سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه شماره 34

چهارشنبه 89 فروردین 11 ساعت 10:39 عصر

نشریه منتظران ظهور _ شماره 34

22/10/1388

هو الجمیل

«انَّ الاِسلام بَدئُهُ مُحَمَّدِیٌّ و بَقائُهُ حُسَینِیٌ»

هدف عالى قیام سیّدالشهدا(علیه السلام) از زبان خود حضرت (علیه السلام)

قیام مقدس و پرشکوه امام حسین(علیه السلام) ریشه در انحراف‌هاى بـنیادى و اساسى در جـامعه اسلامى داشت. این انحراف‌ها زائیده انحراف حکومت از مسیر اصلى خود از سقیفه به بـعد بـود. که پس از شهادت امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلاً بـه دست حزب ضد اسلامى اموى افتاد. بـه گواهى اسناد تاریخى، سران این حزب هیچ اعتقادى بـه اسلام و اصول آن نداشتند(1). و ظهور اسلام و به قدرت رسیدن پیامبر اسلام(صلی ا... علیه و آله) را، جلوه‌اى از پیروزى تـیره بـنى‌هاشم بـر تـیره بـنى‌امیه، در جریان کشمکش قبیلگى در درون طایفه بـزرگ قریش مى‌دانستند(2). و بـا یک حـرکت خـزنده، بـه تـدریج در پـوشش اسـلام بـه مناصب کلیدى دسـت یافتند. و سرانجـام از سال چهلم هجـرى، حکومت اسلامى و سرنوشت و مقدّرات امّت اسلامى به دست این حزب افتاد و پس از بیست سال حکومت معاویه، و بـه دنبـال مرگ وى، پـسرش یزید بـه قدرت رسید؛ که اوج انحراف بـنیادى، و جلوه‌اى آشکار از ظهور «جاهلیّت نو» در پوشش ظاهرى اسلام بود(3). امام حـسـین(علیه السلام) نمى‌تـوانسـت در بـرابـر چـنین فاجـعه‌اى سکوت کند و احساس وظیفه مى‌کردند که در بـرابـر این وضع، اعتـراض و مخالفت کنند. سخنان، نامه‌ها و سایر اسنادى که از امام حسین(علیه السلام) به دسـت ما رسـیده، بـه روشنى گویاى این مطلب اسـت. این اسناد بـیانگر آن است که از نظر امام(علیه السلام)، اسـاس انحراف‌ها و گمراهی‌ها این بود که عناصر فاسد و غیر لایق، تکیه بر مسند خلافت امت اسلامی و جایگاه والاى پـیامبـر(صلی ا.. علیه و آله) زده بـودند و حاکمیت و زمامدارى آنها، آثار و نتایج بـسیار تلخ و ویرانگرى بـه دنبـال آورده و خواهد داشت.

 ویژگى هاى پیشواى مسلمانان

امام حـسـین(علیه السلام) هنگام عزیمت بـه سـوى عراق در منزلى خطاب به «حرّ» خطبه‌اى ایراد نمودند و طى آن انگیزه قیام خود را چنین شرح دادند: «مردم! پـیامبـر خدا(صلی ا... علیه و آله) فرمودند: هر مسلمانى بـا حکومت ستـمگرى مواجـه گردد که حـرام خدا را حـلال شمرده و پـیمان الهى را درهم مى‌شکند، بـا سنّت و قانون پـیامبـر از در مخالفت درآمده در میان بـندگان خـدا راه گناه و معصـیت و تـجـاوزگرى و دشـمنى در پـیش مى‌گیرد، ولى او در مقابـل چنین حکومتى، بـا عمل و یا بـا گفتار اظهار مخالفت نکند، بـرخـداوند است که آن فرد (ساکت) را بـه کیفر همان ستمگر (آتش جهنم) محکوم سازد. مردم! آگاه باشید اینان (بنى امیه) اطاعت خدا را ترک و پیروى از شیطان را بـر خود فرض نموده اند، فساد را تـرویج و حدود الهى را تعطیل نموده فى را (که مخصوص بـه خـاندان پـیامبـر است) بـه خـود اختصاص داده‌اند و من بـه هدایت و رهبـرى جامعه مسلمانان و قیام بـر ضدّ این همه فساد و مفسدین که دین جدّم را تغییر داده اند، از دیگران شایسته ترم ...(4)

محو سنتها و رواج بدعتها

آن حـضرت پـس از ورود بـه مکّه، نامه‌اى بـه سران قبـائل بـصره فرستادند و طى آن چنین نوشتند:

«...اینک پیک خود را بـا این نامه بـه سوى شما مى‌فرستم، شما را به کتاب خدا و سنت پیامبـر دعوت مى‌کنم، زیرا در شرائطى قرار گرفته‌ایم که سنت پیامبر به کلى از بین رفته و بـدعت‌ها زنده شده است، اگر سخـن مرا بـشنوید، شما را بـه راه راسـت هدایت خـواهم کرد... (5)

دیگر به حق عمل نمى‌شود

حسین(علیه السلام) در راه عراق در میان یاران خود بـه پـا خـاستند و خـطبـه اى بـدین شرح ایراد نمودند:

«پـیشامدها همین است که مى‌بـینید، جـداً اوضاع زمان دگرگون شده زشتی‌ها آشکار و نیکی‌ها و فضیلت‌ها از محیط ما رخت بر بسته است و از فضیلت‌ها جز اندکى مانند قطرات تـه مانده ظرف آب بـاقى نمانده است. مردم در زندگى پست و ذلت‌ بارى به سر مى بـرند و صحنه زندگى، همچون چراگاهى سنگلاخ، و کم علف، به جایگاه سخت و دشوارى تبـدیل شده است.

آیا نمى‌بینید که دیگر بـه حق عمل نمى‌شود، و از بـاطل خوددارى نمى‌شود؟! در چـنین وضعى جـا دارد که شخص بـا ایمان (از جـان خود گذشتـه) مشتـاق دیدار پـروردگار بـاشد. در چنین محیط ذلت بـار و آلوده‌اى، مرگ را جـز سعادت؛ و زندگى بـا ستـمگران را جـز رنج و آزردگى و ملال نمى‌دانم... (6)

مسخ هویت دینى مردم

حاکمیت زمامداران اموى و اجراى سیاست‌هاى ضد اسلامى توسط آنان، هویت دینى مردم را مسخ کرده ارزش‌هاى معنوى را در جامعه از بـین برده بود. امام(علیه السلام) در دنباله سخنان خود فرمودند:

«...مردم بندگان دنیایند، دین بـه صورت ظاهرى و در حد حرف و سخن در زبـانشان مطرح مى‌شود، تا زمانى که معاش و زندگى مادّیشان رونق دارد، در اطراف دین گـرد می‌آیند، اما زمانى کـه بـا بـلا و گرفتارى آزمایش شوند، دینداران در اقلیّت هستند.»

___

1 - سـیدعـلیخـان مدنى، الدرجـات الرفیعـه، ص 243، ابـن ابـى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج8، ص 257 مسعودى، مروج الذهب، ج3, ص 454 ضمن شرح حال مأمون عباسى.
2 - ابن ابى الحدید، همان کتاب، ج9، ص 53(خطبه 139) و نیز ج2، ص 44 - 45 - ابن عبـدالبـر، الاستیعاب فى معرفه الاصحاب(در حاشیه الاصابه)ج4، ص 87.
- این حرکت از اواخر خلافت خلیفه دوم آغاز گردید که معاویه از طرف وى به حکمرانى شام منصوب شد و مدت پنج سال در این سمت باقى بـود و در تـمام مدت خلافت عثـمان نیز(12 سال) در این منصب ابـقا گردید و از همـان سـالـها رویاى خـلافـت آینده خـود را مـى دید و پایه هاى آن را مى ریخت و در اواخـر خـلافت عثـمان، در واقع وى در مدینه خلیفه تشریفاتى بود و تصمیم گیرنده اصلى، حاکم مقتدر شام بود.
3
ر.ک. به: امام حسین(ع) و جـاهلیت نو، جـواد سلیمانى، قم، انتشارات یمین.
4
طبرى، همان کتاب، ص 229 - ابـن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج4، ص 48.
5
طبرى، همان کتاب، ص 200.
6 - حسن بـن على بـن شعبـه، تحف العقول، ص 245 - طبـرى، همان کتاب، ص 239.

خاموشی‌ام نبین که در این آتش نفاق    **   روحم به چشم آمد وجانم به لب رسید

* انقلابی بودن، تنها به شکل و شمایل مذهبی داشتن و کارهای مذهبی کردن نیست. یکی از مصادیق بارز عمل در راستای ذات انقلاب، اطاعت و پیروی از فرامین و اوامر حضرت مقتداست(حفظه ا...). ایّـــــها‌النــــــّـــــاس، بیایید «کار خدایی» بکنیم و شهدا کسانی بودند که کار خدایی می‌کردند. که اگر قرار بود غیر این باشد، دیگر چه لزومی بود که مثلاً حاج همّت برود جبهه و شهید شود؟! خُب در همان مدرسه‌ای که معلّمش بود، می‌‌ماند و هزاران شاگرد اهل خدا و پیغمبر تربیت می‌کرد! نقل این است، وقتی که باید بجنگی، بجنگی. و وقتی که باید درس بخوانی، درس بخوانی. و وقتی که باید سکوت کنی، سکوت کنی.. مشکل ما اینجاست که ما، جایی که باید عمل کنیم، عمل نمی‌کنیم. یعنی وقتی باید در موقعیتی خاص وارد عمل شویم، هرجایی هستیم الا آنجا که باید. مثلاً وقتی باید تجمّع کنیم، شعار نشریه سر می‌دهیم. وقتی باید رسانه‌ای کار کنیم، حکایت سنگ و شیشه سفارت را روایت می‌کنیم و همین ‌طور مثال‌ها و مصادیقی که می‌شود برای این مضمون شِمرد و لُبِّ کلام اینکه جبهه را باید درست و به موقع شناخت و انتخاب کرد. و به فرموده مقتدا(حفظه ا...) بصیرت داشت.

* از همّت گفتم؛ پس حالا که اینجور شد بگذارید ادامه بدم: «کجایند آن شیر مردانی که در وصیت نامه‌هایشان می‌گفتند هر کس نگاه چپ به امام کند، با دندانهایم هنجره‌اش را می‌درم؟ کجایند آن شیر مردانی که عکس امام را بر روی قلب خود می‌گذاشتند، تا بگویند، وقتی این عکس پاره می‌شود که این قلب پاره شود؛ کجاست همت؟!؛ کجاست باکری؟!، کجاست صیّاد؟! این نوشته نه بوی طنز دارد، نه بوی روشن کردن حقایق، خانم آ.ب، آقای م.م.هـ، آقای ا.ب، و ...! من از اینکه از فلان کَسَک (که خوب نمی‌بینم نشریه‌مان کثیف شود از بردن نامشان!) حمایت کردید ناراحت نیستم، حتی از اینکه از نام شهیدان همّت و باکری استفاده شد تا تبلیغ کسی باشد که شک دارم هم‌‌فکر شهیدان باشد، این قدر ناراحت نیستم. چون راه شهید پر واضح است. اما چند سؤال دارم: چه چیز باعث شد که مجری شبکه صدای آمریکا، کلمه مقدس شهید همّت را از دهانش که بوی گند شراب می دهد، بیرون کند؟ مگر شهید همّت نگفت: "پیام من به شما در عصر غیبت این است که مطیع محض ولایت فقیه باشید". آیا با فوت امام خمینی، عصر غیبت هم تمام شد، که دیگر از ولی فقیه حمایت نمی‌کنید؟ هر کسی عقیده‌ای دارد، فقط خواهشاً بگویید این عقیده ماست، نه عقیدة شهید همت. عکس امام را پاره کردند، و قلب همّت را نیز؛ چون عکس امام روی قلب همّت بود».

* نه اینکه به سیاق کلیپی که از فرمایشات حضرت مقتدا(حفظه ا...) ساخته‌اند، که حضرتش گله از نبودن عمّــــارها می‌کنند، دنبال روضه و مرثیه باشم، نه! که حسب وظیفه در نشریه‌مان، عین آن و هم شعری متناسب با آن را آورده‌ایم (ر.ک. به نشریه‌ شماره 27 و 33)؛ واقعاً برایم سؤال شده که چه اتفاقی افتاد که از آن نسل پرخروش سال‌های جنگ و حتی پس از جنگ، چنین نسل ساکت و مخموری به جا مانده(البته نه همه عزیزان!). از خودم می‌پرسم کجای کار می‌لنگد که مدّعیان اسلام و امام و انقلاب (مدعیان واقعی!، نه این سبزینه‌های دروغین!) آنجا که حسینِ(علیه السلام) زمان در وسط میدان به جهاد ایستاده‌اند، حضور ندارند. آن‌جا که حضرت مقتدا(حفظه ا...)، تمام قد در برابر تیغ زهرآلود فتنه دشمن ایستادگی می‌کنند، این جماعت پی تقسیم غنائم و خط و نشان کشیدن برای این و آن رفته‌اند و شده‌اند مصداق «نُهمین لباس زیباست نشان آدمیت!!» و از ایثار و جانبازی فقط ...ش را با ...ش! یدک می‌کشند (به دلیل همان ایثار و جانبازی سانسور شد! و همین بس باشد که: «با علی در بدر بودن شرط نیست / ای برادر نهروان در پیش روست»!). با خودم فکر می‌کنم که قطار انقلاب، کجای مسیر از ریل خارج شد که مدعیانش، اینطور اسب سرکش جهاد را هی کرده‌اند و سوار بر یابوی لنگ بی‌بصیرتی و بی‌عملی شده‌اند. با خودم زمزمه می‌کنم که خدا عاقبت ما را ختم به خیر کند که نکند روزی برسد که ما سوار بر این یابوی لنگ‌ شویم، که «آن کس که بداند که نداند / لنگان خَرَک خویش به مقصد برساند» و «آن کس که نداند که نداند / در جهل مرکّب ابدالدّهر بماند». با خودم فکر می‌کنم ماها (شما بخوانید امثال من!)، در این روزگار، اینگونه مقتدای خویش را تنها که نه بیشتر از تنها گذاشته‌ایم، زمان مقتدایِ مقتدایمان چه خواهیم کرد؟! آگاه باشیم (ایُّهاَ الهَمکارِوانِیّونِ منتظران ظهور!)؛
حسین(علیه السلام) را منتظرانش کشتند!! ... (و تو خود حدیث مُفصَّل بخوان از این مُجمل!!)

* گفتن از این نکته که صهیونیسم همة ماهیت تفکرات شیعی را در دو نکته شاخص آن، یعنی «انتظار سبز» (نه آن سبز ریا!!) و «نگاهی عاشورایی به مقوله شهادت» می بیند (و البته جز این نیست!)، به نظر کمی کلیشه‌ای می‌آید (قابل توجه بعضی‌ها!!). اما آن چیزی که کلیشه‌ای نیست این است که متأسفانه ما (این ما شامل خیلی‌ها می‌شود،‌ اگر بهتان بر نمی‌خورد!) این است که، هنوز حتی نفهمیده‌ایم که سالهاست در مسیر منتظرین حضرتش هستیم!!! البته منظور از منتظرین نه آن منتظرینی است که آنی خود را از محضر مولایشان دور نمی‌بینند و به حاضر بودن امامی که ما غائبش می‌خوانیم اعتقاد قلبی و عملی دارند. منظور از منتظر در اینجا قرار گرفتن ما در سیر محبّین و علاقه‌مندان به حضرتش است که قرن‌هاست خیلی بی‌تفاوت منتظر حضرتش هستند تا بیایند. انتظاری عادت‌گونه از سر رفع انجام تکلیف. در این میان ما عوام‌النّاس گاهی دغدغه انتظارمان گل می‌کند ولی برنامه خاصی ...! نداریم.

مولایم! غریبی، غریب... حتی اینجا میان کشوری که مردمانش داعیه شیعه بودنت را دارند و چقدر مهربانی که هنوز هم اینجا کشور صاحب‌الزمان است. 

 (برگرفته از وبلاگهای: only4u61.blogfa.com و gahgodar.blogfa.com و   khazib.blogfa.comو نیز سخنرانی آیت ا... العظمی حاج شیخ مجتبی تهرانی«مُصلِحِ غیور»)

پروردگارا به محمّد (صلی‌ا...‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و آل‌محمّد(صلی‌ا...‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ما را در برآوردن هدفی که امام حسین(علیه السلام) به خاطرش این ایثار بزرگ را کرد، ثابت قدم بفرما.

حضرت مقتدی(حفظه ا...)

جــان ایران! چه شد که جانت را     جـــان ناقابلی گمان کردی؟!
آبــــروی هـمــه مسـلمـــانان     اشــک مـا را چـرا درآوردی؟!

جسم تو کامل است، ناقص نیست   می‌دهد عطر یک بغل گل یاس
دستــت اما حکایــــتی دارد...     رَحِـــمَ ا... عَمّـِـی العبــــاس!

***

الهی عاقبت محمود گردان


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آژیر خطر!
اعیاد مبارک
وظایف منتظران (حاج اسماعیل دولابی)
درد و دل!!
یا ایها الذین آمَنوا، آمِنوا!!!!
صیقلی کن!
گنجشک و ماه
ویژه نامه شهادت امام رضا(ع)
با او...
شیعه، محرم، غدیر!
نیایش
چه خبر؟!
بلاتکلیفی!
عادت کرده‏ایم ...!
بلیط
[همه عناوین(188)][عناوین آرشیوشده]