر المؤمنین (ع) – نهج البلاغه)

* حق را بگو اگر چه تلخ و ناخوشایند باشد.  (رسول اکرم(ص) – مکارم الاخلاق)

* برای متقی در مسیر رضای خداوند، خشنودی یا ناخشنودی دیگران ملاک نیست. متقی حتی دوستیها و دشمنی های خود را، حب و بغض خود را بر اساس همین ملاک تنظیم و تعیین می کند.

* خود امیرالمؤمنین(ع) نیز از ماجرای عقیل، برادرش می گوید.


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


متقین (05)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 12:47 عصر

متقین5

ادامه خطبه همام (خطبه 193، اوصاف متقین):

10.قلوبهم محزونه

 دلهایشان غمگین است، ابر اندوه بر آسمان قلبشان سایه انداخته.

اگر آدمی «یوم تبلی السرائر» را باور کند می تواند ذهن و دل به مکاید بسپارد؟

اگر آدمی «یوم لا ینفع مال و لا بنون» را اعتقاد بیابد، می تواند به داشته های خود دل خوش کند؟

اگر آدمی مفهوم «یوم الحسره» را باز شناسد می تواند جز به کار آخرت به کار دیگری پردازد؟

اگر کسی تنها گوش دل به همین یک کلام بسپارد که: «ولتنظر نفس ما قدمت لغد» می تواند آنی را به غفلت بگذراند؟

این که دلخوشیم به آنچه اطراف ماست، از این روست که بیخبریم از آنچه در انتظار ماست.

??. و شرورهم مأمونه

از متقین بیم بدی نمی رود.

«حب الدنیا رأس کل خطیئه» (‌عشق به دنیا سر منشأ همه شرها و فسادها است)

??. و اجسادهم نحیفه

و بدنهایشان لاغر و نحیف است.

مثال حال متقی مثال حال زندانی است که در بند است. شب و روز نمیشناسد؛ خواب و خوراک فراموش کرده و ... . دنیا هم زندان متقین است.

وقتی که روح در افقی دیگر سیر میکند پرداختن به جسم مفهوم می یابد.

 از کیمیای مهر تو زر گشت روی من

آری به یمن لطف شما خاک، زر شود

??. وحاجاتهم خفیفه

آنها خواسته هایشان خفیف و اندک است. بیشتر از آنچه بدان ناچارند، نمی طلبند و زیاد بر نیاز ناگزیر آرزو نمی کنند. مقیم نیستند،  مسافرند و بار خود سنگین کردن عاقلانه نمیدانند؛ کوله بار مایحتاج را هم به زحمت میکشند.

زاهد آنست که خانه ای ندارد که از ویرانی اش بهراسد و غمناک گردد؛ فرزندی ندارد تا از مردنش محزون شود؛ از دنیا چیزی ندارد تا از دست دادن آن اندوهگینش کند؛ کسی نمیشناسدش تا از خدا آنی توجهش را به خود مشغول کند و از قوت لا یموت اضافه ندارد تا باز خواست شود.

 ??. و انفسهم عفیفه

و جانهایشان پاک و بی آلایش است. چون شبنم زلال سحری بی رنگند. به بکارت سپیدترین برف های بلندترین قله های دست نیافتنی ترین کوه ها طعنه میزنند.    

گویی عفاف با باران زلال می ماند که گرد از اعمال دیگر می شوید و پاکشان میگرداند.  ولی التفات به عفت جوارح، همه عفت نیست.

در اینجا بحثی فراتر از بحث جوارح است «نظرت فی قلبه» است. برای رسیدن به چنین گلستانی از عفاف، ناگزیر از وادی حیاء باید گذشت. اگر دل قدم به وادی حیاء بگذارد، جسم قدم به خلاف نخواهد گذاشت.

اگر حیاء در تو نیست هر چه میخواهی بکن.                                                                                     

??. صبروا ایاما قصیره اعقبتهم راحة طویله ، تجاره مرحبه یسرهالهم ربهم ارادتهم الدنیا فلم یریدوها و اسرتهم ففدوا انفسهم منها .

 چند روز دنیا را دندان بر جگر می نهند تا به آسایش ابدی دست یابند . دنیا آنان را می طلبد و آنان از چنگالش می گریزند . دنیا اسیرشان می گیرد و آنان جان خویش فدای رهایی از اسارت می کنند .

مگر نه اینکه « الناس نیام و اذا ماتوا انتبهوا » مردم در خوابند و پس از مرگ بیدار می شوند.

شبهای متقین

     ??. اما اللیل فصافون اقدامهم تالین لاجزاء القرآن : یرتلونه ترتیلا ، یحزنون به انفسهم و یستثیرون به دواء دائهم ، فاذا مروا بایة فیها تشویق رکنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا انها نصب اعینهم و اذا مروا بایة فیها تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر جهنم و شهیقها فی اصول اذانهم .

شبانگاه بر پا می ایستند و آیات قرآن را با تأمل و اندیشه ای عمیق تلاوت میکنند. جانهایشان را به قرآن جلای حزن می بخشند و درمان دردهایشان را از قرآن میجویند. آنگاه که بر آیه ای شوق برانگیز می گذرند، بالهای اشتیاق و طمع گشاده میگردانند و به سوی مراقبت روح بخش خداوند پر می کشند و خود را بر ستیغ قله وعده های خداوند می بینند.

و آنگاه که بر آیه هول انگیز می گذرند پنجره گوش دل به مواعید عذاب خداوند می گشایند ...

    دریغا ! ما از قرآن جز حروف سیاه و سپید کاغذ نمی بینیم.                                           (با دخل و تصرف از کتاب: متقین؛ سید مهدی شجاعی)


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


متقین (06)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 12:47 عصر

متقین6

ادامه خطبه همام (خطبه 193، اوصاف متقین):

 

??. فهم حانون علی اوساطهم ، مفترشون لجباههم و اکفهم و رکبهم و اطراف اقدامهم ، یطلبون الی الله تعالی فی فکاک رقابهم.

 در مقابل خدای خویش قد خم می کنند و می شکنند، بال می گسترند و پیشانی دل بر خاک بارگاه عزتش می سایند.

    متقین را فکر و ذکر، توأم به اینجا میرساند که «ربنا ما خلقت هذا باطلا » و وقتی بر محراب این جهان بینی در می آیند و هدفداری ذره ذره آفرینش و عظمت جای جای خلقت را پی می برند و به خویش و مسئولیت خویش و کِـشته خویش در این دار بلا مینگرند، فریاد بر    می آرند که : « فقنا عذاب النار»

 روز پرهیزکاران

 

??. و اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقیاء

و روزها عالمان بردبارند، صبوران دانشمند، دانندگان حلیم، نیکان پرهزکار و خوبان تقوا پیشه.

ان افضل اخلاق الرجال الحلم: (ارزشمندترین خوی  و خصلت مردان، حلم است)

جمال الرجل حلمه: (زیبایی مرد حلم اوست)

لا خیر فی عقل لا یقارنه حلم: (عقلی که همراه و مقارن با حلم نباشد، خیری در آن نیست)

حلم و صبر: حلم بیشتر شیوه صحیح مدارا و برخورد با مردم است و همیشه قرین و ملزوم علم است.

 

??) فمن علامه احدهم: انک تری له قوه فی دین و حزما فی لین و ایمانا فی یقین.

و از نشانه های یکیشان این که: او را در امر دین محکم و استوار و توانا می‌بینی و در نرمی و خوشخویی درو اندیش و عاقبت نگر و در ایمان  یقین مند و باور آکنده.

خداوند دنیا را به هر کس که دوست بدارد یا ندارد می‌بخشد ولی دین را جز به آن که دوستش دارد نمی‌بخشد.      (غررالحکم - ج?)

ایمان اوج دین است.

هرکه دینش قوی باشد یقین میکند به جزا و رضایتمندانه دل میسپرد به جایگاه‌های تقدیر  و قضا       (غرالحکم - ج?)

 حضرت ختمی مرتبت(ص) در مقام حضرت عیسی(ع) میفرمایند که : اگر عیسی کمی یقینش بیشتر میبود قطعا میتوانست علاوه بر راه رفتن روی آب روی هوا نیز راه رود.     (مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)

امام صادق(ع) میفرمایند : حد توکل یقین و حد یقین این است که با وجود خدا از هیچ چیز نهراسی.      (اصول کافی ج?)

 

??) و حرصا فی علم و علما فی حلم

حریص در علمند و علیم در حلم . نه فقط طالبند که جستجوگرند و معتقدند در کسب آن آزمند و حریصند.

آن علم که رسول اکرم(ص) به کرات بر آن تأکید  فرمودند، علم تقوی و یقین است، علم مبدأ و معاد است، علم حق و باطل است و علم به احکام شرع       (امام صادق (ع)  (مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)

 

??) و قصدا فی غنی و خشوعا فی عباده و تجملا فی فاقه و صبرا فی شده

میانه رو هستند در عین توانگری و خاشعند در عبادت و بندگی و آراسته‌اند در فقر و درماندگی و شکیبا و صبورند در معصیت و سختی و بیچارگی.

اجر صابران از اندازه بیرون است.   ( زمر ـ ?? ) و ( فرقان‌ـ?? ؛‌ مؤمنون‌ـ??? ؛ انسان‌ـ?? ؛ قصص‌ـ?? ؛ بقره‌ـ??? و ??? )

صبر بر دوگونه است: صبر بر آنچه خوش نمیداری و صبر بر آنچه دوست داری؛ اما برترین صبر، صبر از دوست داشتنی هاست. ( امیر المؤمنین(ع))


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


متقین (07)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 12:47 عصر

متقین7

21 فراز از 40 فراز خطبه همام رو با هم مرور کردیم، بقیش رو طی این چند هفته به فضل خدا مرور می کنیم، از این پس عربی خطبه را نمی آورم که هم بیشتر بتونم بیارم، هم شاید میل و رغبت شما به خوندن مطالب!!! باشد برای روز مبادا !!!

ادامه خطبه همام (خطبه 193، اوصاف متقین):

??) جویای حلالند، روزی خویش را تنها در عرصه حلال جستجو می کنند و در مسیر حرام گام نمی نهند. دلخوشند از هدایتی که بدان دست  یافته اند و مسرورند از فضای رشدی که در آن تنفس می‌کنند. از طمع بدورند و پرنده دلشان برگرد بام آز(طمع) پرواز نمی‌کند.

طاعت، عبادت و عمل در عین خوردن حرام به حمل آب می‌ماند با غربال. (حدیث قدسی)

ای ابوذر! دنیا مشغول کننده دلها و بدنهاست و خداوند تبارک و تعالی از حلالش حساب می‌کشد چه رسد به حرام (از وصایای حضرت رحمت للعالمین(ص) - مکارم الاخلاق)

عبادت ده (??) جزء است که نه (?) تای آن در طلب حلال است. (حضرت رحمت للعالمین(ص) - جامع السعادات?)

هر کس ?? روز جز حلال نخورد، خداوند قلبش را نورانی می‌کند و حکمت را از قلب او به زبانش جاری می‌سازد. ( حضرت رحمت للعالمین(ص) - فلسفه الاخلاق الاسلامیه)

آورده‌اند که سلمان و اباذر خدمت حضرت رسول(ص) می‌رسند و از حساب و کتاب در روز قیامت می پرسند. حضرت درهمی چند به هر کدام می‌دهند و می‌فرمایند: بروید و این دراهم را به هر گونه که میخواهید خرج کنید و فردا باز پیش من آیید تا برایتان از قیامت بگویم.

سلمان دراهم خویش را از مسجد بیرون نیامده به سائلی میبخشد و ابوذر آن پول  را خرج خورد و خوراک میکند. فردا که باز می‌آیند پیامبر آهنی گداخته می‌کند و به آن دو می‌فرماید: فرا روی این آهن شوید و بگویید که آن دراهم را چه کرده‌اید.  

سلمان به آنی بخشش خویش را به سائل باز می‌گوید و پا از آهن گداخته بر میدارد و اباذر را تأملی چند باید بر روی آهن گداخته تا جزء جزء هر آنچه کرده است را بازگو کند.

حضرت می فرمایند این نمودی است از حساب و کتاب قیامت. باز پس دادن حساب حلالش آدمی را در آن وانفسا بیچاره می‌کند چه رسد به حرام که حسابی دیگر دارد. (نقل به مضمون از منتهی الامال)

??) هر چند هم خویش را مصروف اعمال صالحه میکنند و کمر به کارهای شایسته میبندند، اما همچنان بیمناک و خائفند و نگران حساب و کتاب. شب را به شکر سر می کنند و روز را به ذکر. شب را نگران و هراسان و بیم زده از غفلت، صبح میکنند و صبح را شادمان از فضل و رحمت خداوند به شب می‌رسانند.

آدمی از دو حال خارج نیست؛ یا در دام لغزشهای خود است، یا بر بام نعمت‌های خداوند. و او را در این دو حال جز دو کار شایسته نیست؛ یا ذکر و عذر و استغفار از لغزشها و خطاها و یا شکر و حمد و سپاس از نعمتها و هدایا. چه انسان اگر سر بر سجده می ساید، توفیق و عطای اوست و اگر در بلا به سر می‌برد هم نعمت و ابتلای اوست و لاجرم نیازمند سپاس.

توفیق شکر به درگاه تو نیازمند شکر دیگری است. (مناجات الشاکرین از مناجات خمس عشره)

حقیقت ذکر آن است که جز آنچه ذکرش میکنی فراموش کنی. این ذکر ذکر دل است نه زبان چرا که فراموشی صفت دل است نه زبان و بر این اساس دائم الذکر کسی نیست که لبانش و زبانش دائما میجنبد، بلکه دائم در خلوت دل، کسی را جز خدا راه نمی دهد. 

الذکر مفتاح الانس. (امیر المؤمنین(ع))

الذکر نور العقل و حیاء النفوس. (امیر المؤمنین(ع))

الذکر لذة المحبین. (امیر المؤمنین(ع))

پایین ترین مرحله از شکر، دانستن الطاف و نعمتهای الهی است.

مرحله دیگر شکر در جهت حلال استفاده کردن نعمتها است. یعنی نعمتها وسیله‌ای برای تقرب به حضرت دوست.

بالاترین و کاملترین مرحله شکر این است که آدمی از سپاسگذاری اظهار عجز کند.


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آژیر خطر!
اعیاد مبارک
وظایف منتظران (حاج اسماعیل دولابی)
درد و دل!!
یا ایها الذین آمَنوا، آمِنوا!!!!
صیقلی کن!
گنجشک و ماه
ویژه نامه شهادت امام رضا(ع)
با او...
شیعه، محرم، غدیر!
نیایش
چه خبر؟!
بلاتکلیفی!
عادت کرده‏ایم ...!
بلیط
[همه عناوین(188)][عناوین آرشیوشده]