غیرت حسینی برای حفظ احکام الهی و تکلیف همگانی، نسبت به حفظ دین شخصی و اجتماعی
یزید اگر بیاید حاکم شود چه میشود؟ بساط اسلام برچیده میشود؛ حضرت دنبال این بود و بر او واجب است که در مقابلش بایستد که بدعتها را جلویش را بگیرد و دین را حفظ بکند.
اما آیا این کافی بود؟ از یک نظر بله، به این معنا که این حرکت امام حسین(علیه السلام) کما اینکه دیدید اثرش را هم گذاشت و الاّ من و تو اینجا جمع نبودیم و از اسلام هم خبری هم نبود. اما آیا دیگران بدون تکلیفند؟ یعنی فقط مربوط به این آقا بود؟ یا نه هر کس، چه در ارتباط با مسائل شخصیاش، چه اجتماعیاش، یعنی من و تو وظیفه داریم؛ حفظ دین خودم، و حفظ دین تو؛
این که شما میبینید حسین(علیه السلام) میگوید میخواهم امر به معروف و نهی از منکر بکنم، میگوید اصلاح امت جدم، بعدش بلافاصله میفرماید «آمُرُ بِالمَعروف وَ اَنهی عَنِ المُنکَر» برای همین است. کلاه خودت را بچسبی؟ نه؛ وظیفه داری مواظب کلاه او هم باشی از سرش بلند نکنند و برندارند! حواست باید جمع باشد؛ این جور نیست که تکلیف از ما ساقط باشد؛ یا آنهاییکه بودند آن موقع تکلیف نداشتند؛ آنها هم همهشان این تکلیف را داشتند؛ البته چون حسین(علیه السلام) منحصر به فرد بود در جامعه آن موقع و در ارتباط با جایگاه حکومت بود، لذا آنجا منحصر بود، و لو کشته بشود در راه، بشود؛ و اثرش هم بقای اسلام بود؛ اما آنهای دیگر تکلیف از آنها برداشته نمیشود.
ما هر کدام، هم موظفیم برای حفظ دین خودمان و هم دیگران؛ هم غیرت دینی نسبت به شخص و هم دیگران؛ من باید ناراحت باشم که چرا تو داری معصیت می کنی؛ چرا تو بی غیرتی؛ نه تنها اینکه خودت بیغیرت نباش، بلکه ناراحت باش از بیغیرتی دیگران در ارتباط با دینشان.
نقش وسائل ارتباط جمعی در ترویج بیغیرتی در جامعه
بله، نعوذ با...، خدا نکند که کار جامعه اسلامی به جایی بکشد که بخواهند قبح یک سنخ مسائل را از بین ببرند. هرچه این وسائل ارتباط جمعی بیشتر بشود، این خطر هم بیشتر است؛ و مصیبت بزرگ ما هم همین است الآن.
کسی که بصیرت دینی داشته باشد، از این ریشهای بیریشه و ظاهرالصلاحها نمیترسد. تذکرش را به آنها میدهد. کار ما دارد میکشد به آنجا که آدم جرأت نمیکند دیگر تذکر بدهد؛ چماق را بر میدارد -چماقش را هم که نگاه میکنی لعاب دین دارد- چنان جوابت را میدهد.
آقا برو دنبال کارت؛ هِی دکور عوض میکنی؛ برو دکور مغزت را عوض کن. یک سنخ از این برنامههایتان جامعه را به فساد و بیغیرتی دارد میکشد؛ حیا کنید. یک سری فساد خانوادهها نشأت از همین کارهای شما میگیرد؛ حمل به صحتش این است که نمیفهمی.
حمیّت جاهلیت یا حمیّت مقدس؟
تا یک چیزی میگویی، میگوید این تعصبهای خشک! تو اصلاً میفهمی تعصب یعنی چه؟ بله، غیرت داریم، تعصب داریم، حمیت داریم، اما غیرت، حمیت و تعصبِ قداستدار؛ آن چیزی که مذموم است، آن حمیت جاهلیت است. مغالطه نکن؛ بله، چهار نفر را کلاه سرشان میگذاری با همین حرفها، ظاهرالصلاح هم هست، چماق را دستش میگیرد تو هم که نمیفهمی بدبختانه، میکوبد روی سر تو.
اگر بخواهیم تحلیلی حرف بزنیم باید بگوییم که آن چیزی که موجب حفظ جامعه اسلامی از تهاجم دشمن میشود، هر نوع تهاجمی. فیزیکی، فرهنگی همه و همه. این را بدانید اسلحه نیست، پول نیست، ابزار مادّی نیست، پنبه را از گوشت بیاور بیرون. چیست؟ دین و غیرت بر دین. بنشینید کلاه خودتان را قاضی کنید ببینید غیر از این است؟ من از خودم نمیگویم. اینها از علی(علیه السلام) است. میگوید آن چیزی که کارساز است که میتوانید در مقابل دشمن بایستید، او را سر جایش بنشانید، ذلّت نکشید، کشته نشوید چیست؟ دین و غیرت بر دین.
تأکید علی(علیه السلام) بر نقش غیرت دینی در حفظ جامعه اسلامی
مقدمهاش را من باید بگویم. معاویه در زمان امیرالمؤمنین(علیه السلام) نعمان بن بشیر را با دو هزار نیرو فرستاد به سمت عراق که اینها را بترساند و به قول ما از آنها زهر چشم بگیرد؛ اینها تا پشت کوفه آمدند رسیدند به یک محلهای که به آن عینالتّمر میگویند. آن کسی که از طرف علی(علیه السلام) در آن منطقه حکمران بود، مالک بن کعب بود. دید اینها آمدند و اگر برسند کلک اینها را هم کندهاند. چرا؟ چون دید با کم و زیاد آن صد تا نیرو بیشتر ندارند. یک لقمه آنها هستند، یک لقمه هم کمتر هستند. اینها را می بلعند. چه کار کنند؟ بلافاصله خبر داد به علی(علیه السلام) آقا! به دادم برس. نزدیک کوفه هم بود.
علی(علیه السلام) خطبه خواند و مردم را دعوت کرد و جریان را به مردم گفت. دو هزار نیرو فرستاده است برای اینکه شما را بترساند. الآن هم این بیچاره صد تا نیرو بیشتر ندارد جمع شوید بروید آنجا. شما میدانید کوفه از بزرگترین شهرها بوده آن موقع صدها هزار جمعیت داشته. گاهی میگویند میلیونی بوده است حالا غلو هم در بعضی از تواریخ میکنند. حضرت دید استقبالی نکردند سران اینها را خواست. چون معمول این بود، سران قبائل را خواست و با اینها صحبت کرد که آخر این چه وضعی است؟ گفتند باشد. اینها رفتند این طرف و آن طرف سیصد نفر جمع شدند. ببینید دل علی(علیه السلام) چطور به درد میآید سیصد نفر. حدوداً سیصد نفر، چون نوشته اند حدوداً. بقیه نیامدند.
اینجا بود که دل علی(علیه السلام) به درد آمد این جملات را گفت «مُنِیتُ بِمَنْ لَا یُطِیعُ إِذَا أَمَرْتُ» به کسانی گرفتار شدم که چون آنها را میخواهم، امر به آنها میکنم پیروی نمیکنند «لا یُطِیعُ إِذَا أَمَرْتُ، لَا یُجِیبُ إِذَا دَعوْتُ» آقا این را بروید در نهجالبلاغه ببینید. گفت «لا أَبَا لَکُم» یعنی: بیپدرها! بروید در نهجالبلاغه ببینید «مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِکُمْ رَبَّکُم» شما برای یاری و نصرت پروردگار خودتان منتظر چه هستید؟ بعد همان جمله را فرمود «أَ مَا دِینٌ یَجْمَعُکُمْ وَ لا حَمیَّةَ تُحْمِشُکُم» دینی ندارید که این شما را جمع کند؟ غیرت ندارید که شما را تکان بدهد؟ چون غیرت تکان میدهد آدم را.
فضاسازی مادی در جامعه اسلامی و خون جگر رهبران معنوی
شکستی هم که از نظر ظاهر امام حسین(علیه السلام) خورد برای چه بود. آن چیزی که برای مقابله و رویارویی با دشمن در جامعه اسلامی کارساز است، دین و غیرت بر دین است. ابزار مادّیت کارایی ندارد، آن چیزی که کارایی دارد درونی است. ایمان، دین، غیرت بر او که آن حالت است. در گذشته یعنی در موقع علی(علیه السلام) و قبل آن هم اینجور بود. حتی برای امام حسین(علیه السلام)، که بیشتر برای امام حسین(علیه السلام) بود برای امیر المؤمنین(علیه السلام) کمتر، آنهایی را که جو حاکم در جامعه در اختیار آنها بود، فضاسازی میکردند. فضای مادّیت درست کردند برای جامعه. مردم را به مادّیت سوق میدادند. معاویه همین کار را میکرد. این از زمان عثمان شروع شده است. از زمان عثمان شروع شد که مسیر و فضا، مسیر مادّیت شد. تا به حسین(علیه السلام) رسید ببینید چه در آمد.
جوّ حاکم بر جامعه، جوّ معنویت نبود. جوّ مادیت بود که حاکم بود بر جامعه. دیگر اینجا ابزار معنویّت کاراییاش را از دست میدهد. بارها امام حسین(علیه السلام) فریاد بزند فایدهای ندارد. شما شنیدید عمر سعد گفت «أَ أَترُکُ مُلکَ الرِّی وَ الرِّیُّ مُنیَتی» حکومت ری را رها کنم؟ خودش میدانست. او بحث جهنّم و بهشت را خوب میدانست. ولی گفت نه! من نمیتوانم از این بگذرم. چه بود؟ جوّ حاکم مادیّت بود. مال، جاه؛ مال، جاه؛ مال، جاه.... تمام شد. خیلی برایتان روشنش کردم. پول ریاست. پول، ریاست؛ پول، ریاست....
این جوّ حاکم بر جامعه بود. اینجا چه میشوند؟ آن کسانی مثل حسین(علیه السلام) مثل علی(علیه السلام) که رهبران معنوی هستند، بیچاره میشوند. بیچاره میشوند اینها. چرا؟ چون ابزار مردم هستند. وقتی زیرمجموعهها آمدند جاروها و پاروها کردند، آنها جگرهایشان خون است.
حیات جامعه اسلامی در گرو «غیرت دینی»
با شعار نمیشود درستش کرد؛ هِی شعار بده. من یک چیزی به شما بگویم. شعار، حکم چاشنی غذا را دارد. شعار چاشنی است. غذا که پختی چاشنی به آن بزن که خوش خوراک بشود. اگر غذایی نباشد چاشنی به درد میخورد؟ بهترین چاشنی را بیاور. وقتی خِلَل در دین شد، غیرت دینی از بین رفت، با شعار چه چیزی را میخواهی تکان دهی؟ این مرده را؟ با شعار که مرده زنده نمیشود. این از درون مرده است. ابزار حیات جامعه دینی به دین و غیرت بر دین است. اگر نباشد شعارها اثرش زود گذر است. اثرش روزی یا ساعتی است. این را هم به شما بگویم گاهی هم بی اثر است. یک تکانی به آن میدهی میافتد. این را رهایش کن.
از نهجالبلاغه میخوانم. «تکان» گفت؛ دقت کردید؟ علی(علیه السلام) چه گفت؟ برگشت به آنها گفت که «غیرت دینی ندارید تکانتان بدهد» و این ابزار خاصّ خودش را دارد. دین ابزار خاص خودش را دارد. غیرت بر دین فطری است. ولی شما چه کار میکنید؟ با یک سنخ از امور این را از کارایی میاندازید. عوض اینکه این را ساخته و پرداخته همیشه تر و تازه نگه دارید که اگر ما محتاج شدیم بتوانیم دفاع کنیم از هر تهاجم دشمن چه فرهنگیاش باشد، چه فیزیکیاش باشد. اینها جزء معارف ما است.
حرف این بود. ببینید علی(علیه السلام) چطوری دل او به درد آمده است. شما اصلاً شنیده بودید در نهجالبلاغه علی(علیه السلام) اینطور تعبیر کرده باشد: بیپدرها! دیدید که، آنجا به معاویه میگوید اینجا به اصحاب خودش می گوید. دو هزار نفر آمدند، میگویم بروید اینجا نزدیک کوفه. یک خطبه خواندم هیچ خبری نیست، سران را خواستم با آنها حرف زدم سیصد نفر آمدند. مسئله این بود.
غیرت، از لوازم محبت، غیرت و برطرف کردن حجابهای بین محبوب و محبّ
اهل معرفت یک بحثی دارند که هم در مسائل اخلاقی مطرح است، هم عرفانی. از نظر اخلاقی عزت و غیرت را معنا کردیم حالا می رویم سراغ جنبههای معرفتیاش؛ اهل معرفت هم غیرت را مطرح میکنند به عنوان یکی از منازل سلوک الی ا... و می گویند از جمله لوازم محبت، غیرت است. اول سه گونه درست میکنند غیرت را، غیرت مُحبّ، غیرت محبوب، غیرت محبت؛ فهرستوار فقط رد می شوم. بعد میآیند سراغ غیرت مُحبّ؛ برای غیرت مُحبّ هم سه درجه درست میکنند: غیرت عابد، غیرت مرید، غیرت عارف؛ حالا این چیست؟ از لوازم محبت؛ حالا بگو ببینم غیرت چیست از نظر اهل معرفت؟ میگویند هیچ مُحبّی نیست مگر اینکه غیور است؛ چون از لوازم محبت است. وقتی سالک الی ا... وارد محبت شد، یعنی حال غیرت پیدا کرد، هر مانعی که بر سر سیر او الی ا... باشد را بر میدارد؛ هر مانعی.
این را هم از حرفهای علی(علیه السلام) است. میگویند هر چه سالک الی ا... جلوتر رود این قدرت غیرتش بیشتر میشود؛ لذا موانع مهمتر را از سر راهش بر میدارد. اینقدر میرود، میرود، میرود جلو تا تمام آمال، تمام آرزوها و تمام تعلقات از او میرود؛ غیر محبوب هیچی را دیگر نمیبیند. میرود تا آنجاییکه تسلیم او بشود. لذا شب عاشورا میگوید خدا میداند که نماز را دوست دارم برای او؛ چرا؟ چون نماز گفتگو با محبوب است؛ دعا گفتگو و راز و نیاز با محبوب است؛ استغفار باز رویارویی و روبرویی با محبوب است؛ تلاوت قرآن کلام محبوب است.
(با اندک تلخیص از سخنرانی حضرت آیت ا... حاج شیخ مجتبی تهرانی – دهه اول محرم 1388)
نوشته شده توسط : یکی از اعضای کاروان
لیست کل یادداشت های این وبلاگ