سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه شماره14 قسمت دوم

چهارشنبه 89 فروردین 11 ساعت 9:19 عصر

« خدا به ما شناخته می شود و خدا به ما عبادت می گردد.»

تقوای محض ماییم ، مبدا و مبدع تقوی ماییم، ذات تقوی ماییم، جوهر تقوا ماییم، ما عین تقواییم. (و من میگویم معیار تقوا شمایید)

تقوی به ما شناخته میشود نه ما به تقوی.

از جاده پرسیدن که کجای راه است، مضحک نیست؟ از صراط مستقیم پرسیدن که در چه مرحله ای از هدایت است خنده دار نیست؟

از میزان پرسیدن که چقدر وزن دارد، کودکانه نیست؟

سؤال از میزان تأثیر نور بر خورشید، تأثیر هدایت بر قرآن، و تأثیر قرآن بر خدا، ابلهانه نیست؟

مگر میزان بودن علی و فرقان بودن علی را صحابه از پیامبر نشنیده اند؟

مگر نشنیده اند از پیامبر(ص) که: «یا علی حبک ایمان و بغضک نفاق»

ای علی دوستی تو ایمان و دشمنی تو نفاق است. (نورالابصار)

مگر نشنیده اند که: حزب علی حزب ا... و حزب اعدائه حزب الشیطان.

حزب علی حزب خداست و حزب دشمنان او حزب شیطان. (ینابیع الموده)

مگر نشنیده اند که: علی حبل ا... المتین

علی ریسمان محکم الهی است. (ینابیع الموده)

مگر نشنیده اند که: یا علی انت صراط الحمید

ای علی تو راه پسندیده ای. (الاربعین – محمد بن ابی الفوارس)

مگر نشنیده اند که: یا علی انت صراط المستقیم.

ای علی ! صراط مستقیم تویی. (ینابیع الموده)

مگر نشنیده اند که: یا علی! ان الحق معک و الحق علی لسانک و فی قلبک و بین عینیک.

ای علی حق با توست و حق بر زبان توست و در قلب تو و دیدگان تو. (مفتاح النجاة)

مگر نشنیده اند که: یا علی انت بمنزلت الکعبه

ای علی تو به خانه خدا می مانی. «همانطور که مردم به زیارت خانه خدا می روند و خانه خدا به زیارت کسی نمیرود» (کنوز الحقایق)

مگر نشنیده اند که: یا عیل انت اصلی

یا علی تو اصل منی (کنز العمال)

مگر نشنیده اند که: انت قسیم الجنه و النار

تو تقسیم کنندة بهشت و جهنمی. (ینابیع الموده)

مگر نشنیده اند که: علی رایت الهدی

علی پرچم هدایت است. (حلیة الاولیاء)

مگر نشنیده اند که: ...

مگر اینها را نشنیده اند از خدا و پیغمبرش؟

علی چه بگوید ؟ چه کند با این جهالت محض.

بگوید: من همانم که هزار کتاب از کتب انبیا نزد من است. (بصائر الدرجات و مشارق الانوار و الزام الناصب)

بگوید: من همان کتابم که در آن تردید نیست. (بصائر الدرجات و مشارق الانوار و الزام الناصب)

بگوید: منم باب خداوند ... منم بنینگذار دین.  (بصائر الدرجات و مشارق الانوار و الزام الناصب)

بگوید: من سر مخزون خداوندم من عالِمم به آنچه بوده و خواهد بود.

بگوید ... چه بگوید علی؟

خداوندا تیرگی جهالت را از دلهای ما بزدا، و انوار معرفت بر قلوب ما بتابان و توفیق طاعت و عبادت و ترک معصیت عنایت بفرماید.

آمیـــــــــــــــــن!                                                                                                                                             بر گرفته از کتاب: دریافتی از خطبه نهج البلاغه (سید مهدی شجاعی)

**

به بهانه مبعث حضرت رسول اکرم(ص)

تو زمانی که جهل مردم رو فرا گرفته بود .. نور خدا تابید ... زمانی که هر کس دختری داشت فرو شأن میشد و فقط با زنده به گور کردن دختر میشد یه کاری کرد ... زمانی که خدا زیاد بود و سنگ و خاک در عین اینکه خدایی میکردند، کالای پول سازی بود (بت پرستی!!!) ... زمانی که سوسمار غذای لذیذی بود و اعیانی ... و خون حیوان مرده با غذا، یه مذه دیگه‏ای بهش میداد که نمیشد ازش گذشت ... (ارجاء به آیه 3 سوره مبارکه ولایت «مائده») زمانی که تاریک بود ... همه جا ... زمانی که اختلاف طبقاتی روز به روز زیادتر می‏شد ... فساد سالاری میکرد برا خودش ... جنایت و کشتار حد و مرزی نداشت ... زور گویی و یکه تازی امری طبیعی به شمار می‏آمد ... زمانی که صاحبان زر و زور هر چه می‏خواستند می‏کردند ... هر کس که رنگی تیره داشت محکوم به بدبختی بود ... زمانی که قبیله حرف میزد نه جامعه ... زمانی که خارج از مرزهای جغرافیای صحرای عشق و جنون نیز همین اوضاع بود با رنگی دیگر ... آنکس که از طبقه پایین بود حق نفوذ به طبقه بالا را نداشت ... بعضی طبقات حق نداشتند از چند متری افرادی که در طبقه بالاتری بودند رد شوند !! ... شاهان حکم سر را داشتند و علمای دین حکم بدن و قلب را و نظامیان و فرماندهان سپاه (منظور لشکر هست نه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی!) حکم بازو و تجار و اصناف و کشاورزان حکم پا و برای مردم عادی ... طبیعتا جایی نبود ...

پیام آور نور آمد و مهربانی و بخشش را همراه خود آورد ... برادری و برابری را .... رحمت را و کرامت نفس را ... ارج نهادن به همان‏ها که زنده‏ به گور می‏شدند ... دو طبقه‏ای که تا آن روز حکم مرده را داشتند ارج نهاده شدند ... با بوسه‏ای که پیامبر رحمت و مهربانی بر دستانشان زد ... کارگران و زنان (از دامن زن مرد به معراج رود ...) 

قلب این مرد قناری دارد

چمن سبز گلویش تر باد

پای فواره آوازش

حوض چشمان سر رفت ...

(سهراب)

بلال سیاه با سلمان ایرانی با مقداد فقیر و اباذر یکی هستند .. و تفاوت فقط در میزان تقوای افراد است .. بار پروردگارا ناشکری نمیکنیم .. ولی ... ولی دیگر تاب و توان نداریم دوباره جهل و سیاهی و فساد را به نظاره بنشینیم ...  تو را به حق مقربان درگاهت که با جاری شدن نام آنها بر زبان آدم ابوالبشر بخشیده شد! ... ظهور مولانا و مقتدانا صاحب العصر و الزمان (روحی فداه) را برسان .... آمین! ....

**

مهدویت

 دنیای عدالت محوری‌‌‌، دنیای ظلم ستیزی، دنیایی که همه از حقوق یکسان برخوردار باشند و سلمان ها و بلال ها بر سر یک سفره غذا بخورند، دنیایی که تبعیض و یک چشم نگری کور شده باشد، دنیایی که فساد اخلاقی و مالی فاسد شده باشد، دنیایی که ارزش مرد به ثروت نباشد، دنیایی که ارزش زن به زیبایی او نباشد و از او به عنوان مدل تبلیغاتی یا به عنوان دکور تزییناتی دفاتر و شرکت ها استفاده نشود، دنیایی که هدف نباشد بلکه وسیله ای باشد برای زندگانی جاویدان آخرت، دنیایی که هدف آفرینش، منزل مقصود باشد....

این ها آرزوهایی است که بشر همیشه داشته، از آن زمان که حاکمان زورگو زمین های کشاورزی را غصب می کردند گرفته تا اکنون که بعضی دول خود را کدخدای دهکده جهانی میدانند، ولی هیچ گاه شرایط تشکیل حکومت عدل جهانی به وجود نیامد اما این نوید داده شده که: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الائمة و نجعلهم الوارثین» آن هم توسط آخرین امام شیعیان حضرت مهدی (عج).

اما این عقیده مخصوص شیعیان نیست گر چه اختلافاتی در این زمینه بین ادیان وجود دارد. بعضی از فرق مسلمین معتقدند که این منجی هنوز به دنیا نیامده، مسیحیان او را مسیح موعود می نامند، یهودیان او را سرور میکاییلی می خوانند و زردشتیان وی را ایرانی دانسته و از او به سوشیانس یاد می کنند. در قرآن و انجیل و تورات، به منجی آخر الزمان بشارت داده شده که هیچ، حتی در کتاب های مقدس براهمه و بوداییان نیز می توان این موضوع را یافت. خلاصه اینکه همه ادیان عقیده دارند که در یک عصر تاریک و بحرانی که فساد و بیدادگری همه جا را فرا      می گیرد یک نجات دهنده بزرگ جهانی طلوع می کند و به واسطه نیروی فوق العاده غیبی و الهی اوضاع آشفته جهان را اصلاح میکند.  

                                                                                                                                                                                                                                                  به دستور مسئول کاروان

متن قبلیم بر خلاف برخی مصالح یه کم تند نوشته شده بود و البته بر اساس واقعیات جامعه! ... (شخصاً از کسانی که بهشون بر خورد عذر خواهی میکنم) و قطع به یقین مصداق این حرفا اشخاصی که در راه جمکران وقت صرف میکنند نبودند و ان شاء ا... نخواهند بود، به دستور مسئول کاروان، از این به بعد، مسائل امنیتی سیاست بازی! رو باید! رعایت کنم (البته اگر بعد از نظرخواهی که ازتون شده بود جواز ادامه کار از سوی شما صادر بشه!)، وگر نه: ای ریسمان حلاج را از دار بالاتر بکش    بر سردر خورشید زن تندیس یک تکبیر را ... همین!!!

***

و من ا... التوفیق

یا علی مدد


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آژیر خطر!
اعیاد مبارک
وظایف منتظران (حاج اسماعیل دولابی)
درد و دل!!
یا ایها الذین آمَنوا، آمِنوا!!!!
صیقلی کن!
گنجشک و ماه
ویژه نامه شهادت امام رضا(ع)
با او...
شیعه، محرم، غدیر!
نیایش
چه خبر؟!
بلاتکلیفی!
عادت کرده‏ایم ...!
بلیط
[همه عناوین(188)][عناوین آرشیوشده]