سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه شماره 40

چهارشنبه 89 فروردین 25 ساعت 2:51 صبح

أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ      __    سلام بر آن لب هاى خشکیده                                                                                                                                                               (فرازی زیارت ناحیه مقدسه)

مهدویت(5):

الیس الصبح بقریب؛ آیا صبح نزدیک نیست؟     (سوره هود - آیه81)

بیا و زود بیا؛ که تاب و توان صبر هم از نبودنت لبریز شده ... بیا و زود بیا؛ که منتظرانت پناهی جز تو نمی بینند و جز تو دل به کسی خوش
نمی کنند ... بیا و زود بیا؛ که باگ رحیلت، گوشهای بی جانمان را که با نوای دل انگیز معنویت بیگانه شده، آشنا خواهد ساخت ... بیا و زود بیا؛ که عشق، هیأت واقعی خویش را از دست داده و ملعبه ای شده در دست مجنونین انسان نما ... بیا و زود بیا؛ که حقیقت وجود هستی، به سنتی گراییده و تزویر و ریا و دو رنگی وجود همگان را فرا گرفته است ...

من؛ سرگشته و حیران از جبر زمانه (نه بهتر بگویم، اختیار خویشتن!)، دنبال گمگشته ای پیدا، اما پنهان از دیدار، با چشمانی اشک بار و دیده ای گریان، می گردم ... اما نمی دانم انتهای آن را آشکارا خواهم دید؟ یا هنوز باید منتظر ابتدای آن بمانم؟                                  (دست نوشته یکی از اعضاء کاروان)

تو کیستی؟ امام تو کیست؟ آیا او مثل برادر بزرگتر توست که باید ادب و احترام نسبت به او داشته باشی؟ یا مثل پدر توست که لازم است آنچه امر و نهی دارد در صورتی که بر خلاف خواسته خدا نباشد اطاعت کنی؟ نه! نه! گویی او را نمیشناسیم و وظیفه خود را نسبت به او نمیدانیم. آیا در روز قیامت، طاعت و بندگی خود بدون ولایت ولی خدا، امام معصومی که خدا برای تو معین کرده باشد، مورد قبول واقع می شود؟ و حال؛ مثال ما و امام زمان؛ مثال یک بدن است که او سر باشد و ما دست و یا دیگر اعضاء و جوارح که در بدن کنار یکدیگر جمع شده اند و با هم یک امت، یک آئین و یک وجود را تشکیل داده اند.

(و نمی خواستم وارد جزئیات مثال شوم والّا مناسب تر بود که گفته شود رسول خدا(صلی ا... علیه و آله) جایگاه عقل و امامان جایگاه قلب و یاران خاص جایگاه حواس و مردم جایگاه اعضاء و جوارح اند) در کل اگر دست بیمار و آلوده شود و لازم گردد تا قطع شود، بدن می تواند بدون آن زندگی کند. پس زندگی یک بدن در درجه اول به سالم بودن مغز و سر است نه به سالم بودن دست! آیا شنیده ای دست بگوید اگر سعی کنم آن تیغ برنده را از سر دور کنم ممکن است آسیب ببینم و ممکن است قطع شوم؟ آیا شنیده ای یک دست که در راه حفظ سر مجروح شده برای سر منت بگذارد و بگوید این من بودم که فداکاری کردم و گر نه تو کهسر هستی از بین رفته بودی؟

هرگز!! وظیفه دست یاری کردن است در حد توان. وظیفه دست فداکاری است تا وقتی جان در بدن دارد. دست باید فدای سر شود. بدون هیچ وقفه و یا معطلی اگر سر از بین رفت دیگر کل بدن در هلاکت خواهد بود. لذا وای بر جامعه ما اگر دست ها در محافظت از سر کوتاهی کنند یا علیل و مریض شوند و باشند. دست از خود منیت ندارد، مشغله ندارد فکر و برنامه ندارد، آینده و آرزو ندارد. همه وجودش حفاظت از سر و اطاعت از او امر سر است و سر هم از خود منیت ندارد ، دلبستگی ندارد تمایل به زندگی پست مادی ندارد و همه دغدغه اش در ارتباط با معبود و خالق خویش است که او چه می خواهد و آن را بجای آورد.

بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت           **            سر خُم می سلامت شکند اگر سبویی

خلاصه اینکه ما باید در راه حفظ جسمی و پیام امام زمان(روحی له الفداه) که حفظ کل هستی است از جان ناقابلمان بگذریم، چه اینکه امام را ببینیم و چه نبینیم. وظیفه دیدن نیست، وظیفه حراست است ...

به بهانه شهادت حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) و به امامت رسیدن قطب عالم امکان (روحی له الفداه):

امام حسن عسکری(علیه السلام) بعد از شهادت پدر بزرگوارشان در سن 22 سالگی هدایت امت اسلام را عهده دار شدند. همچون پدران خویش مبین حقیقت دین و احیاگر اسلام ناب و گسترش دهنده فرهنگ اهل بیت و تعالیم خاندان رسالت بودند. ایشان 6 سال در شهر سامرا امامت کردند که با سه طاغوت همزمان بود. ایشان اکثراً تحت نظر و در زندان بودند. ایشان در آن شرایط سخت توانستند مکتب تشیع را به بهترین شکل حفظ کنند و علاوه بر آن، آمادگی مردم برای پذیرش امامت ویژه فرزندشان (حضرت حجت(روحی له الفداه)) را نیز ایجاد کنند. امام به چهل تن از اصحاب خویش امام بعد خود را معرفی نمودند. ایشان ضمناً خبر غیبت ایشان را نیز داده بودند. «این را هم بدانید که شما او را پس از امروز نخواهید دید تا اینکه زمانی دراز بگذرد، بنابر این از نائب او اطاعت کنید» و حضرت بدین گونه امام مهدی(علیه السلام) را به شیعیان معرفی فرمودند. ایشان همانند تمام پدران بزرگوارشان توانستند با سخنان گهربار و عملکرد حساب شده و الهام از غیب، مکتب جدش را چنان بیمه کنند که اگر غیبت فرزند برومندشان هر چه طولانی شد ضربه و آسیبی به آن مکتب نرسد و دوباره همان مکتب ناب محمدی در زمانی که خداوند متعال مقدر کرده به دست مبارک آن جانشین بحق خود که جانها همه فدایش باد برسد.

سرانجام امام حسن عسکری(علیه السلام) به گونه مرموزی با دسیسه معتمد عباسی مسموم شدند و در بستر بیماری قرار گرفتند. به غلام خود عقید فرمود: به آن حجره برو کودکی را می بینی که پشت پرده به سجده افتاده او را بیاور. غلام آنجا رفت و آن کودک را در حال سجده دید. وقتی نگاه امام به او افتاد گریه کردند و فرمودند: ای سرور اهل خانه خود به من آب بیاشام همانا من به سوی پروردگارم می روم آن آقازاده ظرف آب جوشانده را با دست خود به پدر نوشاند، سپس امام فرمودند: مرا برای نماز آماده کنید. آن آقا زاده پدر را در وضو گرفتن کمک نمودند.

امام فرمودند: بشارت باد بر تو ای پسرم که تو صاحب الزمانی و تویی مهدی و حجت خدا بر روی زمین ...

و امام عسکری(علیه السلام) در سن 28 سالگی به شهادت رسیدند. در این روز باید امام بعد، بر حضرت نماز میگذاردند تا خلفای عباسی نتوانند جریان امامت را تمام شده انگارند. و یا بدخواهان آن را از مسیر خود منحرف کنند. هنگامی که جعفر کذاب(عموی دروغگوی امام مهدی)  میخواست نماز را بر بدن برادر خود بخواند همگی کودکی را دیدند که از خانه امام عسکری(علیه السلام) بیرون آمد و عموی خویش را کنار زد و بر بدن مطهر پدرشان نماز گذاردند. بیرون آمدن حضرت مهدی(علیه السلام) و نماز گذاردن ایشان همه جا منتشر شد. کارگزاران و مأموران معتمد عباسی به خانه امام هجوم بردند اما هر چه گشتند چیزی نیافتند. در چنین شرایطی بود که برای بقای حجت حق تعالی، امر غیبت امام دوازدهم پیش آمد و جز این راهی برای حفظ جان آن خلیفه خدا بر زمین نبود، زیرا ظاهر بودن حجت حق همانا و قتل ایشان مثل پدران بزرگوارشان همان. مشیت و حکمت الهی بر این بود تا حضرتش از دیده ها پنهان شوند تا واسطه فیوضات الهی بر اهل زمین سالم بمانند. ایشان در غیبت صغری که از سال 260 (هـ . ق) شروع شد و حدود 70سال طول کشید با 4 نائب با مردم ارتباط داشتند. در سال 329 با فوت آخرین نائب غیبت کبری آغاز شد.

خلاصه اینکه: خواهرم و برادرم؛ 1171 سال است که ایشان به امر رب العالمین از دیده ها غایب هستند تا آن روزی فرا رسد که ما مردم...! (همه میدانیم جای این سه نقطه چه کلمه ای است!) آمادگی ظهور حضرتش را داشته باشیم ... آمادگی پذیرش احکام ناب محمدی ... نه آمادگی به شهادت رساندن ایشان را همانطور که پدران بزرگوارشان شهید شدند! ... آمادگی شیعه تنوری بودن نه تنور شیعه درست کردن! ... آمادگی قربانی کردن نفس پای قدوم مبارکشان را نه پای روی اوامر ایشان نهادن برای نفسِ خویش. بیایید آمادگی لازم را در خود ایجاد کنیم تا شاید ... باشد برای بعد!!!!!!

 (سوگنامه آل محمد و زندگی نامه حضرت مهدی و امام حسن عسکری(علیهما السلام))

به بهانه میلاد حضرت صادق(علیه السلام):

ولادت با سعادت حضرت صادق(علیه السلام) در 17 ربیع الاول سال 83 (هـ.ق) که مصادف با میلاد حضرت ختمی مرتبت است.

عمرو بن اشعث گوید: شنیدم که امام صادق(علیه السلام) سخن می گفت در حالی که ما حدود بیست مرد در خانه نزد ایشان بودیم. رو به ما کرده فرمودند: شاید به نظر شما چنین بیاید که این کار در امامت به اختیار مردی از ما خاندان است که به هر کس خواهد می سپارد، به خدا قسم که اینطور نیست بلکه آن قرار و پیمانی است فرود آمده از جانب خداوند بر رسول خدا(صلی ا... علیه و آله) به مردانی که هر یک پس از دیگری نامشان برده شده است تا به صاحب آن پایان یابد.                                                                                                                               (غیبت نعمانی)

به بهانه میلاد حضرت رحمت للعالمین(صلی ا... علیه و آله):

حضرت محمد(صلی ا... علیه و آله) در 17 ربیع الاول سال عام الفیل در شهر مکه متولد شدند، در حالی که پدرشان را از دست داده بودند. شبی که ایشان متولد شدند هر بتی که در هر جای عالم بود بر زمین افتاد و ایوان کسری شکست و آتشکده فارس که هزاران سال خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد. آمنه (سلام ا.. علیها) مادر آن حضرت می فرماید: و ا... چون پسرم متولد شد دستها را بر زمین گذاشت و سر بسوی آسمان بلند کرد و به اطراف نظر کرد و از او نوری ساطع شد که همه چیز را روشن کرد و صدایی شنیدم که هر کسی گفت: نام بهترین مخلوق عالم را محمّد بگذار.

حضرت از بدو تولد تا 6 سالگی با مادر زندگی می کردند. که در همان سن کودکی با فوت مادرشان تحت سرپرستی پدر بزرگشان حضرت عبدالمطلب قرار گرفتند. پس از وفات ایشان در سن 8 سالگی ایشان در منزل عموی خویش ابوطالب زندگی نمودند. در سن 22 سالگی با عموی خویش به شام رفتند و در سن 25 سالگی با حضرت خدیجه(سلام ا... علیها) ازدواج کردند. در سن 40 سالگی به پیامبری مبعوث شدند، ابتدا حضرت خدیجه و امیرالمؤمنین (علیهما السلام) به ایشان ایمان آوردند و پس از پنج سال عده زیادتری به دین ایشان گرویدند.

ایشان مدت سه سال در اثر آزار مشرکان در شعب ابی طالب محاصره بودند و در آنجا بود که ایشان دو حامی بزرگ خویش یعنی حضرت خدیجه و ابوطالب (علیهما السلام) را از دست دادند. پس از شکستن محاصره، آزار و اذیت مشرکان شدت بیشتری به خود گرفت تا جایی که تصمیم به ترور حضرت گرفتند و ایشان تصمیم به هجرت به مدینه را گرفتند (البته با دستور خدای باری تعالی). در آن شب امیرالمؤمنین(علیه السلام)  به جای حضرت آرمیدند و آن حضرت مخفیانه به مدینه هجرت نمودند. تا سال 8 هجری مشرکان مکه جنگهایی نظیر: بدر، احد، احزاب و ... را بر علیه مسلمانان ترتیب دادند؛ اما در این سال با فتح مکه، مرکز اصلی مشرکان به تصرف مسلمانان در آمد و به مرکز وحدانیت تبدیل شد.

سپاس پروردگاری را که بر ما منت نهاد به وجود رحمت للعالمین، همو که هیچ فرشته ای و هیچ پیامبر مرسلی و هیچ موجودی نیکوتر و محبوبتر از او نزد خداوند نیست. که آنچه پروردگار به همه پیامبران عطا فرموده جملگی را به او بخشیده، بلکه چندین برابر بیشتر از آنچه به آنان داده به وی ارزانی داشته، با او سخن گفت تا آنجا که از مقام فرشتگان مقرب و طواف کنندگان گرد عرش خداوندی نیز گذشت. پس کتابی براو فرستاد که فراگیر کتب گذشته بود، آنچه از دانشهای فراوان که در آنها بود همگی را در بر داشت و برتر و سرشارتر از آنها بود.

خلاصه اینکه با پیروی از رهنمونهای قرآن و تفسیر آن یعنی اهل البیت (همان دو ثقلی که حضرتش به امانت برای ما نهادند) خود و دیگران را از گمراهی نجات بخشیده به ریسمان امن الهی چنگ زنیم و راه رستگاری و فلاح را بپیمائیم.                                                     (منتهی الآمال)

الهی عاقبت محمود گردان


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آژیر خطر!
اعیاد مبارک
وظایف منتظران (حاج اسماعیل دولابی)
درد و دل!!
یا ایها الذین آمَنوا، آمِنوا!!!!
صیقلی کن!
گنجشک و ماه
ویژه نامه شهادت امام رضا(ع)
با او...
شیعه، محرم، غدیر!
نیایش
چه خبر؟!
بلاتکلیفی!
عادت کرده‏ایم ...!
بلیط
[همه عناوین(188)][عناوین آرشیوشده]