هو الجمیل
باذن ا... و اذن رسوله و اذن مولانا امیرالمؤمنین
متقین7
21 فراز از 40 فراز خطبه همام رو با هم مرور کردیم، بقیش رو طی این چند هفته به فضل خدا مرور می کنیم، از این پس عربی خطبه را نمی آورم که هم بیشتر بتونم بیارم، هم شاید میل و رغبت شما به خوندن مطالب!!! باشد برای روز مبادا !!!
ادامه خطبه همام (خطبه 193، اوصاف متقین):
??) جویای حلالند، روزی خویش را تنها در عرصه حلال جستجو می کنند و در مسیر حرام گام نمی نهند. دلخوشند از هدایتی که بدان دست یافته اند و مسرورند از فضای رشدی که در آن تنفس میکنند. از طمع بدورند و پرنده دلشان برگرد بام آز(طمع) پرواز نمیکند.
طاعت، عبادت و عمل در عین خوردن حرام به حمل آب میماند با غربال. (حدیث قدسی)
ای ابوذر! دنیا مشغول کننده دلها و بدنهاست و خداوند تبارک و تعالی از حلالش حساب میکشد چه رسد به حرام (از وصایای حضرت رحمت للعالمین(ص) - مکارم الاخلاق)
عبادت ده (??) جزء است که نه (?) تای آن در طلب حلال است. (حضرت رحمت للعالمین(ص) - جامع السعادات?)
هر کس ?? روز جز حلال نخورد، خداوند قلبش را نورانی میکند و حکمت را از قلب او به زبانش جاری میسازد. ( حضرت رحمت للعالمین(ص) - فلسفه الاخلاق الاسلامیه)
آوردهاند که سلمان و اباذر خدمت حضرت رسول(ص) میرسند و از حساب و کتاب در روز قیامت می پرسند. حضرت درهمی چند به هر کدام میدهند و میفرمایند: بروید و این دراهم را به هر گونه که میخواهید خرج کنید و فردا باز پیش من آیید تا برایتان از قیامت بگویم.
سلمان دراهم خویش را از مسجد بیرون نیامده به سائلی میبخشد و ابوذر آن پول را خرج خورد و خوراک میکند. فردا که باز میآیند پیامبر آهنی گداخته میکند و به آن دو میفرماید: فرا روی این آهن شوید و بگویید که آن دراهم را چه کردهاید.
سلمان به آنی بخشش خویش را به سائل باز میگوید و پا از آهن گداخته بر میدارد و اباذر را تأملی چند باید بر روی آهن گداخته تا جزء جزء هر آنچه کرده است را بازگو کند.
حضرت می فرمایند این نمودی است از حساب و کتاب قیامت. باز پس دادن حساب حلالش آدمی را در آن وانفسا بیچاره میکند چه رسد به حرام که حسابی دیگر دارد. (نقل به مضمون از منتهی الامال)
??) هر چند هم خویش را مصروف اعمال صالحه میکنند و کمر به کارهای شایسته میبندند، اما همچنان بیمناک و خائفند و نگران حساب و کتاب. شب را به شکر سر می کنند و روز را به ذکر. شب را نگران و هراسان و بیم زده از غفلت، صبح میکنند و صبح را شادمان از فضل و رحمت خداوند به شب میرسانند.
آدمی از دو حال خارج نیست؛ یا در دام لغزشهای خود است، یا بر بام نعمتهای خداوند. و او را در این دو حال جز دو کار شایسته نیست؛ یا ذکر و عذر و استغفار از لغزشها و خطاها و یا شکر و حمد و سپاس از نعمتها و هدایا. چه انسان اگر سر بر سجده می ساید، توفیق و عطای اوست و اگر در بلا به سر میبرد هم نعمت و ابتلای اوست و لاجرم نیازمند سپاس.
توفیق شکر به درگاه تو نیازمند شکر دیگری است. (مناجات الشاکرین از مناجات خمس عشره)
حقیقت ذکر آن است که جز آنچه ذکرش میکنی فراموش کنی. این ذکر ذکر دل است نه زبان چرا که فراموشی صفت دل است نه زبان و بر این اساس دائم الذکر کسی نیست که لبانش و زبانش دائما میجنبد، بلکه دائم در خلوت دل، کسی را جز خدا راه نمی دهد.
الذکر مفتاح الانس. (امیر المؤمنین(ع))
الذکر نور العقل و حیاء النفوس. (امیر المؤمنین(ع))
الذکر لذة المحبین. (امیر المؤمنین(ع))
پایین ترین مرحله از شکر، دانستن الطاف و نعمتهای الهی است.
مرحله دیگر شکر در جهت حلال استفاده کردن نعمتها است. یعنی نعمتها وسیلهای برای تقرب به حضرت دوست.
بالاترین و کاملترین مرحله شکر این است که آدمی از سپاسگذاری اظهار عجز کند.
**
و باز هم بهانه! (فدک)
شاید گذشته باشه از ایام فاطمیه، میدونم که مناسبت هایی مثل شهادت دکتر چمران، مثل تولد خانم فاطمه مرضیه(س)، مثل ماجرای ششم تیر و هفتم تیر، مثل ولادت امام محمد باقر(ع)،شهادت امام هادی(ع)گذشته؛ ولی برای یه بچه شیعه که هر ...... (به دلائل امنیتی سیاست بازی سانسور شد!) لازمه همیشه برا خودش این مسائل رو مرور کنه، میدونم این نوشته شاید تکرار آموخته های شما باشه، ولی برای یادآوری خودم میگم، که یادم نره چرا مینویسم و چرا تو لعن و نفرین هایی که مسئول کاروان به اولی و دومی و دارو دستش (بعضی وقتا!) میفرسته اشک گوشه چشم بعضیا جمع میشه با اینکه آمینشو نمیگن و بعضیها ..... (باز هم بگذریم!)، که یادم باشه بابت این دینی که الآن داریم فیضشو میبریم، شایدم پز میدیم (البته همه قبول داریم این همون مدینه فاضله امیر المؤمنین(ع) و پیامبر(ص) نیست) چه خونهایی ریخته شده، که یادم نره برای چی تا اسم حجاب میاد یاد حضرت زهرای مرضیه(س) میافتم، که یادم باشه کم حجابی و بی حجابی همیشه عناد نیست بیشتر وقتا مریضیه، که یادم باشه وظیفم چیه، که یادم باشه ... که خیلی چیزا باید یادم باشه ... خدا کنه یادم نره ... !!
و اما شرحی مختصر بر ماجرای 1400 و اندی ساله فدک؛
ای کاش فــــدک این همه اســرار نداشت ای کاش مـدیــنـه در و دیـــوار نداشت
فــریـاد دلِ مـحــسـن زهــرا ایـن است ای کاش در ســـوخته مســـمار نداشت
فدک سرزمین حاصلخیزی بود که در فاصلهی حدود 120 الی 170 کیلومتری مدینه. درآمد سالیانهای حدود بیست و چهار هزار (بنا به قولی هفتاد هزار) دینار داشت که برای هر کسی میتونست وسوسه انگیز باشه. این سرزمین نزدیک قلعهی خیبر بود و طبق اتفاق نظر مورخین شیعه و سنی بعد از فتح خیبر، یهودیان دچار ترس شدند و این سرزمینها رو به مسلمین بخشیدند تا در امان باشند.
(تفاوت فقهى حکم خیبر و فدک: رفتار رسول خدا(ص) درباره فدک و خیبر یکسان مىنماید؛ ولى این دو سرزمین حکم همسان ندارند.
مناطقى که به دست مسلمانان تسخیر مىشود، دو گونه است:
1. مکانهایى که با جنگ و نیروى نظامى گشوده مىشود. این سرزمینها که در اصطلاح «مفتوح العنوه» (گشوده شده با قهر و سلطه) خوانده مىشود، به منظور تقدیر از تلاش جنگجویانِ مسلمان در اختیار مسلمانان قرار مىگیرد و رهبر جامعه اسلامى چگونگى تقسیم یا بهرهبردارى از آن را مشخص مىسازد. منطقه خیبر، جز دو دژ آن به نامهاى «وطیح» و «سلالم»، این گونه بود.
2. مکان هایى که با صلح گشوده مىشود؛ یعنى مردم منطقهاى با پیمان صلح خود را تسلیم مىکنند و دروازههاى خود را به روى مسلمانان مىگشایند. قرآن کریم اختیار این نوع سرزمینها را تنها به رسول خدا(ص) سپرده است و مسلمانان در آن هیچ حقى ندارند)
بعد از این قضیه آیهی 6 سورهی مبارکه حشر نازل شد که اموالی که بدون جنگ و خونریزی به مسلمانان میرسید رو فیء نامید و اونها رو متعلق به پیامبر(ص) اعلام کرد. و در آیهی بعد هم مصارفش مشخص شد که این اموال در دست پیامبر(ص) و اهل بیتش(ع) باید باشد جهت کمک به یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان. بعد از نزول آیه 38 سورهی روم "فآتِ ذَا القُربی حَقَّه" جبرئیل نازل شد و فرمود: "فدک را به فاطمه(س) ببخش". در تفاسیری از اهل سنت، بعد از ذکر این آیه نقل کردند که:"لَما نُزِلَت وَ اتِ ذاالقُربی حَقًهُ دَعَا النًبِی(ص) فاطِمَةَ فَاَعطاها فَدَکَ الکَبِیرَ" هنگامیکه آیه نازل شد ، پیامبر(ص) فاطمه(س) را فرا خواند و فدک را به او بخشید. (احمد ثعلبی در تفسیرالبیان، جلال الدین سیوطی در جلد چهارم تفسیر خود از ابی سعید خدری، حاکم ابوالقاسم حسکانی در تاریخ خود، ابن کثیر در تاریخ خود، شیخ سلیمان بلخی در باب 39 ینابیع الموده از تفسیر ثعلبی و جمع الفوائد و عیون الاخبار = تمامی منابع از اهل سنت میباشد!!)
این قضیه سه سال قبل از رحلت پیامبر(ص) بود و در طی این مدت حضرت زهرا(س) درآمد فدک را بین فقراء تقسیم میکردند. بعد از رحلت حضرت رسول(ص)، خلیفهی دوم خطاب به خلیفهی اول گفت: اگر فدک در دست آنها باشد با تقسیم درآمد بین فقرا، در دلها نفوذ می کنند. این بود که ابوبکر با استناد به حدیث جعلی که به پیامبر(ص) نسبت داد " نَحْنُ مَعاشِرَ الَانْبِیاء لا نُورث ما تَرَکْناهُ صَدَقَه"، یعنی: ما پیامبران ارث نمیگذاریم و آنچه از ما باقی میماند صدقه است (تا آن زمان این حدیث را جز ابوبکر هیچ کس نشنیده بود!!!! بسیارى از محدثان نیز بر این نکته اتفاق نظر دارند که راوى این حدیث تنها ابوبکر بود. البته بعدها پشتیبانانى چون مالک بن اوس یافت و در دهههاى بعد عمر، زبیر، طلحه و عایشه نیز در شمار مؤیدان آن جاى گرفتند. این حدیث با آیات متعددى از قرآن که در آن میراث انبیا مطرح شده است، منافات دارد و بدیهى است نمىتوان تنها با یک حدیث در مقابل این آیات صریح ایستادگى کرد)، به سراغ حضرت فاطمه مرضیه(س) آمد و به اسم گرفتن حقوق بیت المال فدک رو مطالبه کرد. حضرت زهرای مرضیه(س)در خطبهی فدکیهی خودشون این حدیث جعلی رو رد میکنند.
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد و آخر تابع له علی ذالک
**
یکی از صاحب دلان همواره برای ارادتمندان خود صحبت و موعظه میکرد، ولی مریدان حرکتی که سبب ترقی آنان در عالم معنی باشد از خود نشان نمیدادند، روزی یکی از آنان به استاد گفت: ای شیخ دلهای ما خفته است و سخنان شما در دل ما اثر نمیکند، چه کنیم تا بیدار شود؟ صاحب دل گفت: ای کاش دلهای شما خفته بود که خفته را وقتی صدا زنند و بجنبانند بیدار شود، اما دلهای شما مرده است که هر چه بجنبانند بیدار نمیشود.!!! (این ظرایف منبع ندارد !)
**
و من ا... التوفیق
یا علی مدد
نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان
لیست کل یادداشت های این وبلاگ