سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه 49 - برگ دوم

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 5:44 عصر

 بی‌غیرتی، منشاء بی‌عفتی است

 «وَ عِفَّتُهُ عَلى قَدرِ غَیرَتِه»  پاکدامنی‌اش به مقدار غیرتش است. یعنی بی­عفتی بر محور بی‌غیرتی است. اگر جامعه­ای به سوی بی­عفتی دارد می­رود، بدانید غیرت دینی را از او گرفته‌اند. من این دین آن را هم می­گویم. غیرت دینی را تضعیف کرده‌اند که دارد به سوی بی­عفتی می­رود. یعنی پاکدامنی را دارد از دست می­دهد. غیرت دینی تضعیف شده است؛ و باید گفت وای به حال آن کسانی که وقتی به آن­ها تذکر می­دهند که بابا یک مقداری بیایید سراغ این­ احکام و...؛ اینجوری جواب می­دهند که «چه کار دارید به مردم؟» –نعوذ با...- منشاء آن معلوم است چیست؛ شهرت طلبی، هوای نفس، ریاست. «به مردم چه کار دارید؟» خدا نکند یک جامعه­ای مبتلا به این سنخ افراد بشود که بخواهند بعضی از زمام امور را در دستشان بگیرند. این جامعه همین است؛ رهایش کنی می­رود سراغ همین. غیرت دینی دیگر تعطیل می­شود، بی­عفّتی هم فراوان می شود.

 جهات سه گانه در غیرت عارف 

اهل معرفت راجع به غیرت سه درجه می­کنند و درجه سوم آن را می­گویند که مربوط به عارف است. عابد دارند، و مرید دارند و عارف دارند. برای عارف که درجه بالای آن است، سه تا چیز اینجا مطرح می­کنند؛ می­گویند این مُحبّ نسبت به محبوبش غیرت دارد از سه جهت؛ یک، از جهت اینکه دید و بینایی­اش باز شده و اهل شهود شده است و می­بیند. یعنی آن محبوب حقیقی­اش را شناسایی کرده و می­بیند. ولی شفاف نمیبیند؛ یک حجابی در کارش هست که تقریباً جلوی دید شفاف محبوبش را گرفته است. دو، می­گویند غیرت مُحبّ عارف از جهت این است که به سرّی از اسرار راه پیدا کرده، ولی باز کدورت نمی­گذارد که این اسرار برای او کاملاً آشکار بشود. سه، می­گویند آن مُحبّ غیور در همان وادی معرفتی­اش از جهت التفات و توجهی است که نفس عارف به بعضی از عطایای محبوب دارد این ناراحت است. لذا این غیرت چنان او را حرکت می­دهد که می­خواهد خودش را به عالم تجرّد بکشاند و این موجب می­شود که اینقدر منزّه بشود، کَاَنّهُ در عالم وجود مشکلی ندارد، حادثه­ای نمیبیند، ساکت و آرام؛ تا اینکه خودش را فانی می­کند در محبوب و آنجاست که آرام می­گیرد و حیات جاودانه پیدا می­کند.

 غیرت؛ عامل فنای عارف و جاودانگی او و درجات غیرت نزد اهل معرفت

 این غیرت او را تکانش می­دهد، می­بردش، می­بردش، می­بردش؛ شما دیدید این چراغ روشن است پروانه می­گردد، می­گردد، می­گردد، میگردد، می­گردد، می­گردد تا می­سوزد و می­افتد پایین... تمام شد... تا جان در بدن است این مشکل دارد؛ این را حجاب می­بیند برای خودش. آن شفّافیّت را بعد از فانی شدن می­بیند. راه‌یابی به آن اسرار را بعد از این می­بیند. لذا این غیرت چنان این را می­کشد که دیگر هیچ حادثه­ای نمیبیند؛ آرامِ آرام. وقتی فانی شد جاودانی می­شود. «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جریده عالم دوام.

 گفتیم اهل معرفت سه درجه می­کنند غیرت را، یک درجه­اش را می­گویند ـ این را می­گویم چون چه بسا مبتلا به ما باشد ـ غیرت عابد است. یکی را غیرت مرید می­گویند، یکی هم عارف که من حسین(علیه السلام) را گفتم عارف بود.  اما اولی آن را می­گویم: غیرت عابد آنجایی است که شخص ادراک کند محبوب خودش را، دریافت بکند، بشناسد و به همین مقدار توجه به او بکند. وقتی فهمید خدا هست به همین مقدار بعد اوّلاً، می­رود سراغ آن چیزهایی که موجب قرب به محبوبش می­شود، اینها را شناسایی می­کند. دو، می­رود سراغ آن اموری که موجب بُعد از محبوبش می­شود، اینها را شناسایی می­کند.خدا را شناختم، محبت او را پیدا کردم، صفات او را، هم? جهات او را همه را. هر کسی در یک حدی ـ می­رود شناسایی می­کند آن چیزهایی را که موجب قرب به خدا می­شود چیست. آن­هایی را که موجب بُعد از خدا می­شود. این­ها را شناسایی می­کند، حالا که شناسایی کرد این جا است که سه مورد را مطرح می­کنند؛

اوّل: یک نگاهی به گذشته­اش می­کند (خوب حرف­های مرا گوش کنید) به گذشته­اش تا حال، برای اینکه ببیند چه چیز­هایی را که موجب قرب به محبوبش می­شد او انجام نداده است. نگاه می­کند می­فهمد. وقتی شناسایی کرد اموری را که موجب قرب به محبوب می­شد، یک نگاه به گذشته بکند می فهمد چقدر تضییع کرده و ضایع کرده و از دست داده است چیزهایی را که موجب قربِ به محبوبش می­شد.

دوم: این موجب می­شود آنچه در توان دارد می­گذارد برای مواردی که قابل جبران است نسبت به گذشته ـ مافات ـ تا آن حد که بتواند آنها را جبران کند. حالا مثال ساده بزنم فرض کنید در امور عبادات که قابل قضا هست وقتی که متوجه شد، تا جایی که بتواند جبران مافات بکند ـ در توانش باشد ـ جبران می کند. این همان غیرتِ ناشی از محبت است که موجب می­شود این کار را بکند. از این طرف یک نگاهی می­کند به گذشته آن چیزهایی را که موجب بُعد او می­شد آن هم در همین ردیف که مسئله بحث توبه و..... پیش می­آید. (این­ها را دیگر خردش نمی­کنم. من کلی دارم بحث می­کنم). سوم: مراقبت نسبت به آینده که نکند دیگر آن اموری که موجب بُعد من از محبوب می شود از من سر بزند یعنی نقش سازندگی غیرت در بعد معرفتی..

نقش سازندگی غیرت در روایات

 و ما این را نقش سازندگی غیرت در بعد معرفتی را در روایات داریم به خصوص کلمات علی(علیه السلام) من چند تا جمله بخوانم که در همین رابطه است: در خطبه هشتاد و پنج، در نهج­البلاغه مفصّل است از این جملات: دریابید بقیه عمرتان را، در این روزهای باقی مانده از عمر شکیبایی پیشه کنید، اگر یادتان باشد اینجا می­رود به بحث صبر، صبر بر طاعت و صبر از معصیت. اشاره می کنم بروم: زیرا این روزهای باقی مانده­ کم است نسبت به روزهایی که تو در غفلت گذراندی.

خدا در هیچ دفترخانه­ای نه به من و نه به شماها سند نداده که تا کی زنده هستیم!! علی(علیه السلام) دقیقاً روی این مطلب دارد حرف می­زند. ممکن است یک لحظه بعد بنده تمام کنم، تو هم همین طور هیچ فرقی نمی­کند احتمالش هست، یقینش هم هست. یک لحظه کجا! ده­ها سال که از شماها گذشته است کجا! پس درست است دیگر: در مقابل آن­ها که زیاد بود، این خیلی کم است که رویگردان از موعظه و تنبّه شدید: به این نفس­های سرکش خودتان فرصت دیگر ندهید که بخواهد به آسانی- نعوذ با...- برود در همان راه­های تاریک گمراهی و از دست دادن فرصت.

 باز روایت از نهج­البلاغه؛ علی(علیه السلام): فرزند آدم بدان از آن موقع که از شکم مادر بیرون آمدی، مرتّب از عمر تو کاسته می­شود، کم می­شود. از این چیزی که پیش رو داری، برای آخرت توشه بردار. مؤمن توشه برمی­دارد برای این کوچ کردنش از نشئه دنیا به نشئه آخرت؛ ولی کافر مثل حیوان می­چرد. تو حیوان نیستی که در سبزه­زار طبیعت بچری! فهمیدی؟

 یک روایت دیگر از علی(علیه السلام): قبل از اینکه پشیمان بشوی، نگاه کنید علی(علیه السلام) داد ­می کشد اینجا.

 برو غیرت پیدا کن، برو غیرت پیدا کن، همین مرتبه اوّل آن را، به این توجه کن که چه چیزها از دست داده­ای، آنهایی را که می­توانی، جبران کن و نسبت به آینده مراقب باش که از دست ندهی. اینکه ما داریم در باب قیامت می­گویند "یوم الحسره"  ـ از اسماء روز قیامت ـ آیا این مربوط به گناه کارها است؟ حالا من یک جمله میخوانم؛ یک سفارشنامه دارد پیغمبر اکرم به عبدا... ابن مسعود در بِحار هم هست. هفت، هشت، ده صفحه شاید بشود، مفصّل هست، یک بخشش را می­گویم، خطاب می­کند می­گوید: «هم شخصی که در دنیا کار خوب می­کرده، هم – نعوذ با...- آن کسی که کار بد می­کرده است هر دو پشیمانند روز قیامت»، مگر می­شود؟ «روز قیامت وقتی وارد شدی، دیدی به اینکه این عمل نیک چقدر بُرد دارد، حسرت می­خوری چرا بیشتر نکردم!» پیغمبر استشهاد به آیه می­کند «قولُهُ تعالی: و لاأُُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَه» این نفس لوّامه نه فقط دراین عالم است، آنجا هم نفس لوّامه است، ولو اینکه کارهای خوب کرده باشی. می­گویی ای کاش بیشتر کرده بودم.

یک تذکر

یک تذکری می خواستم بدهم به دوستان ، حالا هر کسی هر چند شب، هر چقدر، (به نقل از نویسنده! = این مباحث را خوانده باشد یا) در جلسات شرکت کرده باشد، آن چیزی که ما را کشید به اینجا محبّت بود. هیچ کس نمی­تواند غیر از این بگوید، می­توانید بگویید؟ حب به ا... و حب به اولیاء ا... بود، نبود؟ از این باید یک غیرت ناشی بشود آخر!! یک نگاه به گذشته­امان بکنیم، یکی هم راجع به آینده­امان به این مقدار باید اثر داشته باشد یا نه؟ نه اینکه ایّام دهه اول محرم و عاشورا گذشت همان آش و همان کاسه. – نعوذ با... من همزات الشیاطین- خیال کردی بارَت را بستی؟ – نعوذ با...- وقتی بارمان را بسته­ایم و این محبت­ها کارساز است که یک نگاه به گذشته بکنیم، برویم دنبال جبران مافات و از این طرف مراقبت و مواظبت نسبت به آینده­امان بکنیم. می خواستم به دوستان یک توصیه بکنم: نگذارید بی­اثر بماند این، این محبت را نگهش­دارید، از این ناشی بشود غیرت و آن غیرت برای من و شما کارساز است برای قیامت.

زینب پار? تن فاطمه (سلام ا... علیهما)  

در وقت خروج این کاروان از مکه، در تاریخ دارد آنجا وقتی که مهیا شدند این کجاوه­ها، بنا شد زینب(سلام ا... علیها) بیآید سوار شود، من تاریخ می­گویم برای شما، می­نویسند: همین که پایش را در دهلیز خانه گذاشت زینب، اباالفضل سریع آمد جلو، خطاب به اصحاب و..... که همراه حسین بودند، گفت: «غُضّوا اَبصارَکُم وَ وَطِئّوا رُئوسَکُم» چشم­هایتان را ببندید، سرها را پایین بیندازید. چرا؟ در تاریخ اینطور دیدم این جمله را می­گوید: «می گوید بضع? فاطمه دارد می­آید» یعنی این پاره تن فاطمه است ، قد و بالایش را کسی نباید ببیند که. حالا امروز این بضعه فاطمه را ببینید چکار کردند. همه را سوار کرده است خودش مانده است. امّا یک چیزی هست اینجا و آن این است که پاره تن فاطمه باید یک روزی هم مثل خود فاطمه بشود.........

گری? رسول خدا بر زهرا (سلام ا... علیها)

ابن عباس می­گوید: هنگام وفات پیغمبر دیدیم پیغمبر زار­زار گریه می­کند. می­خواهم بروم در خانه زهرا(سلام ا... علیها)، برای شما بگویم با فاطمه چه کردند تا با بضعه او بکنند. می­گوید اشک­های پیغمبر از محاسنش جاری شد، رو کردم یا رسول ا... چرا گریه می­کنید؟ سبب گریه شما چیست؟ فرمود: گریه می­کنم برای فرزندانم به آنچه که این امّت بعد از من نسبت به آنها روا می­دارند. این یک کلی بود حضرت فرمود، بعد گفت: «کَاَنّی بِفاطِمَه» یعنی گویا می­بینم دخترم فاطمه را، به او ظلم شده باشد، منِ بابا را صدا بزند، احدی از این امّت او را کمک نکند. کجا بود که فاطمه بابا را صدا زد، گفت «یا اَبَتاه»؟ می­گویند موقعی که بین در و دیوار بود صدایش بلند شد: «یا اَبَتاه هکذا یُفغَلُ» یا زهرا ...

 (با اندک تلخیص از سخنرانی حضرت آیت ا... حاج شیخ مجتبی تهرانی دهه اول محرم 1388)

دوستانی که علاقمندند ادامه مباحث را پیگیری نمایند می توانند به آدرس سایت حضرت آیت ا... مجتبی تهرانی: www.mojtaba-tehrani.ir مراجعه نمایند. باشد که رستگار شویم.


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آژیر خطر!
اعیاد مبارک
وظایف منتظران (حاج اسماعیل دولابی)
درد و دل!!
یا ایها الذین آمَنوا، آمِنوا!!!!
صیقلی کن!
گنجشک و ماه
ویژه نامه شهادت امام رضا(ع)
با او...
شیعه، محرم، غدیر!
نیایش
چه خبر؟!
بلاتکلیفی!
عادت کرده‏ایم ...!
بلیط
[همه عناوین(188)][عناوین آرشیوشده]