سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مهدویت (02)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 1:4 عصر

از راه‌های رسیدن به مهدویت محبّت است.

در محبّت اکسیر و گوهری است. محبّت مثل مغناطیس و آهن‌رباست و هرجا باشد آهن را به خود می‌کشد. در این میان اگر دوستی پیدا شد، شما را می‌رساند، اگر علاقه‌ای پیدا شد، حتی پشت کوه قاف هم که باشد شما را می‌کشاند و بالاخره به محبوب می‌رساند، حالا چطور برساند؟

قانون کلی ندارد، می‌رسی، یا در خواب، یا بیداری، یا به خودش و یا به خواصش. بالاخره نشانه‌ای که داخل باغ شده‌ایی به دستت می‌دهند. حتی یک برگ سبز، حتی یک دانه گل و یا میوه، اگر دوست داری صفحه وجودت عوض شود باید به امام زمانت محبت کنی. هر چیزی نشانه و آثاری دارد. محبت به امام زمان(روحی فداه) هم آثاری. یکی از آنها دوست داشتن دوستان آن حضرت و هدایت گمراهان و توجه دادن مردم به آن حضرت و مجبوب کردن ایشان نزد مردم و ایجاد شوق و محبت او در دل‌هاست.

محبت درجاتی دارد. آن درجة بالا، درجه‌ایست که محبّ، خودش را فراموش و خواستار فقط محبوب است. و این وادی عجیبی است. محبت موج‌ها دارد و هر موجش یک اثری و این اثر باعث می‌شود محبّ از بردن نام محبوبش لذت ببرد. اگر محبت به آن حضرت داشته باشی برای او اشک می‌ریزی، به سراغش می‌روی، از این سو و آن سو می‌پرسی که چطور می‌شود به آن حضرت رسید. در این راه حوصله و صبر و شکیبایی و تحمل رنج و سوختن در فراق می‌خواهد و این‌ها نشانه‌های محبت است. (و من می‌گویم: از دیگر نشانه‌های محبت این است که از کاری که محبوب نمی‌پسندد دوری کنی، حال چه رسد به اینکه با سخنی، کاری، نگاهی و ... تیری به قلب محبوبت بزنی؟! قول و عمل تناسب باید داشته باشد! محبت و کشتن محبوب با هم جمع نمی‌شود! ولی محبّین! حضرتش با او چنین می‌کنند! و همچنان داعیه ارادت دارند!)  

 (کتاب: پیام امام زمان(عجل ا... تعالی فرجه) سید جمال الدین حجازی)


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


مهدویت (01)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 1:3 عصر

مهدویت

سؤال: چرا نام حضرت بقیه ا... (ارواحنا فداه و عجل ا... فرجه) در قرآن کریم نیست؟ مگر شأن و منزلت ایشان از ذوالقرنین و لقمان کمتر است که نام آنها در قرآن آمده ولی نامی از ایشان نیست؟ آیا روش کتاب هدایت این باید باشد که هر چیز که مهمتر است آنرا کمتر بیان فرماید یا به کلی نپردازد و امور کم اهمیت تر را توضیح بیشتر بدهد؟

یکی از جوابهایی که به این سؤال می دهند این است که: آیات زیادی در قرآن هست که وقتی به یکدیگر ضمیمه می شوند و با هم می شوند خصوصیات ظهور حضرت وضوح پیدا می کند. مانند سوره نور آیه 55 یا سوره انبیاء آیه 105. البته جواب را به گونه ای دیگر امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز فرموده اند و اینکه: خداوند می دانست که اگر ائمه را بطور روشن در قرآن معرفی فرماید دشمنان اهل بیت(علیه السلام) به هر وسیله آن را از قرآن حذف می کنند و بلایی که بر سر تورات و انجیل و زبور و دیگر کتب آسمانی قبل آمد و از دست تحریف معاندان و خود خواهان در امان نماند،‌ آن نیز نخواهد بود،‌ لذا خداوند وعده صریح داده اند که قرآن را حفظ می فرماید و مسئله امامت را از این بابت به نحوی بیان فرموده که از راه تدبیر در آیات بدست آید نه به طور واضح.

(حوزه علمیّه اصفهان)


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


مهدویت قبل (3)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 1:2 عصر

من العبد الی المولی :

آقا نیا !!!

اینجا کسی به راه تو چشـم انتظار نیست     یا هم اگـر که هست ولی بی قــرار نیست
قــابیل و اهل او همه در عیش و عشرتند    گویی خـزان شدسـت و امـید بهار نیـست
این مردمان مـرده صفت سخت گـمرهند    از خیـلشان به جز دو یکی در شمار نیست

      (ما مردمان مرده صفت سخت گمرهیم!)    

 

 

من العبد الی المولی :

سلام آقا!
گفته بودم که نیایی، چون:
اینجا کسی به راه تو چشم انتظار نیست..
یا هم اگر که هست ولی بی قرار نیست..
بر این بنده مگیر که گفته اش از سر بی تابی بود.
آخر ای آفتاب، دیریست که ابرهای گناه آسمان را فرا گرفته اند و جز باران غم بر ما نمی بارد.
چشم زمینیان به ظلمت و تاریکی، خو گرفته و آفتاب را از یاد برده اند.
آسمان تاریک است و زمین وحشی و پر از مردابهای متعفن.
حال که در این عالم یک صراط حق است و دگر راه ها باطل، صراط مستقیم را بی نور رویت چگونه توان جست،

بیا که فتنه ها و جورهای آخرالزمان امانمان را بریده است، دلمان را لرزان و دیده هایمان را هراسان کرده.

بیا که دیگر شناخت راه حق از باطل برایمان مشکل شده است بی نور ظهورت.

بیا، آنان که شکنجه ها دیده اند در راه اهداف بزرگشان، اینگونه در هرج و مرج روزگار کمر خم کرده اند و به شیطانِ نفس، کولی
می دهند؛ ما از فردای خود نترسیم؟! ... از کجا معلوم اگر ما جای آنان بودیم بدتر نمی کردیم.

که مردابها بسیارند و فریادِ به مرداب افتادگان، ترسی عظیم به جانمان افکنده است.

بیا تا اشعه های پاک کننده ات زمین و زمینیان را پاک گرداند و بخشکاند این مردابهای گناه را.

بیا ای آفتاب، که منتظرانت سخت حیرانند و سرگردان.

بیا که تا کنون به نور پشت ابر بسنده کردایم و در این ناکجا آباد به سختی راه پیموده ایم.

بیا که می دانیم که در جواب ما خواهی گفت: «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز».

بیا که گیاهان هرزه یِ گناه از هر طرف در جانمان ریشه دوانده و در غیبت تو، رشد از درخت وجودمان گرفته اند.

بیا که سرسبزی این زمین، بی نور رُخت، وَهمی بیش نیست و تا نیایی گلهای بندگی پژمرده اند و خشک.

بیا ای آفتاب...

 


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


مهدویت قبل (2)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 1:1 عصر

 کلاف عاشقی

  نیمه شعبان امسال با همه سالها فرق می کند، چون ممکن است سال دیگر خودت بیایی، یا ممکن است دیگر من نباشم، یا ممکن است باشم و گم شده باشم، یا ممکن است باشم و بالاخره با درک فقر ذاتی از سرچشمه غنای تو سر مست شده باشم ... پس، نیمه شعبان امسال با همه سالها فرق می کند؛ من دلم می خواهد اسمش را بگذارم آخرین نیمه شعبان غیبت، نه غیبت تو از من، که غیبت من از تو!!  تو هم زیر این نامگذاری را امضا میکنی؟

  یکی آذین می بندد خیابان را، خیابان دلش را به نور معرفت تو، یکی شیرینی پخش می کند بین مردم، شیرینی محبت ومعرفت تو را، یکی گلاب می زند فضای دوستانت را، گلاب عطر حضور تو، یکی مراسم عقد دارد روز تولد تو، عقد پیمان وفا و عاشقی به تو، یکی زندگیش را به یمن میلاد تو آغاز می کند، زندگی در پناه نگاه تو  و آغازی زیر چتر ولایتت!  دیدم من امسال هم مثل هرسال دستم خالی است، همه با سـرمایه های آنچنانی آمده اند و من بدون سرمایه و ورشکست، چیزی نداشتم که شأن تو باشد که خریدارت شوم، دلم گرفت، یکهو کلاف عاشقی پیدا شد کنج دلم، همان را برداشتم و آمدم که در صف خریدارانت باشم، میدانم رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن، میدانم رسم عاشقی نیست خلف وعده، می دانم با این کلاف یوسف مصری را  نمیدهند چه رسد به یوسف فاطمی، اما دل ما هم به در صف عشاق تو بودن خوش است، این خوشی را از ما مگیر! (گر بیایانی چو مجنونم کنی **   به که از این خانه بیرونم کنی)  راستی این کلاف را تا چند روز پیش در خانه ندیده بودم، نکند این کلاف را هم تو انداخته ای ... راستی در اصل تو خریداری یا ما ؟

منتظر در آیینه قرآن

و می گویند چرا براو آیت و نشانه های از خداوند نیامد؟ پس به ایشان پاسخ ده که خداوند، دانای نهان است و اینک منتظر باشید که من نیز با شما ازمنتظرانم.                                                                                                                                        سوره یونس آیه 20

چرا نمی آیی؟ !

در مورد امام زمان(ع) در روایات آمده است که یحکم بحکم داوود(ع): با حکم حضرت داوود(ع) حکم می کند. حضرت داوود(ع) حکم غیبی صادر می کرد و به شواهد و ادلّه وابسته نبود. در زمان حضرت داوود(ع) شخص فقیری مدتها از خداوند رزق حلالی  می طلبید. روزی گاوی در خانه او را شکست و داخل شد. او هم بر این اساس که دعایش مستجاب شده است گاو را سربرید و گوشت آن را کباب کرد و با خانواده اش خوردند. صاحب گاو که به دنبال گاوش می گشت فهمید که آن شخص فقیر گاو را کشته و مصرف کرده است. او را نزد حضرت داوود(ع) برد و حضرت داوود(ع) از آن شخص فقیر علّت کارش را پرسید: او هم گفت من هفت سال بود که دعا می کردم خدا رزق حلالی مرحمت کند، وقتی گاو در را شکست و داخل شد به خود گفتم دعایم مستجاب شده است؛ لذا آن را سر بریدم و با خانواده ام خوردیم. حضرت داوود(ع) به صاحب گاو فرمود: از شکایتت صرف نظر کن، صاحب گاو عصبانی شد و اعتراض کرد که این چه نحو قضاوت کردن است. حضرت داوود(ع) به او فرمود: علاوه بر آن، نصف دارائیت را هم به او بده. صاحب گاو هم به شدت برآشفت. حضرت داوود(ع) فرمود: تمام دارائیت را به او بده. در بین مردم در اثر این حکم سر و صدا بلند شد. حضرت داوود(ع) همراه با مردم بر سر قبر پدر کسی که گاو را کشته بود حاضر شد و او را زنده کرد و علت مرگش را از او جویا شد. او گفت پدر این صاحب گاو غلام من بود. او مرا کشت و تمام دارائیم را هم تصاحب کرد. در نتیجه روشن شد علاوه بر اینکه تمام دارائی صاحب گاو متعلق به آن شخص فقیر است، خود صاحب گاو و فرزندانش هم بچه های غلام پدر او هستند و متعلق به او می باشند، امام زمان(ع) هم این گونه حکم می کند.

یعنی ای توئی که طالب دیدار امام زمانی چقدر خود را برای شهروند مهدوی شدن آماده کرد ه ای؟! اگر امام زمان(عج) بیاید بگوید پست و مقام و مال و ... همه را بده! می توانی شکوِه و شکایت نکنی یا اظهار نظر و سلیقه از خود ابراز خواهی کرد؟! خود را گول نزنیم! مثال ما جماعت مثال همین مرد شاکی است ... تا دیر نشده به خود بیاییم!!!                                                                             مرحوم دولابی

سخنى درباره نیمه شعبان

شیخ حرّعاملى(ره) از بزرگان اصحاب نقل مى کند که امام صادق(ع) فرمود:

«شبى که حضرت قائم(عج) در آن متولّد شد، هیچ نوزادى در آن شب متولّد نمى شود مگر اینکه مؤمن خواهد شد، و اگر در سرزمین کفر متولد گردد، خداوند او را به برکت امام مهدى(عج) به سوى ایمان منتقل مى سازد.» (و من میگویم: قابل ذکر است مراد از مؤمن و در جایی شنیدم مهدی«هدایت شده» آفریده شدن این نیست که وی هرگز به خطا نمیرود بلکه باید این متولد نیمه شعبان، این استعداد نهفته خدایی را آبیاری کرد ... مثل بذری که در زمین خوبی کاشته شده باشندش اگر آبیاری و رسیدگی نشود آن هم میشود هرزه ...)

...

محبتی در دلت احساس می کنی، هر از چند گاهی می جوشی و می خروشی از این عشق ناب، اما در عرصه زندگی، نمی دانی محبتّت کجا میرود؟ می دانی سرچشمه محبت چیست؟ معرفت! شناخت! بعد از آن جذبه اولی که تو را می کشاند، این معرفت است که تو را در این دیار ساکن و مقیم می کند، یا علی بگو و پا در میدان شناخت امامت بگذار!

 بوی پیراهن یوسف

  پیراهنی شد بافتن این کلافها به هم مولا جان! ما که منتظر نیستیم، اگر یعقوب وار منتظر بودیم، چشمان نابینایمان به بوی این پیراهن روشن می شد،

عمری بود که حسرت میخانه می کشم        یاد  لب تو منـــت پیمانه می کشم

آنقدر پافشـــاری و اصـــرار می کنم          دل را به یاری تو به میخانه می کشم

گر تو بیـــایی ای گل من در دل خراب         دستی به روی این دل ویرانه می کشم

حالا که کلافها و پیراهن را نگاه می کنم، می بینم که من کلاف نیاورده بودم آقا! کلافی در خانه مان نبود اصلا! ببخشید که باز هم اشتباه کردم،  برایم پیراهنِ یادت را فرستاده بودی و امید به خریداری ام داشتی  هنوز، بنفسی انت! گواهی می دهم که تو پسر حسین فاطمه ای! همو که حرّ را در آخرین لحظات خرید! ...........

**

این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور      پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم
سالها منتظر سیصد و اندی مرد است     آنقدر مـــرد نبودیم که یارش باشیم


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


مهدویت قبل (1)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 1:0 عصر

مهدویت

 دنیای عدالت محوری‌‌‌، دنیای ظلم ستیزی، دنیایی که همه از حقوق یکسان برخوردار باشند و سلمان ها و بلال ها بر سر یک سفره غذا بخورند، دنیایی که تبعیض و یک چشم نگری کور شده باشد، دنیایی که فساد اخلاقی و مالی فاسد شده باشد، دنیایی که ارزش مرد به ثروت نباشد، دنیایی که ارزش زن به زیبایی او نباشد و از او به عنوان مدل تبلیغاتی یا به عنوان دکور تزییناتی دفاتر و شرکت ها استفاده نشود، دنیایی که هدف نباشد بلکه وسیله ای باشد برای زندگانی جاویدان آخرت، دنیایی که هدف آفرینش، منزل مقصود باشد....

این ها آرزوهایی است که بشر همیشه داشته، از آن زمان که حاکمان زورگو زمین های کشاورزی را غصب می کردند گرفته تا اکنون که بعضی دول خود را کدخدای دهکده جهانی میدانند، ولی هیچ گاه شرایط تشکیل حکومت عدل جهانی به وجود نیامد اما این نوید داده شده که: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الائمة و نجعلهم الوارثین» آن هم توسط آخرین امام شیعیان حضرت مهدی (عج).

اما این عقیده مخصوص شیعیان نیست گر چه اختلافاتی در این زمینه بین ادیان وجود دارد. بعضی از فرق مسلمین معتقدند که این منجی هنوز به دنیا نیامده، مسیحیان او را مسیح موعود می نامند، یهودیان او را سرور میکاییلی می خوانند و زردشتیان وی را ایرانی دانسته و از او به سوشیانس یاد می کنند. در قرآن و انجیل و تورات، به منجی آخر الزمان بشارت داده شده که هیچ، حتی در کتاب های مقدس براهمه و بوداییان نیز می توان این موضوع را یافت. خلاصه اینکه همه ادیان عقیده دارند که در یک عصر تاریک و بحرانی که فساد و بیدادگری همه جا را فرا      می گیرد یک نجات دهنده بزرگ جهانی طلوع می کند و به واسطه نیروی فوق العاده غیبی و الهی اوضاع آشفته جهان را اصلاح میکند.                                                                                           به دستور مسئول کاروان


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


فاطمیه (قبل 03)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 12:58 عصر

 و باز هم بهانه! (فدک)

شاید گذشته باشه از ایام فاطمیه، میدونم که مناسبت هایی مثل شهادت دکتر چمران، مثل تولد خانم فاطمه مرضیه(س)، مثل ماجرای ششم تیر و هفتم تیر، مثل ولادت امام محمد باقر(ع)،شهادت امام هادی(ع)گذشته؛ ولی برای یه بچه شیعه که هر ...... (به دلائل امنیتی سیاست بازی سانسور شد!) لازمه همیشه برا خودش این مسائل رو مرور کنه،  میدونم این نوشته شاید تکرار آموخته های شما باشه، ولی برای یادآوری خودم میگم، که یادم نره چرا مینویسم و چرا تو لعن و نفرین هایی که مسئول کاروان به اولی و دومی و دارو دستش (بعضی وقتا!) میفرسته اشک گوشه چشم بعضیا جمع میشه با اینکه آمینشو نمیگن و بعضیها ..... (باز هم بگذریم!)، که یادم باشه بابت این دینی که الآن داریم فیضشو میبریم، شایدم پز میدیم (البته همه قبول داریم این همون مدینه فاضله امیر المؤمنین(ع) و پیامبر(ص) نیست) چه خونهایی ریخته شده، که یادم نره برای چی تا اسم حجاب میاد یاد حضرت زهرای مرضیه(س) میافتم، که یادم باشه کم حجابی و بی حجابی همیشه عناد نیست بیشتر وقتا مریضیه، که یادم باشه وظیفم چیه، که یادم باشه ... که خیلی چیزا باید یادم باشه ... خدا کنه یادم نره ... !!

و اما شرحی مختصر بر ماجرای 1400 و اندی ساله فدک؛

ای کاش فــــدک این همه اســرار نداشت             ای کاش مـدیــنـه در و دیـــوار نداشت
فــریـاد دلِ مـحــسـن زهــرا ایـن است             ای کاش در ســـوخته مســـمار نداشت

فدک سرزمین حاصلخیزی بود که در فاصله‌ی حدود 120 الی 170 کیلومتری مدینه. درآمد سالیانه‌ای حدود بیست و چهار هزار (بنا به قولی هفتاد هزار) دینار داشت که برای هر کسی میتونست وسوسه ‌انگیز باشه. این سرزمین نزدیک قلعه‌ی خیبر بود و طبق اتفاق نظر مورخین شیعه و سنی بعد از فتح خیبر، یهودیان دچار ترس شدند و این سرزمینها رو به مسلمین بخشیدند تا در امان باشند.

(تفاوت فقهى حکم خیبر و فدک: رفتار رسول خدا(ص) درباره فدک و خیبر یکسان مى‏نماید؛ ولى این دو سرزمین حکم همسان ندارند.

مناطقى که به دست مسلمانان تسخیر مى‏شود، دو گونه است:

1. مکان‏هایى که با جنگ و نیروى نظامى گشوده مى‏شود. این سرزمین‏ها که در اصطلاح «مفتوح العنوه» (گشوده شده با قهر و سلطه) خوانده مى‏شود، به منظور تقدیر از تلاش جنگجویانِ مسلمان در اختیار مسلمانان قرار مى‏گیرد و رهبر جامعه اسلامى چگونگى تقسیم یا بهره‏بردارى از آن را مشخص مى‏سازد. منطقه خیبر، جز دو دژ آن به نام‏هاى «وطیح» و «سلالم»، این گونه بود.

2. مکان هایى که با صلح گشوده مى‏شود؛ یعنى مردم منطقه‏اى با پیمان صلح خود را تسلیم مى‏کنند و دروازه‏هاى خود را به روى مسلمانان مى‏گشایند. قرآن کریم اختیار این نوع سرزمین‏ها را تنها به رسول خدا(ص) سپرده است‏‏ و مسلمانان در آن هیچ حقى ندارند)  

بعد از این قضیه آیه‌ی 6 سوره‌ی مبارکه حشر نازل شد که اموالی که بدون جنگ و خونریزی به مسلمانان میرسید رو فیء نامید و اونها رو متعلق به پیامبر(ص) اعلام کرد. و در آیه‌ی بعد هم مصارفش مشخص شد که این اموال در دست پیامبر(ص) و اهل بیتش(ع) باید باشد جهت کمک به یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان. بعد از نزول آیه 38 سوره‌ی روم "فآتِ ذَا القُربی حَقَّه" جبرئیل نازل شد و فرمود: "فدک را به فاطمه(س) ببخش". در تفاسیری از  اهل سنت، بعد از ذکر این آیه نقل کردند که:"لَما نُزِلَت وَ اتِ ذاالقُربی حَقًهُ دَعَا النًبِی(ص) فاطِمَةَ فَاَعطاها فَدَکَ الکَبِیرَ" هنگامیکه آیه نازل شد ، پیامبر(ص) فاطمه(س) را فرا خواند و فدک را به او بخشید. (احمد ثعلبی در تفسیرالبیان، جلال الدین سیوطی در جلد چهارم تفسیر خود از ابی سعید خدری، حاکم ابوالقاسم حسکانی در تاریخ خود، ابن کثیر در تاریخ خود، شیخ سلیمان بلخی در باب 39 ینابیع الموده از تفسیر ثعلبی و جمع الفوائد و عیون الاخبار = تمامی منابع از اهل سنت میباشد!!)

این قضیه سه سال قبل از رحلت پیامبر(ص) بود و در طی این مدت حضرت زهرا(س) درآمد فدک را بین فقراء تقسیم میکردند. بعد از رحلت حضرت رسول(ص)، خلیفه‌ی دوم خطاب به خلیفه‌ی اول گفت: اگر فدک در دست آنها باشد با تقسیم درآمد بین فقرا، در دلها نفوذ می کنند. این بود که ابوبکر با استناد به حدیث جعلی که به پیامبر(ص) نسبت داد " نَحْنُ مَعاشِرَ الَانْبِیاء لا نُورث ما تَرَکْناهُ صَدَقَه"، یعنی: ما پیامبران ارث نمیگذاریم و آنچه از ما باقی میماند صدقه است (تا آن زمان این حدیث را جز ابوبکر هیچ کس نشنیده بود!!!!  بسیارى از محدثان نیز بر این نکته اتفاق نظر دارند که راوى این حدیث تنها ابوبکر بود. البته بعدها پشتیبانانى چون مالک بن اوس یافت و در دهه‏هاى بعد عمر، زبیر، طلحه و عایشه نیز در شمار مؤیدان آن جاى گرفتند. این حدیث با آیات متعددى از قرآن که در آن میراث انبیا مطرح شده است، منافات دارد و بدیهى است نمى‏توان تنها با یک حدیث در مقابل این آیات صریح ایستادگى کرد)، به سراغ حضرت فاطمه مرضیه(س) آمد و به اسم گرفتن حقوق بیت المال فدک رو مطالبه کرد. حضرت زهرای مرضیه(س)در خطبه‌ی فدکیه‌ی خودشون این حدیث جعلی رو رد میکنند.

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد و آخر تابع له علی ذالک


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


فاطمیه (قبل 02)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 12:58 عصر

باز هم بهانه

شب است، شب است یا درد است نمیدانم ...

 فقط میدانم اشک از چشم فرزندان فاطمه خشک نمیشود، فقط میدانم علی تنها میشود، تنهای تنها، فقط میدانم زین پس این بار غم را علی .. امیر مومنان .. باید به تنهایی بر دوش جان بگذارد و ... و کجا برود؟

دلیر میدان های نبرد چه شکسته مینگرد ... به چه فکر میکند؟ به روزهایی که گذشت ... یا به روزهایی که باید بگذراند؟ 

مرهم دردهایش ... آه، چه کند بی او؟ میداند که میرود ... میداند که فردا خورشید وقتی طلوع میکند که دیگر فاطمه نیست، دیگر نیست ...

و فاطمه، گل سر سبد زنان ...... باید برود .. .باید علی را تنها بگذارد و برود .... چه رفتنی

انگار دردهای تنش را یادش رفته،

یک لحظه یاد پدر میکند و شوق رفتن میگیرد، و یک لحظه یاد همسر و فرزندان میکند و رفتنش کند میشود ...

امشب در خانه اش غم فریاد کنان تا آسمان میرود و برمیگردد،

یا فاطمه الزهرا، محبوبه ی علی، به کجا چنین شتابان؟ زخم های دلت را مرتضی میداند ...

دل خسته و بشکسته ات را برمیداری و میروی؟ از کنار مرتضی میروی؟ به کنار مصطفی میروی؟

فرزندان نازنینت امشب را هیچ گاهی از یاد نمیبرند ... هیچ لحظه ای

سفارش به زینب .. .به حسن .. .به حسین، و در تمام این لحظات دلت با علی است، که سکوتش بر دلت ضربه های کاری میزند

بی شک امشب گلوگاه عشق را بوسیدی، برای آخرین بار

خداحافظی هایت تا ابد طعم تلخ بی تو بودن را در کام علی و فرزندانت میریزد،

و دیگر زین پس خانه ی علی بی تو صفایی ندارد،

فقط نمیدانم علی .. امیرمومنان ... چگونه تو را در میان قبر گذاشت، و رفت ...  امشب علی بی تو چه کند؟

یاد خداحافظی های علی می افتم، آن شب که با مدینه، با شهر بی فاطمه اش خداحافظی میکرد:

 

خداحافظ ای بیت الاحزان یار      خداحافظ ای قبــر پنهان یار

خداحافظ ای شهر بـی فاطمه      شده عمر غم های من خاتمه

اگه توفیق بود هفته بعد در مورد فدک میخونیم ... التماس دعا


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


فاطمیه (قبل 01)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 12:57 عصر

بهانه

مسأله، اشکهای علی است و لرزش گونه های علی به هنگام شسشتوی پیکر مطهر تو. مهم، گریه های دادخواه و اشکهای ظلم برانداز توست و سر بر دیوار نهادن علی و زار زدن علی. انچه جانسوز است صبر توست در مصائب علی و صبر علی است در مصائب تو. و از همه مهمتر تشییع شبانه و مظلومانه پیکر توست. چه کردند با تو که این تازیانه اعتراض جاودانه را ـ المخفیة قبرهاـ  بر پشت تاریخ روا دانستی. چه ظلمها بر تو رفته بود چه حقها از تو تضییع گردیده بود که این اعتراض افشاگرانه را بر پیشانی تاریخ حک کردی؟ و دشمن را بر کرسی رسوایی جاودانه نشاندی؟ و این چگونه اعتراضی بود که خداوند نیز به حمایت از آن برخاست. همان علی که مأمور به سکوت بود، همان علی که شمشیر را علیرغم کارسازی و برندگی در نیام پسندیده بود، همان علی که سختترین جنایات تاریخ را تاب آورده  و دم برنیاورده بود چه شد که در حمایت از این اعتراض شکوهمند تو، بر بالای بقیع ایستاد، شمشیر از نیام کشید و  دشمن را تهدید به جاری کردن سیل خون بر زمین کرد؟ باری این اعتراض تو در تشییع شبانه ات و در مخفی کردن قبرت اگرچه تاریخ را از تحریف مصون می داشت و اگرچه فریاد تظلم تو را جهانیان تا ابد طراوت می بخشید، اما سنگینترین غم شیعیان تو گشت و عظیمترین درد اسلام و بزرگترین اندوه انسانیت.


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


فاطمیه (05)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 12:53 عصر

فاطمیه(5)

گفتیم: فاطمیه قیامی است بسیار پر اهمیت و بسیار پیچیده. ولی واقعیت و باطن اینها خیلی اهمیت دارد. در قیام فاطمه زهرا (سلام ا... علیها) واقعیات ظاهری زیادی بود که آدم موضوع را بی ارزش تلقی بکند. قیام فاطمیه در دفاع از دو چیز بوده. 1) در دفاع از ولایت علی (علیه السلام) و دو) در دفاع از فدک فاطمه زهرا(سلام ا... علیها). فاطمه زهرا (سلام ا... علیها) تمام عملیات اتمام حجت و هدایت را انجام دادند. قصه فدک بهانه بود. اگر ظاهر واقعیات شما را بگیرد هنوز هم بعد از 1400 سال نمی شود از فدک فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) دفاع کرد! قیام امام حسین(علیه السلام) حفظ حداقل های دین بود ولی قیام فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) تحقق حداکثر دین بود. قبولی در امتحان قیام فاطمی نمره اش بالا بود. قبولی یعنی تحقق ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در آن تاریکی و اهمیتش به این بود که آبروی خودش را در موضوع فدک گذاشت.

و امـا...یک وهابی میگفت ما نباید در مورد معاویه افراط کنیم! ممکن است خطایی کرده باشد! بالاخره صحابی پیغمبر است! کوچکترین حسن معاویه را که اصلاً حسن نیست را گرفته اند و بقیه اش را نمی خواهند ببینند! می گویند صحابی پیغمبر است! در بعضی کشورها شیعه را بکشند چون به معاویه بی احترامی کرده! حالا معاویه چه حسنی دارد؟! میگویند پیغمبر را دیده است!!!! ای بابا! ابن ملجم هم امیرالمؤمنین(علیه السلام) را دیده!! خوب خیلی ها خیلی ها را دیده اند این که دلیل نمیشود. شیطان هم حضرت آدم را دید! دل وقتی بیمار شد اینگونه میشود!

فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) آمدند در مسجد سخنرانی محکمی کردند. در این سخنرانی محکم حق خودشان را طلب کردند. بعد از اینکه استدلالهای لازم را انجام دادند، آن شخصی که غاصبانه روی منبر پیامبر(صلی ا... علیه و آله) نشسته بود گفت: صدق ا.. و صدق رسوله «خدا و پیغمبرش راست گفتند» و شروع کرد از فاطمه(سلام ا... علیها) تعریف کردن! تو عالِمه ای، ما باید این چیزها را از تو یاد بگیریم. حضرت فرمودند: ولی بین من و تو مردم داوری بکنند. عین عبارات اون فرد رو بهتان میگویم: این مردم این کار را به من سپردند و من بر اساس رأی این مردم بوده که فدک را گرفته ام و به بیت المال سپردم. با مردم روبرو هستید با من کاری ندارید، شما با مردم صحبت کنید! اولین جایی که مردم روبروی حق، مردم روبروی رأی خدا، مردم روبروی رأی پیامبر، مردم روبروی فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) ، مردم روبروی ولایت قرار گرفتند توسط یک جریان عوام فریبانه ای بود که اینجاست قصه اش.

فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) رو کرد به مردم صدا زد: مردم! بلند شوید حق من را بگیرید، مگر من دختر پیغمبر شما نیستم؟ عرب در آن زمان رسمش بود به کسی مدیون بود در حق بچه هایش دِین ادا می کرد. میگفت به بابای این مدیونم، بچه اش الآن گیر افتاده، خرج میکنم برایش. فرمود: من دختر پیغمبر شما هستم یا نیستم؟میگوید مردم سرشان را انداختند پایین، بلند شوید و حق من را گرفته اند، من اثبات کرده ام که این حق من است، شمشیرهاتان را بکشید. میگوید همه سرهایشان را انداخته بودند پایین!! دیگر صدا از کسی بلند نمیشد! مانده بودند، گیر کرده بودند، آنجا بود که فاطمه (سلام ا... علیها) بعد از این تقاضای خودش از مردم وقتی بی پاسخ ماند، برگشتند و در خانه امیرالمؤمنین(علیه السلام) صدا زدند؛ یا علی! مثل بچه ای که در رحم مادر زانوهایش را جمع می کند در بغلش زانوهایت را جمع کرده ای در بغلت، در مسجد خارم کردند. فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) سیلی خوردن را نمی گوید خار شدن، این که با مردم مواجه شده و مردم حق را با بیان فاطمی اقامه نکردند... این یک بیان شکوه آمیز ، هنرمندانه خاصی است، یعنی علی من تازه می فهمم چرا تو در خانه نشستی و بیرون نمی روی، حقیقت این مردم را پیدا کردم! دیگر من هم مثل تو کاریشان ندارم، اینجا امیرالمؤمنین(علیه السلام) صدا زدند: فقل حسبی ا... بگو خدا برای ما بس است! دیگر از آن به بعد کسی جز صدای ناله فاطمه نشنید!

چه عوام فریبی انجام دادند. عوام فریبی چه اشکالی دارد؟ رفقا من به شما یک نکته ای عرض بکنم: آقا میشه عوام فریبی کرد؟ در حضور امیرالمؤمنین(علیه السلام) و فاطمه (سلام ا... علیها) میشود مردم فریبی کرد! دیگر نه امیرالمؤمنین(علیه السلام) میتواند برای مردم کاری بکند نه
فاطمه (سلام ا... علیها) ! بله میشود مردم فریبی کرد! بعد از چند روز از رحلت پیغمبر(صلی ا... علیه و آله) که همه آنها یادشان است فاطمه که وارد میشد
پیامبر(صلی ا... علیه و آله) تمام قد در مقابلشون بلند میشدند؛ میشود عوام فریبی کرد! دیگر نه علی(علیه السلام) میتواند کاری کند نه فاطمه(سلام ا... علیها) ؛ چون مردم خودشان را زده اند به گول خوردن، خواب رو میشود بیدار کرد ولی کسی که خودش را زده به خواب، به تصمیم خودش بستگی داره که کی بیدار شود! دیگه هر چه ترقه هم بتراکنی بیدار نمیشود!

آی شیعیان، آی محبین فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) من به شما یک مژده بدهم؟ خدا هیچ تبعیضی قائل نمیشود؛ قصه های فاطمیه را شنیدی؟ دلت شکسته؟ دلت گرفته؟ حسرت زده شده ای؟ میگی چرا من اون زمان نبودم فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) شبها بیاد در خانه من را بزند من را بیدار کند؟! یا فاطمه می آمدی در خانه من را میزدی؛ میدیدی من چگونه برایت بیدار میشدم. حالا چون زمانه من را عقب انداخته دیگر آن چهار تن پاک و نورانی نباید بیایند در خانه من؟! علی(علیه السلام) می آمد نیمه شبها در خانه ها را می زد، تبعیضی نیست همین الآن هم همینطور هست ها! زده در خانه ات را، به خدا قسم اگر فاطمه(سلام ا... علیها) نزده بود شبها در خانه شما را، جمع نمیشدید بروید فاطمیه، بعد از هزار و چهارصد سال کوچه بنی هاشم را گرفته ای، رها نمیکنی آدرسش را، فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) در خانه تو هم آمده، حسن و حسینش را فرستاده، این اتفاق افتاده،  الآن هم می افتد. شاد باش. بگویم؟ ... به خدا قسم فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) هنوز هم کمربند امیرالمؤمنین(علیه السلام) به دستش هست. نه علی، علی سرسلسله جنبان است، همه سلسله به دست فاطمه(سلام ا... علیها) است. همه سلسله، ما ها هم همه کمربندمان دست فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) است. اصلاً حیات اجتماعی، دینی ما بدست فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) است. آن وقت این حیات دینی، اجتماعی را می خواهند با دو تا ترقه تمامش کنند برود! این حرفها چیه رفیق من؟! فقط کافی است ما خودمان را به خواب نزنیم، خودمان را به فریب خوردن نیاندازیم، اینقدر واضح است، اینقدر واضح است، صحنه، وا... به خدا بحث و جدل سیاسی نیازی نیست. دیدی یک کسی نیاز دارد برایش بحث کنی، یه لبخند بهش بزن، همین! یه لبخند بهش بزن، بگو چطوری؟ حالت خوبه؟ ولمان کن بابا! بحث نیازی نیست اینقدر روشن است. اما اگر کسی خودش را به خواب زد چه؟

فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) در مسجد دید نه! اینها خودشان را به خواب زده اند، آمد در خانه صدا زد، علی بلند شو برویم شبها درِ خانة اینها ببینیم این را می توانیم بیدار کنیم یا نه؟ دست بر نمیدارد که! مادر است دیگر، دست بر نمی دارد. بچه ها بد هم باشند که مادر بد نمیشود. مادر خوب است. اصلاً مادر اینگونه است. روز قیامت هم صحرای محشر می رود صدا میزند: خدایا من فاطمه هستم یا نه؟ - بله یا فاطمة من، تو اولین کسی هستی که وارد بهشت می شوی، بیا ای عزیز من، بیا ای حبیبه من. صدا می زند خدایا نمیروم. تا وقتی شیعیان و محبین علی و حسنینم را نبرم، نمی روم. چه پشتوانه ای؟ واقعاً معلوم نیست ما آمدیم غصه بخوریم برای فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) یا جشن و پایکوبی تو دلمان برقرار بکنیم از یک همچین پشتیبانی! با این همه سماجت و اصرار، با این همه محبت و این همه پیگیری!

فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) آمد مردم را، افکار عمومی را روشن بکند. یا فاطمه آخر تو چقدر آدم ها را آدم حساب میکنی؟! اگر شما بگی الآن چرا خانم نمیاد علنی من را کمکم بکند؟ من از طرف ایشان عرض میکنم خدمت شما: چون تو دیگر خیلی بالغ شدی ، بزرگ شدی، می فهمی، به خدا اگر نیاز بود هنوز هم خودشان می آمدند. می آمد امشب در خانه ات را می زد. اما اگر نمی آید سر بی اعتنایی نیست، میگوید این دیگر میفهمد، تو پیغام من را ببر، بهش بگو یا فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) ، این راه می افتد. باز هم احترام و اعتنا به تو دارد، اگر بگوییم که خانم اگر راه نیافتاد چه؟

میفرماید: کسی که با پیغام من راه نیافتاد، با پیکر پهلو شکسته من هم راه نمی افتد! پس بهتر است من رو نبیند، اصلاً علی جانم تو هم من رو به همین دلیل مخفیانه به خاک بسپار. کسی که با داستان من روشن نشد با دست شکسته ام هم روشن نمیشود!!!

و دیگر ادامه ندارد ... باشد که رستگار شویم!                                                                                                                                                         (فاطمیه – سخنرانی استاد پناهیان)


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


فاطمیه (04)

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 12:53 عصر

فاطمیه(4)

گفتیم: فاطمیه قیامی است بسیار پر اهمیت و بسیار پیچیده. ولی واقعیت و باطن این ها خیلی اهمیت دارد. در قیام فاطمه زهرا (سلام ا... علیها) واقعیات ظاهری زیادی بود که آدم موضوع را بی ارزش تلقی بکند. قیام فاطمیه در دفاع از دو چیز بوده. 1) در دفاع از ولایت علی (علیه السلام) و دو) در دفاع از فدک فاطمه زهرا(سلام ا... علیها). فاطمه زهرا (سلام ا... علیها) تمام عملیات اتمام حجت و هدایت را انجام دادند. قصه فدک بهانه بود. اگر ظاهر واقعیات شما را بگیرد هنوز هم بعد از 1400 سال نمی شود از فدک فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) دفاع کرد!

و امـــا ... هدف فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) با هدف قیام امام حسین(علیه اسلام) تفاوتی داشت. قیام امام حسین(علیه اسلام) ویژگی اش این بود که میخواست حداقل های دین را حفظ کند ولی قیام فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) تحقق حداکثر دین بود؛ لذا با یک عملیات پیچیده این کار را انجام داد. امام حسین(علیه اسلام) چون می خواست حداقل ها را حفظ کند علی اصغر(علیه السلام) را آورد میدان جنگ فرمود به این طفل آب بدهید. از همه عالم بپرسی چرا باید به بچه آب داد؟ می گویند خوب او بچه است و گناهی ندارد! امام حسین(علیه السلام) بطلان دشمن را ثابت کرد. نگویید امام حسین(علیه اسلام) (نعوذ با...) به ذلت افتاد. فاطمه زهرا(سلام ا... علیها)  هم می خواست اتمام حجت کند و با یک امر پیچیده اتمام حجت کرد که به این سادگی هنوز هم قابل دفاع نیست!

ایشان در قیام نمیخواهند کوتاه بیایند. مردم! فهمیدید این را که فدک مال من است؟ اگر نفهمیدید پس نمی خواهم اصلاً شما را، اصلاً
نمی خواهم شما به علی یاری برسانید! اگر این را نفهمیدید یاریتان هم برای علی به درد نمی خورد! من میخواهم یار جمع کنم برای علی، ولی نه به هر قیمت. دیدید معلم امتحان سخت میگیرد، کسی قبول نمیشود؛ نه اینکه نخواهد کسی قبول بشود. قبولی نمره اش بالا بود. قبولی یعنی تحقق ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در آن تاریکی. کار سختی است. قیام صدیقه کبری(سلام ا... علیها) این پیچیدگی ها را داشت. اهمیتش هم به چه بود؟ اهمیتش به این بود که آبری خودش را در موضوع فدک گذاشت.

بعضی وقت ها سوار تاکسی میشویم، چون به هر حال آخوند هستیم رویمان نمیشود سر بیست تومن چانه بزنیم ... از آن میگذریم ... حالا چون یک ذره غیر جسمانی شدیم و روحانی شدیم! فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) چه گونه از آبروی خودش گذاشت روی این موضوع. تویی که در مقایسه با ایشان زبانم لال اصلاً هیچی. اصلاً حرفشو نزنید. تویی که در مقایسه با اولیای مثلاً معمولی خدا من و تویی که هیچی نیستیم، از ماشین داریم میایم بیرون زورمان می آید حرف بزنیم، حاضریم ضرر بکنیم اما آبرویمان حفظ بشود. فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) چگونه از آبروی خود گذشت؟ پول؟ باغ؟ ملک؟ مال؟ برای اینکه حقانیت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را اثبات کند. نزاع را برد روی موضع دیگری. هر جریان انحرافی که اتفاق می افتد خداوند راه شناختش را هم برایمان گذاشته است. در روایت هست که خداوند هیچگاه نمیگذارد مؤمن دلش یقین پیدا کند به باطل! هرجا دیدی کسی یقی کرده به باطل بدان خودش هم از جنس همان است. مؤمن هیچگاه ته دلش قرص نمیشود به باطل!

ببینید حضرت فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) در یک آزمایش سخت رو موضوع ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) یک مقداری کار کرد، بعد آمد رو موضوع فدک کار کرد که با فدک یک کمکی برساند به علی(علیه السلام). بگوید اینها این هستند. منتها این کمکش سطح بالا بود. کمک سخت بود. توی این کمک سخت هم از آبروی خودش هم سنگین هزینه کرد. این وا... از جان دادن در راه خدا بالاتر است. یک نکته داخل پرانتز بگم: ابا عبد ا... (علیه السلام) تو صحنه منا وقتی سخنرانی کردند به سران صحابه و مؤمنین و تابعین برگشتند فرمودند: شما راه مادرم فاطمه را ادامه ندادید که اینجوری بیچاره شدید. حاج آقا ما این را خوانده ایم اینجوری نگفته است! خوب، مگر نفرمود شما آبرودارها از آبرویتان چرا برای اسلام نمیگذارید؟ کار به اینجا کشیده شده که جان باید بدهیم؟ مگر نگفت اگر انسان از آبرویش برای دین بگذرد دیگر نیازی نیست که جان بدهد برای دین؟ جان امیرالمؤمنین حفظ شد چون فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) از آبروی خود گذشت.

حالا .. بعد از رحلت یا شهادت پیامبر اسلام(صلی ا.. علیه و آله)، فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) عزیزترین کس عالم اسلام است. این فاطمه آمد موضوع فدک خودش را مطرح کرد تا بتواند بطلان آنها را اثبات کند. از آن طرف حالا به عبرتهایش بپردازید. مردمی که آقا دنبال تأمین، حالا نمی گویم منافع خودشان باشند، کافیست رذالتهایی را در خودشان پنهان کرده باشند، دنبال کوچکترین دلیل می گردند برای صحت تمایل خودشان. از آن طرف فاطمه زهرا(سلام ا... علیها) می خواست بگوید که این کوچکترین دلیل که حق من را گرفته اند دلیل بر بطلان آنهاست، اما دلهای بیمار چه گونه عمل میکنند؟ دلهای بیمار دنبال کوچکترین دلیل هستند برای چه؟ برای اثبات صحت.

.... ادامه دارد ... انشاء ا...

 (فاطمیه – سخنرانی استاد پناهیان)

نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آژیر خطر!
اعیاد مبارک
وظایف منتظران (حاج اسماعیل دولابی)
درد و دل!!
یا ایها الذین آمَنوا، آمِنوا!!!!
صیقلی کن!
گنجشک و ماه
ویژه نامه شهادت امام رضا(ع)
با او...
شیعه، محرم، غدیر!
نیایش
چه خبر؟!
بلاتکلیفی!
عادت کرده‏ایم ...!
بلیط
[همه عناوین(188)][عناوین آرشیوشده]