سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه 47 برگ دوم

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 ساعت 5:40 عصر

غیرت حسینی برای حفظ احکام الهی و تکلیف همگانی، نسبت به حفظ دین شخصی و اجتماعی

یزید اگر بیاید حاکم شود چه می­شود؟ بساط اسلام برچیده می­شود؛ حضرت دنبال این بود و بر او واجب است که در مقابلش بایستد که بدعت­ها را جلویش را بگیرد و دین را حفظ بکند.

اما آیا این کافی بود؟ از یک نظر بله، به این معنا که این حرکت امام حسین(علیه السلام) کما  اینکه دیدید اثرش را هم گذاشت و الاّ من و تو اینجا جمع نبودیم و از اسلام هم خبری هم نبود. اما آیا دیگران بدون تکلیفند؟ یعنی فقط مربوط به این آقا بود؟ یا نه هر کس، چه در ارتباط با مسائل شخصی­اش، چه اجتماعی­اش، یعنی من و تو وظیفه داریم؛ حفظ دین خودم، و حفظ دین تو؛

این که شما می­بینید حسین(علیه السلام) می­گوید می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر بکنم، می­گوید  اصلاح امت جدم، بعدش بلافاصله می‌فرماید «آمُرُ بِالمَعروف وَ اَنهی عَنِ المُنکَر» برای همین است. کلاه خودت را بچسبی؟ نه؛ وظیفه داری مواظب کلاه او هم باشی از سرش بلند نکنند و برندارند! حواست باید جمع باشد؛ این جور نیست که تکلیف از ما ساقط باشد؛ یا آن­هاییکه بودند آن موقع تکلیف نداشتند؛ آن­ها هم همه‌شان این تکلیف را داشتند؛ البته چون حسین(علیه السلام) منحصر به فرد بود در جامعه آن موقع و در ارتباط با جایگاه حکومت بود، لذا آنجا منحصر بود، و لو کشته بشود در راه، بشود؛ و اثرش هم بقای اسلام بود؛ اما آن­های دیگر تکلیف از آن­ها برداشته نمی­شود.

ما هر کدام، هم موظفیم برای حفظ دین خودمان و هم دیگران؛ هم غیرت دینی نسبت به شخص و هم دیگران؛ من باید ناراحت باشم که چرا تو داری معصیت می کنی؛ چرا تو بی غیرتی؛ نه تنها اینکه خودت بی­غیرت نباش، بلکه ناراحت باش از بی­غیرتی دیگران در ارتباط با دینشان.

نقش وسائل ارتباط جمعی در ترویج بی‌غیرتی در جامعه

بله، نعوذ با...، خدا نکند که کار جامعه اسلامی به جایی بکشد که بخواهند قبح یک سنخ مسائل را از بین ببرند. هرچه این وسائل ارتباط جمعی بیشتر بشود، این خطر هم بیشتر است؛ و مصیبت بزرگ ما هم همین است الآن.

کسی که بصیرت دینی داشته باشد، از این ریش‌های بی­ریشه و ظاهرالصلاح‌ها نمی­ترسد. تذکرش را به آن­ها می­دهد. کار ما دارد می­کشد به آنجا که آدم جرأت نمی­کند دیگر تذکر بدهد؛ چماق را بر می­دارد -چماقش را هم که نگاه می­کنی لعاب دین دارد- چنان جوابت را می­دهد.

آقا برو دنبال کارت؛ هِی دکور عوض می­کنی؛ برو دکور مغزت را عوض کن. ­یک سنخ از این برنامه­هایتان جامعه را به فساد و بی­غیرتی دارد می­کشد؛ حیا کنید. یک سری فساد خانواده­ها نشأت از همین کارهای شما می­گیرد؛ حمل به صحتش این است که نمی‌فهمی.

حمیّت جاهلیت یا حمیّت مقدس؟

تا یک چیزی می­گویی، می­گوید این تعصب­های خشک! تو اصلاً می­فهمی تعصب یعنی چه؟ بله، غیرت داریم، تعصب داریم، حمیت داریم، اما غیرت، حمیت و تعصبِ قداست­دار؛ آن چیزی که مذموم است، آن حمیت جاهلیت است. مغالطه نکن؛ بله، چهار نفر را کلاه سرشان می­گذاری با همین حرف­ها، ظاهرالصلاح هم هست، چماق را دستش می­گیرد تو هم که نمی­فهمی بدبختانه، می­کوبد روی سر تو.

اگر بخواهیم تحلیلی حرف بزنیم باید بگوییم که آن چیزی که موجب حفظ جامعه اسلامی از تهاجم دشمن می­شود، هر نوع تهاجمی. فیزیکی، فرهنگی همه و همه. این را بدانید اسلحه نیست، پول نیست، ابزار مادّی نیست، پنبه را از گوشت بیاور بیرون. چیست؟ دین و غیرت بر دین. بنشینید کلاه خودتان را قاضی کنید ببینید غیر از این است؟ من از خودم نمی­گویم. این­ها از علی(علیه السلام) است. می­گوید آن چیزی که کارساز است که می­توانید در مقابل دشمن بایستید، او را سر جایش بنشانید، ذلّت نکشید، کشته نشوید چیست؟ دین و غیرت بر دین.

تأکید علی(علیه السلام) بر نقش غیرت دینی در حفظ جامعه اسلامی

مقدمه­اش را من باید بگویم. معاویه در زمان امیرالمؤمنین(علیه السلام) نعمان بن بشیر را با دو هزار نیرو فرستاد به سمت عراق که این­ها را بترساند و به قول ما از آن­ها زهر چشم بگیرد؛ این­ها تا پشت کوفه آمدند رسیدند به یک محله­ای که به آن عین­التّمر می­گویند. آن کسی که از طرف علی(علیه السلام) در آن منطقه حکمران بود، مالک بن کعب بود. دید این­ها آمدند و اگر برسند کلک اینها را هم کنده­اند. چرا؟ چون دید با کم و زیاد آن صد تا نیرو بیشتر ندارند. یک لقمه­ آنها هستند، یک لقمه هم کمتر هستند. اینها را می بلعند. چه کار کنند؟ بلافاصله خبر داد به علی(علیه السلام) آقا! به دادم برس. نزدیک کوفه هم بود.

علی(علیه السلام) خطبه خواند و مردم را دعوت کرد و جریان را به مردم گفت. دو هزار نیرو فرستاده است برای اینکه شما را بترساند. الآن هم این بیچاره صد تا نیرو بیشتر ندارد جمع شوید بروید آنجا. شما می­دانید کوفه از بزرگ­ترین شهرها بوده آن موقع صدها هزار جمعیت داشته. گاهی می­گویند میلیونی بوده است حالا غلو هم در بعضی از تواریخ می­کنند. حضرت دید استقبالی نکردند سران این­ها را خواست. چون معمول این بود، سران قبائل را خواست و با این­ها صحبت کرد که آخر این چه وضعی است؟ گفتند باشد. این­ها رفتند این طرف و آن طرف سیصد نفر جمع شدند. ببینید دل علی(علیه السلام) چطور به درد می­آید سیصد نفر. حدوداً سیصد نفر، چون نوشته اند حدوداً. بقیه نیامدند.

اینجا بود که دل علی(علیه السلام) به درد آمد این جملات را گفت «مُنِیتُ بِمَنْ لَا یُطِیعُ إِذَا أَمَرْتُ» به کسانی گرفتار شدم که چون آن­ها را میخواهم، امر به آن­ها می­کنم پیروی نمی­کنند «لا یُطِیعُ إِذَا أَمَرْتُ، لَا یُجِیبُ إِذَا دَعوْتُ» آقا این را بروید در نهج­البلاغه ببینید. گفت «لا أَبَا لَکُم» یعنی: بی­پدرها! بروید در نهج­البلاغه ببینید «مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِکُمْ رَبَّکُم» شما برای یاری و نصرت پروردگار خودتان منتظر چه هستید؟ بعد همان جمله را فرمود «أَ مَا دِینٌ یَجْمَعُکُمْ وَ لا حَمیَّةَ تُحْمِشُکُم» دینی ندارید که این شما را جمع کند؟ غیرت ندارید که شما را تکان بدهد؟ چون غیرت تکان می­دهد آدم را.

فضاسازی مادی در جامعه اسلامی و خون جگر رهبران معنوی  

شکستی هم که از نظر ظاهر امام حسین(علیه السلام) خورد برای چه بود. آن چیزی که برای مقابله و رویارویی با دشمن در جامعه اسلامی کارساز است، دین و غیرت بر دین است. ابزار مادّیت کارایی ندارد، آن چیزی که کارایی دارد درونی است. ایمان، دین، غیرت بر او که آن حالت است. در گذشته یعنی در موقع علی(علیه السلام) و قبل آن هم اینجور بود. حتی برای امام حسین(علیه السلام)، که بیشتر برای امام حسین(علیه السلام) بود برای امیر المؤمنین(علیه السلام) کمتر، آن­هایی را که جو حاکم در جامعه در اختیار آن­ها بود، فضاسازی می­کردند. فضای مادّیت درست کردند برای جامعه. مردم را به مادّیت سوق می­دادند. معاویه همین کار را می­کرد. این از زمان عثمان شروع شده است. از زمان عثمان شروع شد که مسیر و فضا، مسیر مادّیت شد. تا به حسین(علیه السلام) رسید ببینید چه در آمد.

جوّ حاکم بر جامعه، جوّ معنویت نبود. جوّ مادیت بود که حاکم بود بر جامعه. دیگر اینجا ابزار معنویّت کارایی­اش را از دست می­دهد. بارها امام حسین(علیه السلام) فریاد بزند فایده­ای ندارد. شما شنیدید عمر سعد گفت «أَ أَترُکُ مُلکَ الرِّی وَ الرِّیُّ مُنیَتی» حکومت ری را رها کنم؟ خودش میدانست. او بحث جهنّم و بهشت را خوب می­دانست. ولی گفت نه! من نمی­توانم از این بگذرم. چه بود؟ جوّ حاکم مادیّت بود. مال، جاه؛ مال، جاه؛ مال، جاه.... تمام شد. خیلی برایتان روشنش کردم. پول ریاست. پول، ریاست؛ پول، ریاست....

 این جوّ حاکم بر جامعه بود. اینجا چه می­شوند؟ آن کسانی مثل حسین(علیه السلام) مثل علی(علیه السلام) که رهبران معنوی هستند، بیچاره میشوند. بیچاره می­شوند این­ها. چرا؟ چون ابزار مردم هستند. وقتی زیرمجموعه­ها آمدند جاروها و پاروها کردند، آن­ها جگرهایشان خون است.

  حیات جامعه اسلامی در گرو «غیرت دینی»

   با شعار نمی­شود درستش کرد؛ هِی شعار بده. من یک چیزی به شما بگویم. شعار، حکم چاشنی غذا را دارد. شعار چاشنی است. غذا که پختی چاشنی به آن بزن که خوش خوراک بشود. اگر غذایی نباشد چاشنی به درد می­خورد؟ بهترین چاشنی را بیاور. وقتی خِلَل در دین شد، غیرت دینی از بین رفت، با شعار چه چیزی را می­خواهی تکان دهی؟ این مرده را؟ با شعار که مرده زنده نمی­شود. این از درون مرده است. ابزار حیات جامعه دینی به دین و غیرت بر دین است. اگر نباشد شعارها اثرش زود گذر است. اثرش روزی یا ساعتی است. این را هم به شما بگویم گاهی هم بی اثر است. یک تکانی به آن می­دهی می­افتد. این را رهایش کن.

از نهج­البلاغه می­خوانم. «تکان» گفت؛ دقت کردید؟ علی(علیه السلام) چه گفت­؟ برگشت به آن­ها گفت که «غیرت دینی ندارید تکانتان بدهد» و این ابزار خاصّ خودش را دارد. دین ابزار خاص خودش را دارد. غیرت بر دین فطری است. ولی شما چه کار می­کنید؟ با یک سنخ از امور این را از کارایی­ می­اندازید. عوض اینکه این را ساخته و پرداخته همیشه تر و تازه نگه دارید که اگر ما محتاج شدیم بتوانیم دفاع کنیم از هر تهاجم دشمن چه فرهنگی‌اش باشد، چه فیزیکی‌اش باشد. این­ها جزء معارف ما است.

  حرف این بود. ببینید علی(علیه السلام) چطوری دل او به درد آمده است. شما اصلاً شنیده بودید در نهج­البلاغه علی(علیه السلام) اینطور تعبیر کرده باشد: بی­پدرها! دیدید که، آنجا به معاویه می­گوید اینجا به اصحاب خودش می گوید. دو هزار نفر آمدند، می­گویم بروید اینجا نزدیک کوفه. یک خطبه خواندم هیچ خبری نیست، سران را خواستم با آن­ها حرف زدم سیصد نفر آمدند. مسئله این بود.

 غیرت، از لوازم محبت، غیرت و برطرف کردن حجاب‌های بین محبوب و محبّ

 اهل معرفت یک بحثی دارند که هم در مسائل اخلاقی مطرح است، هم عرفانی. از نظر اخلاقی عزت و غیرت را معنا کردیم حالا می رویم سراغ جنبه­های معرفتی­­اش؛ اهل معرفت هم غیرت را مطرح می­کنند به عنوان یکی از منازل سلوک الی ا... و می گویند از جمله لوازم محبت، غیرت است. اول سه گونه درست می­کنند غیرت را، غیرت مُحبّ، غیرت محبوب، غیرت محبت؛ فهرست­وار فقط رد می شوم. بعد می­آیند سراغ غیرت مُحبّ؛ برای غیرت مُحبّ هم سه درجه درست می­کنند: غیرت عابد، غیرت مرید، غیرت عارف؛ حالا این چیست؟ از لوازم محبت؛ حالا بگو ببینم غیرت چیست از نظر اهل معرفت؟ می­گویند هیچ مُحبّی نیست مگر اینکه غیور است؛ چون از لوازم محبت است. وقتی سالک الی ا... وارد محبت شد، یعنی حال غیرت پیدا کرد، هر مانعی که بر سر سیر او الی ا... باشد را بر می­دارد؛ هر مانعی.

 این را هم از حرف­های علی(علیه السلام) است. می­گویند هر چه سالک الی ا... جلوتر رود این قدرت غیرتش بیشتر می­شود؛ لذا موانع مهم­تر را از سر راهش بر می­دارد. اینقدر می­رود، می­رود، می­رود جلو تا تمام آمال­، تمام آرزوها و تمام تعلقات از او می­رود؛ غیر محبوب هیچی را دیگر نمیبیند. می­رود تا آنجاییکه تسلیم او بشود. لذا شب عاشورا می­گوید خدا می­داند که نماز را دوست دارم برای او؛ چرا؟ چون نماز گفتگو با محبوب است؛ دعا گفتگو و راز و نیاز با محبوب است؛ استغفار باز رویارویی و روبرویی با محبوب است؛ تلاوت قرآن کلام محبوب است.

(با اندک تلخیص از سخنرانی حضرت آیت ا... حاج شیخ مجتبی تهرانی دهه اول محرم 1388)


نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان

ثبت نظرات دوستان [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آژیر خطر!
اعیاد مبارک
وظایف منتظران (حاج اسماعیل دولابی)
درد و دل!!
یا ایها الذین آمَنوا، آمِنوا!!!!
صیقلی کن!
گنجشک و ماه
ویژه نامه شهادت امام رضا(ع)
با او...
شیعه، محرم، غدیر!
نیایش
چه خبر؟!
بلاتکلیفی!
عادت کرده‏ایم ...!
بلیط
[همه عناوین(188)][عناوین آرشیوشده]